eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
650 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
نسیم فقاهت و توحید
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_چهارم 💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر
✍️ 💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت. می‌دانستم از یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد. 💠 از پله‌های ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نه‌تنها نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟» بی‌قراری‌های یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمی‌رفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمی‌دانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم. 💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقی‌مانده را در شیشه ریخت. دستان زن بی‌نوا از می‌لرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بی‌هیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد. 💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر می‌کرد و من می‌دیدم عباس روی زمین راه نمی‌رود و در پرواز می‌کند که دوباره بی‌تاب رفتنش شدم. دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!» 💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را به سمت معرکه می‌کشید. در را که پشت سرش بستم، حس کردم از قفس سینه پرید. یک ماه بی‌خبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفس‌های بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد. 💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر می‌داد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!» او می‌کرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد. 💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :« و جوونای شهر مثل شیر جلوی وایسادن! شیخ مصطفی می‌گفت به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!» سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان می‌کرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم ! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!» 💠 با خبرهایی که می‌شنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیک‌تر می‌شد، ناله حیدر دوباره در گوشم می‌پیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز می‌گفت بعد از اینکه فرمانده‌های شهر بازم رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمی‌ذاره یه مرد زنده از بره بیرون!» او می‌گفت و من تازه می‌فهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما آورده و از چشمان خسته و بی‌خوابش خون می‌بارید. 💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود. اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت بیش از بلایی که عدنان به سرش می‌آورد، عذاب می‌کشید و اگر شده بود، دلش حتی در از غصه حال و روز ما در آتش بود! 💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد. نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر می‌توانست یوسف را کند. به‌سرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمی‌دانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد. 💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم. همانطور که به سمت در می‌دویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لب‌های او بیشتر به خشکی می‌زد که به سختی پرسید :«حاجی خونه‌اس؟»... ✍️نویسنده: 🌸 @rkhanjani
و خدا تو ࢪا بہ حاݪ خودت ࢪھا نڪࢪده...🌱 | 🌸@rkhanjani
4_551281192998012229.ogg
1.24M
: ♨️📨 : سلام خانمی 28 ساله هستم ، ساکن شیراز خانواده مذهبی دارم از بعد ازدواج همسرم اصرار میکنه که حجاب چادرم را بردارم و در برابر نامحرم آرایش کنم، وقتی به او می گم این کار اشتباهه در جواب میگه زن باید از شوهرش حرف شنوی داشته باشه، لطفا راهنمایی کنید 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله..
رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا پروردگارا ما بر تو توکل كرديم... ۴ ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
✊تمامی‌تلاش های‌من برای‌ بی نماز‌ڪردن شماست. اگه گیرا باشه خب نونم تو روغنه😋😈 پ.ن:بی‌نمازی‌ینی‌آغازه‌یڪ‌سقوطِ‌عمیق... @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅۶درس برای تجربه زندگی در لحظه حال ۱.از آشفتگی دوری کن: هرکاری میکنی تصور کن که مهم ترین کار جهان است، با این کار سعی میکنی که در یک زمان فقط یک کار رو انجام بدی ۲.خودت رو از قیدو بند هر چه غیرضروریست رها کن: کافیه همیشه از خودت بپرسی به عنوان یک مسافر، آیا کوله بارم زیاد سنگین نشده؟چه چیزی رو میتوانم رها کنم تا سبک تر به راهم ادامه بدم ۳.دوست و رفیق خودت باش: بجای اینکه خودت رو با دیگران مقایسه کنی و مدام نگران این باشی که چه فکری درباره تو میکنن، به خودت یادآوری کن که تو دراین دنیا منحصر به فردی ۴.برای نقایص خودت هم ارزش قائل شو: وقتی طبیعت با این همه زایش و نو شدن کامل نیست،چرا تو باید کامل باشی؟اصلا آیا کامل شدن درجه ای دارد؟ ۵.تمرین همدلی کن: وقتی همدلی رو تمرین کنی، یعنی سعی کنی خودت رو در موقعیت و جایگاه فرد مقابل قرار دهی، از اشتباهات دیگران کمتر اذیت میشی و میتونی از زندگیت لذت بیشتری ببری... ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
2021_10_19_10_32_54.mp3
2.62M
📲واعظ: ✔️موضوع ╔ 🍁 🍁════╗ @rkhanjani ╚════ 🍁🍁 ╝
🌴هفتم :خواندن دعای کمیل هشتم: بخواند دعاي اَللَّـهُمَّ يا شاهِدَ كُلِّ نَجْوي كه در شب عرفه نيز خوانده مي شود ☀️متن دعای اللهم یا شاهد کل نجوی 👇 https://eitaa.com/kanale_behesht/684 🌿نهم : آنكه بگويد يا دائِمَ الْفَضْلِ عَلي الْبَريِّةِ، يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ، يا صاحِبَ الْمَواهِبِ السَّنِيَّةِ، صَلِّ عَلي مُحَمِّد وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَري سَجِيَّةً، وَ اغْفِرْ لَنا يا ذَاالْعُلي في هذِهِ الْعَشِيَّةِ. و اين ذكر شريف در شب عيد فطر نيزخوانده مي شود. @rkhanjani ┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
نسیم فقاهت و توحید
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_پنجم 💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمان
✍️ 💠 گریه یوسف را از پشت سر می‌شنیدم و می‌دیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشک‌هایش می‌کند که مستقیم نگاهش کردم و بی‌پرده پرسیدم :«چی شده؟» از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچه‌ها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوش‌خیالی می‌تواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش شده!» 💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو .» از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زن‌عمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم. 💠 دیگر نمی‌شنیدم رزمنده از حال عباس چه می‌گوید و زن‌عمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه می‌دویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدم‌هایم رمقی مانده بود نه به قلبم. دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس می‌کردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم. 💠 تخت‌های حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. به‌قدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر به رگ‌هایش نمانده است. چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده می‌شد و بالای سرش از افتادم. 💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمی‌زد. رگ‌هایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، عباس من شده است. زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این به چشمم نمی‌آمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود. 💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی به‌قدری روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد. شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه می‌دیدم نگاهم نمی‌شد. 💠 دلم می‌خواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع می‌کردم و زیر لب التماسش می‌کردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند. با همین چشم‌های به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود. 💠 با هر دو دستم به صورتش دست می‌کشیدم و نمی‌خواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس می‌زدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!» دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس می‌دونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، کردن، الان نمیدونم زنده‌اس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم می‌خواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت می‌کشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق می‌کنم!» 💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره برای کشتن دل من کافی بود. اجازه نمی‌داد نغمه ناله‌هایم را بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار می‌دادم و بی‌صدا ضجه می‌زدم. 💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث می‌شد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در جا شده‌ام که ناله مردی سرم را بلند کرد. عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی دست روی سینه گرفته و قدم‌هایش را دنبال خودش می‌کشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر ناله‌ای برایش نمانده بود که با نفس‌هایی بریده نجوا می‌کرد. 💠 نمی‌شنیدم چه می‌گوید اما می‌دیدم با هر کلمه رنگ از صورتش می‌پَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد. پیکر پاره‌ پاره عباس، عمو که از درد به خودش می‌پیچید و درمانگاهی که جز پرستارانش وسیله‌ای برای مداوا نداشت. 💠 بیش از دو ماه درد و مراقبت از در برابر و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود. هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی می‌خواستند احیایش کنند، پَرپَر می‌زدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت کشیدن جان داد... ✍️نویسنده: 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 حرفها و رفتارها و رایحه دارند و تا مدتها روی جان و تن می‌نشینند. 💠 زن و شوهرها مواظب باشید با کسانی معاشرت کنید که عطر رفتار و حرفهایشان، روحتان را بدبو نکند. کسانی که به همسر خود احترام نمی‌گذارند، همیشه می‌زنند و یا همسر می‌کنند و سیستم آنها فاز دادن است از این قبیل هستند‌. 💠 در مواجهه با این افراد، فضا را با حرفهایی که دعوت به صبوری، خوش‌بینی، سازگاری و دارد‌ پر کنید. 💠 حتماً پس از جدا شدن از چنین انسانهایی، نقاط همسر و زندگیتان را در ذهن خود پرورش دهید و روحیه را در خود تقویت کنید تا رایحه متعفّنِ حرفهایی که شنیدید شما را ندهد. @rkhanjani
AUD-20211017-WA0020.m4a
4.33M
♨️📨 : سلام خسته نباشید من دختری نوجوان هستم، که مذهبی هستم و در ارتباط با نامحرم خیلی چشم پاکم. اما اقواممون شبیه ما نیستن و با نامحرم خیلی راحت تر هستند یکی از اون افراد با من خیلی گرم و صمیمی بود ، اوایل توجه نمیکردم اما به مرور زمان من ازش خوشم اومد و... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ @rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
♨️📨 #سوال: سلام خسته نباشید من دختری نوجوان هستم، که مذهبی هستم و در ارتباط با نامحرم خیلی چشم پا
ارتباط گرفتن و مورد پیدا کردن برای انتخاب همسر از فضای مجازی عاقلانه و مدبرانه نیست و اکثر مواقع هم با آسیب های فراوانی روبه رو بوده اند. @rkhanjani
✅پرسش: چيکار کنم که اعتماد به نفسم بالا بره؟توي جمع اصلن نميتونم حرف بزنم خجالت ميکشم فکر ميکنم منو مسخره ميکنن چيکار کنم؟ 🌺پاسخ: اعتماد به نفس، اتکا به نیروها و توانایی های خود و بهره گیری از این نیروهای خدادادی، در مسیر پر پیچ و خم زندگی و مشکلات و سختی ها بار خود را خویش به دوش کشیم، نه آن که دست نیاز به سوی دیگران بگشاییم و چشم به آن ها بدوزیم. اسلام نیز به این خوداتکایی و اعتماد به نفس با توکل به خدا، تاکید دارد. ویژگی های افراد دارای اعتماد به نفس 1.داشتن احساس مثبت به خود، خدا، زندگی و مردم، و روابط با آن ها. 2.داشتن اعتدال و عزت نفس 3.توجه به باورهای دینی و نقش سازنده آن ها در زندگی. 4.در برابر مشکلات زندگی صبورند و شکست و سختی ها را مقدمه پیروزی می دانند. 5.مشورت با دیگران و استفاده از تجارب دیگران، برای زندگی خوب اهداف (ابتدائی، متوسط و نهایی) با توجه به اولویت دارند. 6.بهره مندی از نشاط روحی و سلامت جسمی و هر شب به مرور برنامه های روز خود می پردازند (برای رفع عیوب) ـ برنامه ریزی دارند. 7.نظارت و کنترل احساسات و عواطف: (محرک اصلی احساس ها و عواطف مغز است، با کنترل آن رفتار را نیز کنترل کرده ایم) 8.شجاع، با اراده و بلند همّت اند. 9. از نیازمندان دستگیری می کنند. 10.مسئولیت پذیرند و از بیکاری نفرت دارند. 11.توجه زیادی به خودشناسی دارند و به سادگی محدودیت های خویش را می پذیرند. 12.قدرت رهبری مقتدرانه گروه را دارند ولی ریاست طلب نیستند. 13.آن قدر برخود تسلط دارند که با توجه به انرژی درونی خود می توانند در هر زمان که لازم باشد در مقابل دیگران نه بگویند. 14. توانایی شکوفایی استعدادهای خود را دارند و می توانند از آن ها استفاده کنند. راه کارهای تقویت اعتماد به نفس 1.ارزیابی امکانات و محدودیت های خود: تطابق واقع بینانه بین توانایی ها و محدودیت ها. اگر کسی پیش از توانایی خود از خود انتظار داشته باشد او گامی بر خلاف اعتماد به نفس برداشته است. 2. ثبت و یاد آوری نقاط درخشان زندگی: فهرستی از موفقیت های کوچک و بزرگ گذشته خود تهیه کنید. هر از گاهی آن را مرور کنید: یاد آوری و مرور آن به شما یک نوع مسرّت باطنی می دهد. 3.تلقین به نفس: در همه حال به خصوص قبل از خواب جملات مثبتی را به خود تلقین کنید؛ این امر اگر تکرار شود اثر بادوام در شخصیت شما بر جای می گذارد. 4.احراز شایستگی در عمل: کارهای محوّل شده به خود را (کوچک و بزرگ) به خوبی انجام دهید و با این کار مهر تأییدی از طرف دیگران بر رفتار و عمل خود دریافت کنید. معمولاً افرادی که کارهای خود را نیمه تمام رها می کنند، احساس خوبی در مورد خودشان ندارند. ملاک ارزیابی شخصیت صرفاً در کارهای بزرگ ظاهر نمی شود؛ بلکه در چگونگی انجام کار تجلّی می یابد. 5.مطالعه زندگینامه بزرگان. 6.توسعه اطلاعات عمومی. 7.تقویت ارتباط با خدا: برای موفقیت خود به خداوند توکل و توسل داشته باشید و از او بخواهید در تنهایی ها و نا امیدی ها دستگیری کند؛ چشم امید از غیر او بستن و به او پیوستن اعتماد به نفس شما را تقویت می کند. 8.تقویت اراده: اعتماد به نفس امری اکتسابی است. انسان های شاخص تنها با همت خویش آن اطمینان خاطر و اعتماد به نفس را ذره ذره اندوخته اند. 9.تمرکز فکر: مثل ذره بین عمل کنید، نور را متمرکز کنید و آتش ایجاد کنید؛ یعنی از پراکنده کاری پرهیز کنید. اگر توانایی های شما یک جا جمع شود موفق تر خواهید بود (به داشته های خود تمرکز بخشید) 10.متین و جدی باشید، و با خودکم بینی و کمرویی مبارزه کنید؛ بدانید که کمرویی یک معلولیت اجتماعی است. 11.در جمع نظر دهید (جامعه پذیری) 12.خود را به نظم و دقت وادار کنید و سعی کنید همیشه خندان و متبسم باشید. 13.انتقاد پذیر باشید. 14.به زندگی خوش بین باشید و از یأس و ناامیدی دوری کنید. 15.خود را به قناعت و کم توقعی عادت دهید. 16.از کارهای کوچک شروع کنید و سپس به کارهای بزرگ و بهتر دست بزنید. 17.نقاط ضعف خود را بپذیرید و خصوصیات مثبت خود را تقویت نمایید. 18.از اعمال موفق خود تقدیر کنید و در صدد جبران شکست های خود بر آیید. 19.در فعالیت های اجتماعی بیشتر شرکت کنید و سعی کنید در جمع مؤثر باشید. 20.از زیر بار مسؤولیت هایی که به شما واگذار می شود شانه خالی نکنید. 21.بعد از تصمیم به انجام کاری قاطع باشید و به خدا توکل کنید و از او و ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ یاری جویید. 22.در کارهای خود اهدافتان را مشخص کنید و انگیزه تان را تقویت کنید و طبق آن اقدام کنید. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه 🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ. @rkhanjani
🔵 خوردن انار در روز جمعه 🔴 امام کاظم (ع) می‌فرمایند: 🌕 «کسی که یک انار در روز جمعه و ناشتا بخورد، قلبش را چهل روز نورانی می‌کند، و اگر دو انار بخورد هشتاد روز نورانی می‌کند، و اگر سه انار بخورد صد و بیست روز نورانی می‌کند و وسوسه شیطان را از او دور می‌کند و کسی که وسوسه شیطان از او برطرف شود خدا را معصیت نمی‌کند و کسی که خدا را معصیت نکند، خدا او را وارد بهشت می‌کند.» 📚محاسن ج ۲ص۵۴۴ @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز جمعه 💎💎 ☀️امام صادق علیه السلام فرمودند : *ثواب صدقه در شب و روز جمعه هزار برابر است.* مستدرک الوسائل، ج۶، ص۱۰۶ 💎💎💎 روز جمعه ست و متعلق به آقا امام زمان مان برای فرج و سلامتی شان فراموش نشود🔻🔻 📌 واریز به شماره کارت ۶۱۰۴-۳۳۷۵-۳۳۵۸-۰۲۷۸ IR780120020000004191545981شماره شبا علیرضا جمالی ———🌻⃟‌—————