🍃#عاشقان #عیدتان مبارک باد 🌺
از آداب امروز که روز تولد بهترین پیامبر رحمت است ،دادن #صدقه میباشد .
و از طرفی بنابه فرمایش #رهبر فرزانه #امام خامنه ای، مواسات و همدلی .
ما نیز به تاسی از رحمه للعالمین ،امروز را با جان و دل #صدقه دهیم . ودر این مواسات علی وار نام خود را جزو شیعیان امیرالمومنین ع ثبت کنیم . و دل حضرت زهرا س را شاد کنیم.
ان شاءالله موانع #ظهور مرتفع و فرج آقا جان مان بزودی زود محقق شود.
واریزی به این شماره ⬇️
📌 واریز کمکها و صدقات به شماره کارت
۶۱۰۴-۳۳۷۵-۳۳۵۸-۰۲۷۸
علیرضا جمالی
#مواسات_و_همدلی
#هفدمین #قربانی
———🌻⃟—————
〽️〽️〽️〽️〽️💠💠
آیت الله سیدعلی قاضی ره
هرکس بخواهد بدون عشق ورزیدن به #خاندان_نبوت ع به خدا نزدیک شود حتمأ #گمراه شده است، به خاطر نادیده گرفتن #بزرگترین_نعمت خداوند متعال."
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@rkhanjani
«وجود مقدس امام صادق(ع)، حيات طیبه و علم و معارف را تا آن اندازهای که میتوانست در قبل ظهور تحقق پیدا کند، در عالم انسانی دمیدند و بسط دادند؛ زيرا بنا بر فرمایشهای ائمه اطهار(ع)، حقايق تا دوره ظهور، محجوب است و آن مقداری که ممکن بود واقع و ظاهر شود، بهوسيله امام صادق(ع) - هم به نحو کلی به دوستان اهل بيت(ع) و هم به نحو جزئی برای خواص- واقع شد؛ هم در زمان اهل بيت(ع) بوده و هم در بعد از آن زمان تاكنون.
اگر هم اکنون افرادی مثل جابر وجود داشته باشند، علم امام صادق هم هست! اگر کسی "ظرف" شد امام صادق(ع) هم منتظرند؛ امام صادق(ع) ابايی ندارند که تعليم کنند.
فقط مسئله اين نيست که امام صادق(ع) "فقه" فرمودهاند، بلکه حياتی در عالم انسانی دميدند و نوری را در عالم انسانی تجلی دادند که اين نور، شیعه را تا عصر ظهور میبرد. اين علم و حقيقتی که از آستان آن حضرت اظهار شد، دريايی از نور و حيات است تا در آن شناوری کنيم و در آن زنده و متنعم باشيم و تا قبل از ظهور کفايت میکند و انسانها به اندازه ظرفشان از اين دريا و از اسرار آن و از ظاهر و باطن آن بر میدارند».
@rkhanjani
عزیزان همراه ❤️❤️
عید تان مبارک 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
روزی پراز رحمت و برکت برایتان آرزو میکنیم
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
@rkhanjani
اجازه دهید "کلامتان" باعث
قوتِ قلبِ دیگران شود...
"اعمالتان" زنجیرهایِ گره
خورده دیگران را باز كند...
و "محبت"ِ شما نمایشی از
محبت خالقِ مهربان باشد...
💞💞💞💞💞💞
@rkhanjani
«در روایت آمده است که فرمود: «أَدَّبَ نَبِيَّهُ ص عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيم».
خدای متعال پیامبر را با #محبت خودش تربیت کرد. وقتی کسی آراسته به محبت خدای متعال شد، صاحب #خُلق_عظیم میشود. تمام محبت الهی را خداوند به ایشان عطا کرد.
وقتی محبت الهی در قلب نبی اکرم(ص) آمد، آن گاه محبت مخلوقین و بندگان خدا هم به این عنوان که مخلوق خدا هستند، در دل پیامبر نشست. لذا ایشان نسبت به همه مؤمنین محبت دارد، «بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ».
اگر پیامبر مردم را دعوت میکند و میخواهد آنها را تا دوردستها ببرد و از شیطان و شرک نجات دهد و تربیت کند، این تربیت را با محبت انجام میدهد؛ اینطور نیست که با خشونت مردم را تربیت کند. به همین دلیل است که همه اطراف پیامبر اسلام جمع شدند؛ لذا خداوند خطاب به پیامبر میفرماید: «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك»؛ اگر شما غلظت داشتید همه از دور شما پراکنده میشدند؛ همین محبت شماست که مردم را دور شما جمع کرده است.
کار پیامبر کار بسیار عظیمی است. حتی تغییر لباس ظاهری یک انسان هم کار دشواری است و بهراحتی نمیتوان یک انسان را قانع کرد که پوشش خودش را تغییر بدهد، حال، پیامبر گرامی میخواهند کاری بکنند که ظاهر و باطن همه مردم را تغییر بدهند و مردم را از آلودگی و شرک و عادتهای بد نجات دهند و از شرک خفی به مقام توحید و بندگی برسانند و این، کار بسیار دشواری است. آنچه پیامبر را کمک کرد تا بتواند این کار دشوار را انجام بدهد، #اخلاق_محبت نبی اکرم(ص) است؛ خلق عظیمی که خدای متعال به پیامبر داده، ابزار هدایت و دستگیری ماست.
@rkhanjani
سالم ترين کلمه"سلامتی"است...به آن اهميت بده
با نشاط ترين کلمه "کار"است... به آن بپرداز.
سازنده ترين کلمه"صبر"است برای داشتنش دعا کن .
روشن ترين کلمه "اميد" است... به آن اميدوار باش.
سمی ترين کلمه "غرور"است... بشکنش.
محکم ترين کلمه "پشتکار"است...آن را داشته باش.
@rkhanjani
💕هیچ چیزی جای زخمزبان را خوب نمیکند!
پس مراقب گفتارتان باشيد.
آنقدر خوب باشيد که ببخشيد، امّا آنقدر ساده نباشيد که دوباره اعتماد کنید!
اگر احساس افسردگی دارید، درگير گذشته هستید.
اگر اضطراب دارید، درگير آینده!
و اگر آرامش دارید، در زمان حال به سر میبرید.
یک نكته را هرگز فراموش نكنيد:
لطف مکرّر، حقّ مسلّم میگردد!
پس به اندازه لطف کنيد.
از کسی که به شما دروغ گفته نپرسيد: چرا؟
چون سعی میکند با دروغهای پیدرپی، شما را قانع كند!
جادّهی زندگی نبايد صاف و هموار باشد وگرنه خوابمان میبرد!
دستاندازها نعمت بزرگی هستند...
@rkhanjani
دیروز را نمیدانستیم و امروز شد
امروزمان تمام نشده فردا میشود
فردا را به خیر
و دیروز را به گذشته بسپاریم
تا امروزمان امروز است
با توکل به خدا ❤️زندگی کنیم .
@rkhanjani
در مقابل ذهنی که آرام است،
دنیا تسليم میشود...
آرامش دنيا
با آرامش درون شروع میشود،
آرامش درون هم با سكوت...
@rkhanjani
حضرت رسول اکرم (ص) می فرمایند:
امید برای امت من رحمت است
چون اگر امید نبود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد
و هیچ باغبانی درخت نمی کاشت.
بحار الأنوار ج14
#میلاد رسول اکرم مبارک
🎄🌼🎄🌼
🌳🌼🌳@rkhanjani
🌲🌼🌲🌼🌲🌼🌲🌼
همراهان صمیمی؛؛؛؛
در این ایام مبارک به دوستان و عزیزان تان عیدی دهید تا قلوب تان به یکدیگر نزدیک تر شود.....
با؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
معرفی کانال نسیم معنویت 💞💞💞💞💞
@rkhanjani
﷽ 🥀 #وصیت #علامه_قاضی 🥀
💠 #نماز_اول_وقت را مربی هر انسانی می دانست که می شود با مراعات آن به کمال رسید: «اگر کسی نماز واجبش را در اول وقت بخواند و به مقامات عالی نرسید مرا لعن کند!»
💠 معتقد بود همین که کسی مقید به خواندن نماز اول وقت حتی بدون #حضور_قلب باشد، نماز کارش را درست خواهد کرد
💠 در وصیت نامهاش نوشته بود: «... اما وصیت های دیگر: عمده آنها #نماز است نماز را بازاری نکنید. اول وقت به جا بیاورید و با خضوع و خشوع. اگر نماز را حفاظت کردید همه چیزتان محفوظ می ماند. تسبیح صدیقه کبری علیها سلام و #آیت_الکرسی در تعقیبات نماز ترک نشود ...»
📚 اُستاد ؛ صد روایت از زندگی آیت الله سید علی قاضی، صفحه ۱۰۲.
@rkhanjani
❤️غلبه بر شهوت و توفیق شهادت🌱🌱
حضرت علی(علیه السلام): پاداش مجاهد شهید در راه خدا بیشتر از کسی نیست که قدرت بر گناه دارد، ولی آلوده نمی شود. همانا عفیف پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست.
🌷🌷🌷🌷
شهید احمدعلی نیّری کیست؟
شهید احمدعلی نیّری در سال ۱۳۴۵ و در روستای «آینهورزان» دماوند به دنیا آمد. خانوادهاش در کودکی او به تهران مهاجرت کرده و در محله مولوی ساکن شدند. از همان زمان کودکی پای او به مسجد امینالدوله که آیتالله حقشناس امام جماعتش بود، باز شد.
او یکی ازشاگردان خاص آیتالله حق شناس بود و در اسفند ۱۳۶۴ در حالی که تنها ۱۹ سال داشت به شهادت رسید. احمدعلی یک عارف واصل بود به طوری که آیتالله حقشناس پس از دفنش در قطعه ۲۴ بهشت زهرا-سلامالله علیها- وقتی به همراه چند نفر از دوستان به منزل این شهید رفته بودند، خطاب به برادرش گفتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم . به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است؛ اما نه روی زمین! بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت: تا زندهام به کسی حرفی نزنید…
احمد از عفاف چشم به این مقام رسید…
دکتر محسن نوری از دوستان شهید «احمدعلی نیّری» تعریف میکند که:
«یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم، اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیر شما این قدر رشد معنوی کردید اما من… لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند، اما دوباره سوالم را پرسیدم، بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت: بنشین تا بهت بگم.
نفس عمیقی کشید و گفت: یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید، همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت: احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد و گفت: اونجا رودخانه است برو اونجا آب بیار من هم راه افتادم. راه زیادی نبود از لابهلای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همانجا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم: «خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند و من هم مشغول آتش درست کردن بودم. خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همینطور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله…» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم!»
احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن»
کتاب عارفانه« شرح حال شهید احمد علی نیری»
@rkhanjani