اگر گناه کردی ولی هنوز
محبت صدیقه طاهره -سلام الله علیها-
در دلت جای داشت ،
بدان آب از سرت نگذشته . .
- آیت الله شاه آبادی(ره)
#فاطمیه
@rkhanjani
🔴 امام صادق علیه السلام فرمودند:
🔵 علیکم بالزهراء، استغیثوا باسمها ونادوا مولاتکم فاطمة، وحینئذ تقضى حاجتکم، وتنالون مطلبکم.
🌕 بر شما باد به حضرت زهرا ، به اسم او استغاثه کنید و مولای خود فاطمه را صدا بزنید تا حاجت های شما برطرف شود و به مرادتان برسید.
📚 الأسرار الفاطمیة ص ۳۸
@rkhanjani
#رمان_مذهبی_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_سوم
داشتم میمردم از گرما، اومدم شروع کنم به غر زدن که امیر علی با لبخند برگشت سمتم.
- خواهر گلم تو پله برقیا چادرت رو جمع کن حواست باشه.
بعدم سرعتش رو کم کرد و وقتی من بهش رسیدم دستم گرفت.
الهی من قربون داداشم بشم که انقدر مهربونه . کلا خانواده من از این جماعت مذهبیون راهشون جدا بود از نظر اخلاقی.
-ابجی خانم شما باید با مامان بری.
همراه مامان شدم. رفتم به سمت یه حالت چادر مانند پارچه سرمهای,که به سیاهی میزد رو کنار زد و وارد شد. منم گیج و منگ دنبالش رفتم. وقتی تو صف بودیم فهمیدم اینجا کیف رو میگردن.
وقتی جلو رفتم و به خانمی که رو صندلی بود رسیدم بهم لبخند زد و گفت: عزیزم میشه گوشیت روشن کنی؟
منم گیج روشن کردم. بعد هم یه دستمال به سمتم گرفت وبا لبخند گفت: لطفا آرایشتو پاک کن خانمی.
اومدم بگم چرا؟ که مامان از پشت اومد و گفت: چشم و منو هل داد به سمت بیرون.
منم همینجوری مثله بچه اردک دنبالش راه افتادم. با این که میدونستم الان اگه غر بزنم امیر علی و مامان اینا ناراحت میشن ولی دیگه اعصابم داشت خرد میشد. تقریبا بالای پله برقی بودیم که اومدم لب باز کنم که دوباره چشمم به همون گنبد طلا افتاد و لب گزیدم. این صحن و سرا چی داشت که منو اینجوری,مجذوب خودش کرده بود؟ هی خدا. بیخیال غر زدن شدم و چشم دوختم به اون گنبد طلایی بزرگ. صدای عمو تو گوشم پیچید: بابات اینا بیکارن پا میشن میرن مشهدا. که چی اخه؟ مثلا حالا شاید شاید یکی دو سه هزار سال پیش فوت کرده اونجا خاکش,کردن رفته دیگه حالا که چی هی پاشن برن اونجا که مثلا حاجت بگیرن چه مسخره ؛ و بعدش صدای قهقش.
حالا من یکم درگیر بودم بین آرامشی که داشتم و حرفای عمو. شاید تغییرات من از اول به خاطر این بود که بابا برای عمو احترام خاصی قائل بود و وقتی عمو میخواست منو ببره پیش خودش مانعش نمیشد. هر چند ناراضی بود.
صدایی منو از افکار خودم بیرون اورد : دخترم ، دخترم.
_بله؟
_ لطف میکنید کمی اون طرف تر بایستید وسط راه وایستادید. برگشتم پشت سرمو نگاه کردم دیدم جلوی پله برقی وایسادم. پس مامان اینا کوشن ؟
چشم گردوندم اون اطراف. دیدم همشون یکم اون طرف تر تو حس و حال خودشونن . ببخشیدی گفتم و به سمتشون رفتم. هووووف چقدر گرم بود این چادر هم که دیگه شده بود قوز بالا قوز .
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🏴 @rkhanjani
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
#انگیزشی
تـــــــــــو
تحت هر شرایطی باعث پیشرفت جهانی!
یا #الگوی خیلی ها هستی
یا درس عبرت برای خیلی ها
انتخاب با خودته که کدوم باشی ! 🌸
💞 🌱💕
❤️ @rkhanjani 💚
•┈┈••✾❀🍃🖤🍃❀✾••┈┈•
💠 سبک زندگی فاطمی
✳️ همسرداری:
📌 حضرت صدیقه طاهره (س) گشادهرویی را دروازه ورود به بهشت برای مؤمن ذکر میکند و در رفتار با همسرش نیز به سخن خود عمل میکند.
(بحار ج 72 ص401)
📌در محضر پدر بزگوارشان، با ابراز_محبت به حضرت امیر علیهالسلام (همسرش)، او را با احترام یاد میکند، و @بهترین_یاور و @بهترین_همسر معرفی میکند.
📌حضرت امیر علیهالسلام نیز میفرمود:
«هرگاه به فاطمه نگاه میکنم، همه دردها و رنجها و غصهها را از یاد میبرم».
کشف الغمه، ج1، ص 373
#سبک_زندگی_فاطمی
#فاطمیه
🖤 🌱🖤
🖤 @rkhanjani 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┈••✾❀🍃🖤🍃❀✾••┈┈•
📿 الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم
باغم
بهارم را گرفتند
سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به همه شیعیان و دوست داران اهلبیت علیهم السلام تسلیت باد
#فاطمیه
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
🖤 🌱🖤
🖤 @rkhanjani 🖤
سلام آقا
دوباره جمعه و
انگشت ما در بند تسبیح زمانه
یکایک روز ها را می شماریم تا بیایی
اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج
@rkhanjani
•┈┈••✾•➖▪️➖•✾••┈┈•
▪️🍃▪️🍃▪️؛
🍃▪️🍃▪️؛
▪️🍃▪️؛
🔱 صلوات خاصه حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها
✨ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ
✨ اَللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها
✨ اَللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.
•┈┈••✾•➖▪️➖•✾••┈┈•
⬛️ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج⬛️
⬛️یــــ ﷽ــارِ ۳۱۳ وَلِیعَصِرعَج⬛️
@rkhanjani
Part08_جان شیعه اهل سنت.mp3
5.91M
📚رمان " جان شیعه، اهل سنت"( 8)
♥️" عاشقانه ای برای مسلمانان"
رویکرد این اثر وحدت شیعه و سنی است. “جان شیعه، اهل سنت” رمانی بلندی است که حکایت از ازدواجی خاص و زندگی مشترکی متفاوت از چیزی که تا به حال در رمان های عاشقانه خوانده ایم، می کند. این کتاب فراتر از تصور مخاطبانش به مفهوم واقعی اتحاد و برادری بین شیعه و سنی پرداخته است.
✍ اثر فاطمه ولی نژاد
🌸 @rkhanjani
#الفبای_زندگی
«د» : «داشتن ها» همیشه به انسان کمک نمی کنند؛ گاه این نداشتن هاست که موجب خلق آثار می شوند.
«ذ» : «ذره ذره ی» زندگی ات را شکرگزار باش!
«ر» : «رهاشدن» از درد، ابتدای پذیرفتن درد است.
«ز» : «زشت یا زیبا»؛ این بستگی به نگاه تو دارد.
«ژ» : «ژولیدگی و آشفتگی ظاهری» می تواند دلیلی بر ژولیدگی و آشفتگی درونی نیز باشد؛ از پایه شروع کن تا به اصل برسی.
«س» : «سلامتی»، ثروتی ست که ثروت های دیگر را جذب می کند.
«ش» : «شکرگزاری» یعنی رسیدن به «شادکامی».
«ص» : «صادقانه» زندگی کن؛ صادقانه جواب بگیر.
«ض» : جلوی ضرر را از هر جا بگیریم، منفعت است.
«ط» : «طاقت داشتن» در برابر سختی ها یعنی روزه داشتن تا هنگام افطار (سختی ها می روند و جسم و روح پیروز می شوند.)
«ظ» : «ظاهر» و باطن اگر به هم نزدیک شوند، آینه می شوی!
ادامه دارد....
پیش به سوی #زندگی_انسانی
🌹🌹🌹
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 یک شاه کلید برای عاقبت بخیری...
🔸استاد عالی
@rkhanjani
┄┅◈🌸🍃◈┅┄
بر قامت استوار خورشيد سلام
بر سايه ماندگار توحيد سلام
بر ساحت نورانی آن ماه كه هست
سرمايه ی جاودان امّيد سلام
#السلام_علیک_یا_بقیّة_اللّه
╔═🌸🍃◈═════╗
@rkhanjani
╚═════🌸🍃◈
#پرسش_پاسخ
#سوال
❓رعایت حجاب ظلم در حق زن هاست چرا برای به گناه نیوفتادن مردها زنا باید سختی بکشن و خودشون رو بپوشونن؟
1⃣اولاً اگر حجاب سختی و ظلم به زن هست آرایش کردن و انجام عمل های جراحی زیبایی که هر دو اونها مضرات جبران ناپذیری برای زنها داره هم ظلم محسوب میشه
💋اگر زیبایی یک زن انقدر مهم هست که باید تا مرز از دست دادن جونش براش هزینه کنه پس اونقدری اهمیت داره که برای جلوگیری از خطراتی که اون رو تهدید می کنه یک سری تمهیدات براش اندیشیده بشه
2⃣دوماً اگر منصفانه به قضیه نگاه کنیم اینکه زنها مجبور باشن خودشون رو هفت قلم آرایش کنن و ناخن و مژه بذارن و بدنسازی برن و به هر سختی شده پول انواع جراحی زیبایی رو جور کنن تا مردها لذت ببرن ظلم بزرگتری هست
↪️ادعا می کنن اینکه یک خانم به فکر زیباییش باشه دلیلی نداره که این کارارو بخاطر لذت مردها کرده باشه و برای دل خودش انجام داده
⁉️سوال پیش میاد که اگر بخاطر دل خودش انجام میده چرا زینت هاش رو فقط تو خونه و برای همسرش و یا جایی که نامحرم نیست نمایش نمیده و در مکان های عمومی و فضای مجازی با مردم به اشتراک میذاره
🤔اگر برای دل خودش هست و حرف های دیگران اهمیتی نداره چرا وقتی عکسش کم لایک بشه ناراحت میشه و یا اینکه از فیلتر استفاده می کنه تا چهره واقعی شو پنهان کنه و زیباتر به نظر برسه
🔰چون دیگران فقط براساس زیبایی ظاهری قضاوتش می کنن و ناچاره برده ی اونها باشه.پس اگر دنبال ریشه ظلم به زنها می گردین اول باید بریم سراغ بی حجابی نه حجاب
🌸 @rkhanjani
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_چهارم
"اه اه چیه بر میدارن خودشون رو بقچه بیچ میکنن که چی اخه."
رفتم سمت مامان و بابا.
امیرعلی پیششون نبود. دیدم روبه روی یه بنر وایسادن و دارن میخوننش. یه زیارت نامه بود فکر کنم .
_مامان. امیرعلی کو؟
مامان که خوندنش تموم شد برگشت سمت من و با همون لبخند مخصوص خودش گفت:
داداشت عادت داره وقتی میاد اینجا کلا از ما جدا میشه خودش تنها میره . ولی الان گفت میره سریع تا قبل از نماز یه زیارت میکنه و میاد که پیش هم باشیم.
هی من میگم این داداشم زیادی خوبه میگین نه ( البته کسی جرات نداره بگه نه) . مامان بابا راه افتادن و منم دنبالشون. از چندتا محوطه که ظاهرا اسمش صحن بود گذشتیم و رسیدیم به...
دیگه کاملا زبونم بند اومد. "وای چقدر اینجا نورانی و قشنگه."
درسته یازده سال پیش اومده بودم اما هیچی از اینجا یادم نمیاومد. یه دفعه دستم توسط یکی کشیده شد و جیغ کشیدم.
مامان: عه چته ؟ سر راه وایسادی کشیدمت اینور.
بیخیال سکته کردنم شدم و با لرزشی که نه تنها تو صدام بود بلکه تو دلمم بود گفتم:
_ مامان اون که شبیه پنجرس اون گوشه چیه ؟ اون که اون وسطه چیه؟
مامان: اون پنجره فولاده همون جایی که باعث حاجت گرفتن خیلیا شده از جمله خود من. اون چیزی هم که اون وسطه سقا خونس.
غوغایی تو دلم به پا شده بود. یه آرامش خاصی داشتم.
بی توجه به مامان که داشت صدام میکرد به سمت همون پنجره مانند که الان فهمیده بودم اسمش پنجره فولاده رفتم. خیلی شلوغ بود. به زور خودم رو به جلو کشوندم .جوری که قشنگ چسبیده بودم بهش. سرم رو بهش تکیه دادم و ناخداگاه با سیل اشکام رو به رو شدم. نمیدونم دلیلش چیه؟ ولی حس خوبی داشتم. احساس سبک بودن. نفهمیدم که چی شد اما احساس کردم یکی اینجاست که منتظره تا حرفام بشنوه . یکی که میتونه آرامشی باشه برای دل خسته من. شروع کردم گفتم هرچی که بود و نبود. از تک تک لحظه های زندگیم.
از همه چی ، از همه جا. چیزایی که تا الان به هیچ کس نگفته بودم چون نمیخواستم غرورم رو بشکنم اما انگار اون نیرویی که منو وادار به درددل میکرد چیزی به اسم غرور براش معنی نداشت.
#ح_سادات_کاظمی
#ادامه_دارد
🏴 @rkhanjani
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
#ازدواج
سرنوشت ازدواج درونگرا با برونگرا
باید همگونی رعایت شود
💞 🌱💕
❤️ @rkhanjani
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
❤️ معنای واقعی #وقتِ_شیرین:
💜وقتی به #خانه میآمد، من دیگر حق نداشتم کار کنم!
بچه را عوض میکرد، شیر برایش درست میکرد، سفره را میانداخت و جمع میکرد، پا به پای من مینشست لباسها را میشست، پهن میکرد، خشک میکرد و جمع میکرد!
💚آن قدر #محبت به پای زندگی میریخت که همیشه به او میگفتم: درسته که کم میآیی خانه، ولی من تا محبتهای تو را جمع کنم، برای یک ماه دیگر وقت دارم!
💝نگاهم میکرد و میگفت: تو بیشتر از اینها به گردن من #حق_داری!
📚 راوی: همسر شهید حاج ابراهیم همت.
#شهدا
#همسرداری
#شهید_همت
💞 🌱💕
❤️ @rkhanjani 💚