درتقویم یڪ روز و اما
هر روز #عیدقربان استـ
وقتی "خواهشات نَفس"
براۍ"خدا" قربانی میشوند...!
#خودتراقربانیڪن:)
[ @rkhanjani
گمشدهای دارم و خویشتن را در قفس
#محبوس میبینم ؛
و میخواهم از قفس بھ در آیم ،
سیمهای خاردار مانعاند.
من از دنیایِظاهر ، فریبِمادیات
و همه آنچه کھ ؛
از "خدا" بازم می دارد ،#متنفرم...!
-شهیدمحمدابراهیمهمت
.
#امروزنفستروقربونیکن
#ازسیمخاردارنفستعبورکن
@rkhanjani
اَلزُّهْدُ فِي اَلدُّنْيَا اَلرَّاحَةُ اَلْعُظْمَى
ـــــــــــــــــــ❤️ـــــــــــــــــــ
بی رغبتی به دنیا بزرگترین آسایش است.
ـــــــــــــــــــ📗ـــــــــــــــــــ
#امیرالمؤمنین_علی علیه السلام
#غدیر #دنیا
[غررالحکم ح۱۳۱۶]
@rkhanjani
صبح
یعنی بهانه ے یک سلام
به تُو
تا صبحم با سلامِ تُو
بخیر شود . .
#شهید محمد هادی ذوالفقاری
#روزتون_شهدایی🌺
@rkhanjani
برای قوی شدن اراده....ثبات رفتاری...مقاومت محض... برای ترک گناه حتی ترک مکروهات...دعا یا دستوری وجود داره....من مشکل بزرگی دارم بارها با خدای خودم ...حتی اهلبیت ع عهد میبندم....اما قادربه پایبندی ب تعهدم نیستم....
✅داشتن اراده قوی موهبتی از سوی خداوند است اما این بدان معنا نیست کسی که اراده قوی ندارد نمی تواند آن را کسب کند.
اختیار انسان در کسب اراده قوی نقش بسیار مهمی دارد و باید برای آن تلاش کرد.
در تقویت اراده عوامل متعدّدى تأثیر گزار هستند که باید رعایت شده و با عواملى که موجب ضعف اراده مىشود مبارزه گردد:
1- اصل مقاومت:
اولین اصلى که باید رعایت شود، اصل مقاومت است که روان شناسان از آن به عنوان "اصل تسلیم ناپذیرى" یاد مىکنند. معناى اصل مقاومت آن است که انسان در برابر شکستها و ناکامىها مقاومت کند؛ زیرا برخى از شکستها زمینه پیروزىهاى بزرگ را فراهم مىکند. یکى از نویسندگان مىنویسد: "هرگاه برایتان مسئلهاى پیش آید که به نظر بسیار مشکل، نا امید کننده و غیر قابل حل مىرسد، آنچه شما را تا حصول پیروزى یارى خواهد کرد، اصل "تسلیم ناپذیرى" است.
2- امید داشتن:
دومین اصلى که نقش بنیادى در تقویت اراده دارد، امیدوارى است. انسان باید در زندگى با امید زندگى نماید. یأس و نا امیدى انسان را از رسیدن به هدف باز داشته و روند زندگى را دچار مشکل مىکند. آن دسته از بزرگان که قله هاى موفقیت را کسب نمودند، امید به زندگى داشتند. از سوى دیگر برخى که در زندگى موفق نبودند، معمولاً نا امید بوده و یأس در زندگى آنها حکومت مىکرده است. "فیلس سیمولک" مى نویسد: "به کار بردن و نگارش کلمات منفى، ویرانگر و مخرّب است. این کلمات قفل هایى هستند که بر درهاى ورودىِ هر راه حلى زده مىشود تا ما را براى شکست آماده کند. بر عکس کلمه "آرى" هیجان مىآورد و تحرک مىبخشد...".
3- مبارزه با عادت ناپسند:
یکى از عوامل مهم تقویت اراده، مبارزه با عادتهاى بد و ناپسند است؛ از این رو باید سعى شود با هواهاى نفسانى (که انسان را به اعمال ناپسند مىکشاند) مبارزه شده و از عادات ناپسند جلوگیرى گردد.
"ویلیام جیمز" روانشناس معروف مىگوید: "یک نه گفتن به عادت بد موجب مىشود شخص براى مدّتى تجدید قوا کند و بدین وسیله ضعف اراده خود را به تدریج بر طرف سازد".
در اسلام نیز به مبارزه علیه هواهاى نفسانى که زمینههاى عادت بد را فراهم مىکند پیامبر اسلام (ص) می فرماید:"الشّدید من غلب نفسه؛کسى قوى و با اراده است که بر هواى نفس خود چیره شود".
4- تلقین به داشتن اراده قوى:
یکى از عوامل مهم تقویت اراده، تلقین کردن است که انسان اراده قوى دارد. انسان باید این گونه باور داشته باشد که "من مى توانم بر مشکلات پیروز شوم. من مىتوانم در امتحان موفق شوم. من اراده قوى و پولادین دارم".
در این خصوص سخنى از ناپلئون شنیدنى است: "باید کلمه "نمىشود" از قاموس زندگى و از لغت محو گردد و از شنیدن واژههاى "نمى شود، نمىتوانم و نمىدانستم" (نباید استفاده کرد)...".
5- داشتن هدف روشن:
متأسفانه آن عدّه که دچار ضعف اراده مىشوند و از فعالیتهاى موفقیّتآمیز دست بر مىدارند، آنانى هستند که هدف معیّن و تعریف شده ندارند. اینان فعالیتهاى خویش را نیمه کاره رها مىکنند. براى تقویت اراده باید اهداف معیّن داشت.
6- تمرین تمرکز حواس:
تمرین تمرکز حواس یکى از راههاى تقویت اراده است. براى تمرکز حواس باید نظم و انضباط در همه امور زندگى ایجاد کرده و با برنامه ریزى فعالیتهاى خویش را پیش برد.
7- انجام وظایف الهى:
یکى از عوامل مهم تقویت اراده، انجام وظایف الهى و حاضر دانستن خداوند در همه صحنههاى زندگى است. نماز را اوّل وقت خواندن، مقررّات الهى را رعایت نمودن، اجتناب از گناه، هر کدام مهمترین عامل تقویت اراده به شمار مىآید. کسى که روزه مىگیرد؛ در واقع با تمام هوسها و رذایل اخلاقى مبارزه مىکند. کسى که به عبادت خداوند مىپردازد، آرامش روانى پیدا مىکند. آرامش روانى مؤثرترین عامل تقویت اراده است. یکى از بزرگان مىگوید: "خداوند بزرگترین گنج آرامش من است. من دیگر شتاب نخواهم کرد. او به من فرمان داده است که گاهى بایستم و آرام باشم...".
8- اعتماد به نفس:
خودباورى و اعتماد به نفس نیز عامل مهم تقویت اراده است. اگر انسان استعداد و قابلیتهاى خویش را بشناسد و باور کند که توان انجام خیلى از چیزها را دارد، در تصمیمگیرى خویش دچار مشکل نمىشود.
9- بهره گیرى از سرگذشت انسانهاى با اراده:
خواندن سرگذشت انسانهاى با اراده، عامل تعیین کنندهاى در تقویت اراده است.
خواندن زندگى نامه انسانهاى با اراده موجب مىشود که انسان در برابر عواملى که موجب ضعف اراده مىشود، مقاومت نموده و عوامل تقویت اراده را تجربه کند، مثلاً یکى از عوامل موفقیت "پشتکار" است.
علامه امینى (ره) صاحب کتاب ارزشمند الغدیر جهت تدوین این کتاب به کشورهاى مختلف سفر کرد. یکى ا
ز سفرهاى وى به هندوستان حدود شش ماه طول کشید. پس از بازگشت از هند پرسیدند: هواى هندوستان چگونه بود؟ وى پس از اندکى تفکر پاسخ داد: من به دلیل این که همواره سرگرم مطالعه بودم، نفهمیدم هواى آن جا در این مدّت چگونه بود!
مفسر کبیر قرآن، علامه طباطبایى، نمونهاى از افراد با اراده و مصمم است. او در پنج سالگى مادر و در نه سالگى، پدرشان را از دست مىدهند و ممرّ معاش ایشان و برادرشان از کودکى، منحصر به زمین زراعتى در قریه شادآباد تبریز بوده است.
علامه طباطبایى به علت تنگ دستى ناچار مىشود از نجف اشرف دوباره به ایران مراجعت نمایند و ده سال در همان قریه به کشاورزى اشتغال ورزند.با این وصف ایشان با تلاش پیگیر و مجاهدت مستمر توانست تفسیرى به رشته تحریر درآورد که به جامعیت آن، تفسیرى یافت نمىشود.
در کتاب رمز پیروزى مردان بزرگ از آیتالله جعفر سبحانى و سیماى فرزانگان از رضا مختارى داستانهاى زیادى از بزرگان نقل شده است.
توصیههاى کاربردى براى تقویت اراده :
1 - پیش از انجام هر کارى به جنبه ها و آثار مثبت و منفى آن توجه کنید، زیرا با آگاهى از زیانها یا منافع کارى، انگیزه براى ترک یا انجام کار بیشتر مىشود و به طور طبیعى اراده قوى مى گردد.
2 - همواره سعى کنید با خواستههاى نفسانى و عادتهاى ناپسند مبارزه کنید.در این رابطه به یک نمونه اشاره می کنیم :
روزى شهید محراب آیت اللَّه مدنى به خادمش گفت: هوس کباب کردهام، مىتوانى چلوکباب تهیه کنى؟ البته سعى کن از جایى بخرى که تمیز و غذایش خوشمزه و لذیذ باشد.
خادم مىگوید: من که هیچ وقت ندیده بودم آقا غیر از نان و گوجه یا پنیر و چاى شیرین غذاى دیگرى بخورد، با شوق و عجله گفتم: الان آماده مىکنم. زود حرکت کردم تا آقا از تصمیم خود برنگردد. هنگام حرکت به من فرمود: موقع آمدن غذا را در چیزى بپیچ تا دیگران متوجه نشوند. گفتم: به چشم! حرکت کردم. از رستورانى که آشنا بود، غذا تهیه کردم و با اشتیاق فراوان در حالى که آن را مخفى کرده بودم، به منزل برگشتم. سفرهاى در اتاق آقا پهن کردم و غذا رإ؛ّّ روى سفره گذاشتم. عرض کردم: آقا! سفره آماده است. تا غذا سرد نشده بفرمایید.
فرمود: شما تشریف ببرید بیرون، بعد از نیم (یا یک) ساعت بیایید، ظرف و سفره را جمع کنید.
زمان مقرر به اتاق برگشتم، اما با شگفتى و ناراحتى متوجه شدم آقا غذا را میل نکردهاند، پیش خود خیال کردم لابد چیزى در غذا دیده یا باب میلش نبوده که نخوردهاند. پرسیدم: غذا باب میل شما نبود؟! فرمود: غذا باب میل بود و هیچ مشکلى نداشت.گفتم:پس چرا تناول نفرمودید؟ گفت: از اول هم بناى خوردن نداشتم.
چند روزى بود این نَفْس، هواى چلوکباب کرده بود. مىخواستم او را ادب کنم و به او بفهمانم اگر بخواهم مىتوانم فراهم کنم، اما این کار را نمىکنم. خواستم غذا را جلوى چشم نفس قرار دهم، تا آن را ببیند و عطر آن را استشمام کند، وقتى به او ندادم، دیگر چنین هوسى نکند.
3 - خود را به انجام وظایف و تکالیف دینى مقید نمایید، همواره سعى کنید نماز خود را اول وقت بخوانید، حتى اگر مشغول نوشتن مطالبى باشید که فقط چند سطر یا کلمهاى از آن باقى مانده باشد یا با کسى مشغول صحبت کردن هستید، آن را رها کنید و خواسته و میل درونى خود را فداى اراده انسانى خود سازید، انجام تکالیف و عباداتى هم چون نماز در اول وقت و روزه و حج و جهاد و صدقه و انفال مالى، باعث تقویت اراده مىگردند.
4 - همواره در مقابل سختى ها و ناملایمات زندگى (کار و تحصیل و غیره) بردبار باشید و استقامت به خرج دهید.
5 - سعى کنید هر روز، در وقت معینى مثلاً صبحها، دقایقى را به ورزش و نرمش اختصاص دهید.
6 - نفس انسان، مخصوصا جوانان به خواب بعد از اذان صبح تمایل دارد، جهت تقویت اراه با این میل نفسانى مبارزه کنید.
7 - پیوسته به خود تلقین کن که من ارادهاى قوى دارم و توان مبارزه با خواستههاى نفسانى خویش و هم چنین غلبه بر مشکلات و مصایب را دارد. از شکست خوردن نمىهراسم. اگر موفق نشدم، با کسب تجربه و انرژى و نشاط بیشتر مجددا اقدام مىکنم تا به هدف و مقصد خود برسم. من توانایى رسیدن به هدف و برطرف کردن موانع و مشکلات را دارم.
8 - کارى را که شروع کردید، با حوصله و دقت به پایان برسانید و از رها کردن یا سر هم بندى آن بپرهیزید.
9 - با رعایت بند اول این توصیه و مشورت با دیگران در تصمیمگیرىها سرعت عمل داشته باشد. از وسواس و دودلى و امروز و فردا کردن دورى کنید.
10 - فکر خود را هم زمان به چند کار مشغول نکنید. سعى کنید همواره توجه شما به یک کار معطوف گردد.
11 - تدبیر، نظم و انظباط را در همه امور زندگى خود جارى سازید. با برنامه ریزى دقیق و منطقى، کارهاى خود را پیش ببرید. در برنامهریزى جایى براى انعطاف و جایگزین کردن امور غیر قابل پیش بینى بگذارید.زمان غذا خوردن، استراحت و خوابیدن، مطالعه و تفریح نمودن روى برنامه باشد. تجربه نشان داده افرادى که کتاب، لباى یا و
سایل شخصى خود را در جاى منظمى نمىگذارند بلکه هر جا که خواستند مى اندازند یا به وضع لباس و کفش و ظاهر خود توجه ندارند، به تدریج در عرصههاى مهم زندگى نمىتوانند تصمین جدى بگیرند، اگر چنین وصفى در شما است، آن را تغییر دهید.
12- سعى کنید در همه کارها به ویژه امور تحصیلى، تمرکز حواس پیدا کنید و از طریق تمرکز حواس، اراده خود را تقویت نمایید.
#تقویت_اراده
#اراده #اراده_قوی
@rkhanjani
چه بخشنده خدای عاشقی دارم
که میخواند مرا ، با آنکه میداند گنه کارم
اگر رخ بر بتابانم
دوباره ، می نشیند بر سر راهم
دلم را می رباید ، با طنین گرم و زیبایش
که در قاموس پاک کبریایی، قهر نازیباست
چه زیبا عاشقی را دوست میدارم
دلم گرم است میدانم، که میداند
بدون لطف او ، تنهای تنهایم
اگر گم کرده ام من راه و رسم بندگی، اما
دلم گرم است ، می دانم ،
خدای من، خدایی خوب می داند
و میداند که سائل را نباید دست خالی راند ...
@rkhanjani
#ببخشید_چند_لحظه
شهید حججی میگفت:
یه وقتایی دل کندن از
یه سری چیزای خوب
باعث میشه
یه چیزای بهتری
بدست بیاریم...
ما برای رسیدن به
امام زمان(عج)
از چی دل کندیم؟!
🍃🌹🌹🌹🌹🌹
@rkhanjani
+میگفتـ⇣
اخلاصیعنے"خدا"رو
از"خودت"بیشتردوستداشتہباشے(=
#چیڪارهاےرفیقـــ؟!
@rkhanjani
#حکایتی_خواندنی_و_آموزنده
✍#مال_حرام
مردی در بصره، سالها در بستر بیماری بود؛ بهطوری که زخم بستر گرفته بود؛ و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند؛ همیشه دست به دعا داشت.
روزی عالمی نزد او آمد و گفت: میدانی که شفا نخواهی یافت! آیا برای مرگ حاضری؟
گفت: بخدا قسم حاضرم.
داستان مرد بیمار به این طریق بود که، در بصره بیماری وبا آمد؛ و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آب لیمو است.
این مرد، تنها آب لیمو فروش شهر بود. که آبلیمو را نصفه با آب قاطی میکرد و میفروخت.
چون مشتری زیاد شد، کل بطری را آب ریخته و چند قطرهای آبلیمو میریخت تا بوی لیمو دهد.
مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم، ولی دعا میکنم زندگی تو بر باد برود چنانچه زندگی مردم را بر باد میدهی و خونشان را در شیشه میکنی.
عالم گفت: از پول حرام مردم، نصف بصره را خریدی! و حالا ده سال است برای درمان و علاج خود آنها را میفروشی.
میدانی از آن همه مال حرام چه مانده است؟ دو کاسه! آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی، نخواهی مرد! و زجر کش خواهی شد. پس مالت را بده که بفروشند تا مرگت فرا رسد.
پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش، چون مال حرام ماندنی نیست. چون پسر کاسهها را فروخت، پدرجان داد.
@rkhanjani
وجودهیچکس غمهاراازبین
نمیبرد
اماکمک میکندبا
وجودغمها،محکم بایستیم
مثل
چترکه باران رامتوقف نمیکند
اماکمک میکندآسوده زیرباران
بایستیم
انسانهابه مهربانی
یکدیگرتکیه میکن
@rkhanjani
روزگاری در زدن هم اصولی داشت ، کوبه زنانه داشتیم و مردانه...
و وقتی در زده میشد صاحب خانه میدانست آنکه پشت در است زن است یا مرد و بر آن مبنا به استقبال او میرفت،
زندگی ها در عین سادگی در و پیکر و اصول داشت...
مردها کفشهای پاشنه تخم مرغی میپوشیدند تا از صدای آن از فاصله دور در کوچه پس کوچه های تو در تو خانمها بفهمند نامحرمی در حال عبور است...
منزلها بیرونی و اندرونی داشت و از ورود مهمان تا خروجش طوری منزل ساخته شده بود که متعلقات به تکلف نیفتند...
آن روزگاران امنیت ناموسی چندین برابر این زمان بود،
نه سیستم امنیتی در منازل بود و نه شبکه های مجازی برای پاییدن همدیگر...
اطمینان و شرافت و وفاداری و نگه داشتن زندگی با چنگ و دندان و آبروداری زوجین اصل زندگی بود...
من هرگز بخاطر ندارم کسی مهریه ای اجرا بگذارد و دادسراها این همه پرونده طلاق و درخواست طلاق و فرزندان طلاق...
نه ال سی دی بود نه اسپیلت و لباسشویی،
صابون مراغه ای بود و دستان یخ زده مادر در زمستان که با گریسیلین ترکهایش را مداوا میکرد...
و پدری که سر شب دم غروب خونه بود و خیز برمیداشت زیر کرسی و مادر کاسه اناردون کرده روی کرسی میگذاشت و نصف بدنمان زیر کرسی و سر و کله کز کرده در بیرون آن،با لباسهای ضخیم...
پاییزی پر باران و زمستانی پر از برف داشتیم
یادش بخیر همه چکمه داشتیم و تا لبه چکمه برف می آمد،هم زمین برکت داشت هم آسمان...
سفره مان برنج بخودش کم میدید،اما صفا و سادگی داشت...
و پنج ریالی پدر در صبحگاه مدرسه میشد نصف نان بربری با پنیر...
آن روزها پشت این دربهای کوبه دار با هم حرف میزدند خیلی گرم و صمیمی...
تابستان ها چقدر روی تخت های چوبی ستاره شمردیم و لذت آسمان بی غبار را بردیم...
چه حرمتی داشت پدر و مادر...
و پولها و مالها چه برکتی...
چقدر دور هم حرف برای گفتن داشتیم،
و چقدر از خدا میترسیدیم...
کله صبح قمری ها(یاکریم ها) میخواندند ،
با دوچرخه درخونه ها نون تازه و عدسی و شیر می آوردند محال بود کسی یازده صبح بیدار شود...
زود میخوابیدند و سحر بیدار میشدند و بهترین رزقها را دریافت میکردند،
زمستون برف وشیره میخوردیم و خیلی چیزی برای خوردن پیدا نمیشد و بهترین غذا را جمعه ها میخوردیم،
آنروزها مردم چقدر به یکدیگر رحم میکردند و مهربان بودند و گره گشا و اعصابها حرام ترافیک و ... نمیشد...
نفهمیدم چی شد ولی برف و کرسی و ستاره ها و کاسه بی تکلف انار و درب کوبه دار و دورهمی ها همه یکباره جمع شد...
حالا ما مانده ایم و دنیای بی خیر و برکت و دربهای ضدسرقت و آدمهایی که سخت فخر میفروشند و متکبرند گویی هرگز نمیمیرند و چنان دنیا دارند که گویی برای آن آفریده شده اند...
چقدر نعمتها از کف رفت و ما خواب خوابیم
@rkhanjani
🌀 نگاهی اجمالی به زندگینامه فقیه عارف
📝 به مناسبت سالروز درگذشت میرزا جوادآقا ملکی تبریزی (ره)
🔹 میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، فرزند میرزا شفیع در شهر تبریز متولد شد. تاریخ دقیق ولادت وی مشخص نیست، اما گفته شده اواخر قرن ۱۳ یا اوایل قرن ۱۴ قمری بوده است. دلیل نامگذاری او به ملکی، نسبت فامیلی وی با خاندان ملکالتجار تبریزی است.
🔹 علوم صرف، نحو، معانی و بیان و دروس مقدماتی دیگر را در تبریز فرا گرفت و پس از مدتی سطح را به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به نجف سفر کرد. وی در درس میرزا حسین نوری، حاج آقا رضا همدانی و آخوند خراسانی شرکت کرد اما مهمترین استادش، حسینقلی همدانی بود. ملکی تبریزی مدت ۱۴ سال همیشه همراه او بود و ارادت ویژهای به وی داشت.
🔹 در سال ۱۳۲۱ قمری، از نجف به تبریز بازگشت و به ترویج دین پرداخت. در سال ۱۳۲۹ ق (۱۲۹۰ ش) و در ابتدای جریانات مشروطه و درگیریهای تبریز مجبور به عزیمت به شهر قم شد و تا پایان عمر نیز در همانجا ماند.
#عالمان_راستین
@rkhanjani
🌀 شاگرد ملاحسینقلی همدانی
📝 چگونه میرزاجواد آقا ملکی تبریزی، قبله اهل معنا شد
💠 امام خامنهای
🔹 #قدم_اول در راه خدا، شکستن خویشتن و خود را فقیر و تهیدستِ مطلق دیدن است. یعنی انسان در عین قدرت و ثروت و علم و برخورداری از مزایا و محاسن و خصوصیات مثبت و در اوج دارایی و توانایی، واقعاً (نه به صورت تعارف) خود را در مقابل خدا، نیازمند و تهیدست و محتاج و کوچک و حقیر ببیند. این، آن روحیهی کمال انسانی است که البته باید با #تمرین به اینجاها رسید.
🔹 شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی معروف (که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحبدلِ زمان خودش بوده است) اوایلی که برای تحصیل وارد نجف شد، با اینکه طلبه بود، ولی به شیوهی اعیان و اشراف حرکت میکرد. نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش میانداخت و لباسهای فاخری میپوشید، چون از خانوادهی اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملکالتجار بوده یا از خانوادهی ملکالتجار بودند. ایشان، طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آنکه توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانهی عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی (که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبلهی اهل معنا و اهل دل بوده است و حتّی بزرگان میرفتند در محضر ایشان مینشستند و استفاده میکردند) راهنمایی شد.
🔻 روز اولی که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیأتِ یک طلبهی اعیان و اشراف متعین، به درس آخوند ملاحسینقلی همدانی میرود، وقتیکه میخواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آنجا صدا میزند که همانجا -یعنی همان دمِ در، روی کفشها- بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم همانجا مینشیند. البته به او برمیخورد و احساس اهانت میکند، اما خودِ این و تحمل این تربیت و #ریاضت الهی، او را پیش میبرد.
🔹 جلسات درس را ادامه میدهد. استاد را -آنچنانکه حق آن استاد بوده- گرامی میدارد و به مجلس درس او میرود. یک روز در مجلس درس، او که در اواخر مجلس هم نشسته بود، بعد که درس تمام میشود، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی، به حاج میرزا جوادآقا رو میکند و میگوید: «برو این قلیان را برای من چاق کن و بیاور!» بلند میشود، قلیان را بیرون میبرد، اما چهطورچنین کاری بکند؟! اعیان، اعیانزاده، جلوی جمعیت، با آن لباسهای فاخر! ببینید، انسانهای صالح و بزرگ را اینطور تربیت میکردند. قلیان را میبرد، به نوکرش که بیرون در ایستاده بود، میدهد و میگوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. او میرود قلیان را درست میکند و میآورد به میرزا جوادآقا میدهد و ایشان قلیان را وارد مجلس میکند. البته این هم که قلیان را به دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینی بوده است، اما مرحوم آخوند ملاحسینقلی میگوید که: «خواستم خودت قلیان را درست کنی، نه اینکه بدهی نوکرت درست کند!»
این، شکستن آن «منِ متعرضِ فضولِ موجب شرک انسانی در وجود انسان» است. این، آن منیت و خودبزرگبینی و خودشگفتی و برای خود ارزش و مقامی در مقابل حق قائلشدن را از بین میبرد و او را وارد جادهای میکند و به مدارج کمالی میرساند که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به آن مقامات رسید.
🔹 او در زمان حیات خود، قبلهی اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجّه اهل باطن و اهل معناست.
بنابراین، قدم اوّل، شکستن منِ درونی هر انسانی است که اگر انسان، دائم او را با توجّه و تذکر و موعظه و ریاضت (همینطور ریاضتها) پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد.
📅 ۳۰ فروردین ۱۳۶۹
#سلوک
#اهل_معنا
#عالمان_راستین
@rkhanjani