eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
650 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه بخشنده خدای عاشقی دارم که میخواند مرا ، با آنکه میداند گنه کارم اگر رخ بر بتابانم دوباره ، می نشیند بر سر راهم دلم را می رباید ، با طنین گرم و زیبایش که در قاموس پاک کبریایی، قهر نازیباست چه زیبا عاشقی را دوست میدارم دلم گرم است میدانم، که میداند بدون لطف او ، تنهای تنهایم اگر گم کرده ام من راه و رسم بندگی، اما دلم گرم است ، می دانم ، خدای من، خدایی خوب می داند و میداند که سائل را نباید دست خالی راند ... @rkhanjani
شهید حججی میگفت: یه وقتایی دل کندن از یه سری چیزای خوب باعث میشه یه چیزای بهتری بدست بیاریم... ما برای رسیدن به امام زمان(عج) از چی دل کندیم؟! 🍃🌹🌹🌹🌹🌹 @rkhanjani
+میگفتـ⇣ اخلاص‌یعنے"خدا"رو از"خودت"بیشتردوست‌داشتہ‌باشے(= ؟! @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مردی در بصره، سال‌ها در بستر بیماری بود؛ به‌طوری که زخم بستر گرفته بود؛ و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند؛ همیشه دست به دعا داشت. روزی عالمی نزد او آمد و گفت: می‌دانی که شفا نخواهی یافت! آیا برای مرگ حاضری؟ گفت: بخدا قسم حاضرم. داستان مرد بیمار به این طریق بود که، در بصره بیماری وبا آمد؛ و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آ‌ب لیمو است. این مرد، تنها آب لیمو فروش شهر بود. که آب‌لیمو را نصفه با آب قاطی می‌کرد و می‌فروخت. چون مشتری زیاد شد، کل بطری را آب ریخته و چند قطره‌ای آب‌لیمو می‌ریخت تا بوی لیمو دهد. مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم، ولی دعا می‌کنم زندگی تو بر باد برود چنانچه زندگی مردم را بر باد می‌دهی و خونشان را در شیشه می‌کنی. عالم گفت: از پول حرام مردم، نصف بصره را خریدی! و حالا ده سال است برای درمان و علاج خود آن‌ها را می‌فروشی. می‌دانی از آن همه مال حرام چه مانده است؟ دو کاسه! آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی، نخواهی مرد! و زجر کش خواهی شد. پس مالت را بده که بفروشند تا مرگت فرا رسد. پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش، چون مال حرام ماندنی نیست. چون پسر کاسه‌ها را فروخت، پدرجان داد. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وجودهیچکس غمهاراازبین نمیبرد اماکمک میکندبا وجودغمها،محکم بایستیم مثل چترکه باران رامتوقف نمیکند اماکمک میکندآسوده زیرباران بایستیم انسانهابه مهربانی یکدیگرتکیه میکن @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزگاری در زدن هم اصولی داشت ، کوبه زنانه داشتیم و مردانه... و وقتی در زده میشد صاحب خانه میدانست آنکه پشت در است زن است یا مرد و بر آن مبنا به استقبال او میرفت، زندگی ها در عین سادگی در و پیکر و اصول داشت... مردها کفشهای پاشنه تخم مرغی میپوشیدند تا از صدای آن از فاصله دور در کوچه پس کوچه های تو در تو خانمها بفهمند نامحرمی در حال عبور است... منزلها بیرونی و اندرونی داشت و از ورود مهمان تا خروجش طوری منزل ساخته شده بود که متعلقات به تکلف نیفتند... آن روزگاران امنیت ناموسی چندین برابر این زمان بود، نه سیستم امنیتی در منازل بود و نه شبکه های مجازی برای پاییدن همدیگر... اطمینان و شرافت و وفاداری و نگه داشتن زندگی با چنگ و دندان و آبروداری زوجین اصل زندگی بود... من هرگز بخاطر ندارم کسی مهریه ای اجرا بگذارد و دادسراها این همه پرونده طلاق و درخواست طلاق و فرزندان طلاق... نه ال سی دی بود نه اسپیلت و لباسشویی، صابون مراغه ای بود و دستان یخ زده مادر در زمستان که با گریسیلین ترکهایش را مداوا میکرد... و پدری که سر شب دم غروب خونه بود و خیز برمیداشت زیر کرسی و مادر کاسه اناردون کرده روی کرسی میگذاشت و نصف بدنمان زیر کرسی و سر و کله کز کرده در بیرون آن،با لباسهای ضخیم... پاییزی پر باران و زمستانی پر از برف داشتیم یادش بخیر همه چکمه داشتیم و تا لبه چکمه برف می آمد،هم زمین برکت داشت هم آسمان... سفره مان برنج بخودش کم میدید،اما صفا و سادگی داشت... و پنج ریالی پدر در صبحگاه مدرسه میشد نصف نان بربری با پنیر... آن روزها پشت این دربهای کوبه دار با هم حرف میزدند خیلی گرم و صمیمی... تابستان ها چقدر روی تخت های چوبی ستاره شمردیم و لذت آسمان بی غبار را بردیم... چه حرمتی داشت پدر و مادر... و پولها و مالها چه برکتی... چقدر دور هم حرف برای گفتن داشتیم، و چقدر از خدا میترسیدیم... کله صبح قمری ها(یاکریم ها) میخواندند ، با دوچرخه درخونه ها نون تازه و عدسی و شیر می آوردند محال بود کسی یازده صبح بیدار شود... زود میخوابیدند و سحر بیدار میشدند و بهترین رزقها را دریافت میکردند، زمستون برف وشیره میخوردیم و خیلی چیزی برای خوردن پیدا نمیشد و بهترین غذا را جمعه ها میخوردیم، آنروزها مردم چقدر به یکدیگر رحم میکردند و مهربان بودند و گره گشا و اعصابها حرام ترافیک و ... نمیشد... نفهمیدم چی شد ولی برف و کرسی و ستاره ها و کاسه بی تکلف انار و درب کوبه دار و دورهمی ها همه یکباره جمع شد... حالا ما مانده ایم و دنیای بی خیر و برکت و دربهای ضدسرقت و آدمهایی که سخت فخر میفروشند و متکبرند گویی هرگز نمیمیرند و چنان دنیا دارند که گویی برای آن آفریده شده اند... چقدر نعمتها از کف رفت و ما خواب خوابیم @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀 نگاهی اجمالی به زندگینامه فقیه عارف 📝 به مناسبت سالروز درگذشت میرزا جوادآقا ملکی تبریزی (ره) 🔹 میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، فرزند میرزا شفیع در شهر تبریز متولد شد. تاریخ دقیق ولادت وی مشخص نیست، اما گفته شده اواخر قرن ۱۳ یا اوایل قرن ۱۴ قمری بوده است. دلیل نامگذاری او به ملکی، نسبت فامیلی وی با خاندان ملک‌التجار تبریزی است. 🔹 علوم صرف، نحو،‌ معانی و بیان و دروس مقدماتی دیگر را در تبریز فرا گرفت و پس از مدتی سطح را به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به نجف سفر کرد. وی در درس‌ میرزا حسین نوری، حاج آقا رضا همدانی و آخوند خراسانی شرکت کرد اما مهم‌ترین استادش، حسینقلی همدانی بود. ملکی تبریزی مدت ۱۴ سال همیشه همراه او بود و ارادت ویژه‌ای به وی داشت. 🔹 در سال ۱۳۲۱ قمری، از نجف به تبریز بازگشت و به ترویج دین پرداخت. در سال ۱۳۲۹ ق (۱۲۹۰ ش) و در ابتدای جریانات مشروطه و درگیری‌های تبریز مجبور به عزیمت به شهر قم شد و تا پایان عمر نیز در همانجا ماند. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀 شاگرد ملاحسینقلی همدانی 📝 چگونه میرزاجواد آقا ملکی تبریزی، قبله اهل معنا شد 💠 امام خامنه‌ای 🔹 در راه خدا، شکستن خویشتن و خود را فقیر و تهیدستِ مطلق دیدن است. یعنی انسان در عین قدرت و ثروت و علم و برخورداری از مزایا و محاسن و خصوصیات مثبت و در اوج دارایی و توانایی، واقعاً (نه به صورت تعارف) خود را در مقابل خدا، نیازمند و تهیدست و محتاج و کوچک و حقیر ببیند. این، آن روحیه‌ی کمال انسانی است که البته باید با به این‌جاها رسید. 🔹 شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی معروف (که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحبدلِ زمان خودش بوده است) اوایلی که برای تحصیل وارد نجف شد، با اینکه طلبه بود، ولی به شیوه‌ی اعیان و اشراف حرکت می‌کرد. نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش می‌انداخت و لباسهای فاخری می‌پوشید، چون از خانواده‌ی اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملک‌التجار بوده یا از خانواده‌ی ملک‌التجار بودند. ایشان، طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آنکه توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه‌ی عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی (که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله‌ی اهل معنا و اهل دل بوده است و حتّی بزرگان می‌رفتند در محضر ایشان می‌نشستند و استفاده می‌کردند) راهنمایی شد. 🔻 روز اولی که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیأتِ یک طلبه‌ی اعیان و اشراف متعین، به درس آخوند ملاحسینقلی همدانی می‌رود، وقتی‌که می‌خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آنجا صدا می‌زند که همان‌جا -یعنی همان دمِ در، روی کفشها- بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم همان‌جا می‌نشیند. البته به او برمی‌خورد و احساس اهانت می‌کند، اما خودِ این و تحمل این تربیت و الهی، او را پیش می‌برد. 🔹 جلسات درس را ادامه می‌دهد. استاد را -آنچنانکه حق آن استاد بوده- گرامی می‌دارد و به مجلس درس او می‌رود. یک روز در مجلس درس، او که در اواخر مجلس هم نشسته بود، بعد که درس تمام می‌شود، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی، به حاج میرزا جوادآقا رو می‌کند و می‌گوید: «برو این قلیان را برای من چاق کن و بیاور!» بلند می‌شود، قلیان را بیرون می‌برد، اما چه‌طورچنین کاری بکند؟! اعیان، اعیانزاده، جلوی جمعیت، با آن لباسهای فاخر! ببینید، انسانهای صالح و بزرگ را اینطور تربیت می‌کردند. قلیان را می‌برد، به نوکرش که بیرون در ایستاده بود، می‌دهد و می‌گوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. او می‌رود قلیان را درست می‌کند و می‌آورد به میرزا جوادآقا می‌دهد و ایشان قلیان را وارد مجلس می‌کند. البته این هم که قلیان را به دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینی بوده است، اما مرحوم آخوند ملاحسینقلی می‌گوید که: «خواستم خودت قلیان را درست کنی، نه اینکه بدهی نوکرت درست کند!» این، شکستن آن «منِ متعرضِ فضولِ موجب شرک انسانی در وجود انسان» است. این، آن منیت و خودبزرگ‌بینی و خودشگفتی و برای خود ارزش و مقامی در مقابل حق قائل‌شدن را از بین می‌برد و او را وارد جاده‌ای می‌کند و به مدارج کمالی می‌رساند که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به آن مقامات رسید. 🔹 او در زمان حیات خود، قبله‌ی اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجّه اهل باطن و اهل معناست. بنابراین، قدم اوّل، شکستن منِ درونی هر انسانی است که اگر انسان، دائم او را با توجّه و تذکر و موعظه و ریاضت (همینطور ریاضت‌ها) پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد. 📅 ۳۰ فروردین ۱۳۶۹ @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقدیم به همه سروران همراه 🍃🌷 امیدواریم دراین دهه ولایت سلامت و عزیز باشید🍃🌹 عزیزان ،کانال را به دوستان تان معرفی کنید تا همگان از مطالب ارزنده اخلاقی تربیتی استفاده کنند 🍃🌹 این صدقه جاریه ایست برای شما 🍃🌹 از بودن تان🍃🌹همراهی تان 🍃🌹سپاسگزاریم 🍃🌹 @rkhanjani
🔺حدیث غدیر از منظر علماے اهل‌سنت: ✍شاید در بین مردم این شبهہ پیش بیاید ڪہ آیا از علماے اهل سنت هم ڪسے نسبت به‌ صحت حدیث غدیر اعتراف ڪردہ است یا خیر؛ در جواب این شبهہ دیدگاہ چند تن از بزرگان اهل سنت را براے نمونہ بیان می‌ڪنیم ؛ همچنین دیگر بزرگان و استوانه‌هاے علمے اهل سنت نیز هستند ڪہ یا شهادت بہ صحت حدیث غدیر داده‌اند و یا بر تواتر حدیث غدیر اذعان ڪرده‌اند. 1⃣ترمذی متوفاے ۲۷۹. وے صاحب یڪے از صحاح سته اهل سنت است، بعد این‌ڪه روایت را نقل می‌ڪند می‌گوید: هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صحیح.[۱] 2⃣ابوجعفر طحاوی ڪہ از ایشان بہ امام تعبیر می‌ڪنند و ڪتاب ایشان از ڪتب درسے تمام فرق و مذاهب اسلامےحتی وهابیت  است، ایشان بعد از این ڪہ روایت را نقل می‌ڪند می‌گوید: این حدیث صحیح الاسناد است و هیچ اشڪالے در روایت حدیث غدیر نیست.[۲] 3⃣ابن عبدالبر قرطبی متوفاے ۴۶۳؛ وے بعد از نقل روایت غدیر می‌گوید: وهذہ ڪلها آثار ثابتة.[۳]  تمام این آثار غدیر و احادیث غدیر ثابت است. 5⃣حاڪم نیشابوری طرق متعددے را ذڪر می‌ڪند و می‌گوید: روایت صحیح است. 6⃣ابن ڪثیر می‌گوید: قال شیخنا ابوعبداللہ الذهبے و هذا حدیث صحیح.[۴]  استاد ماابوعبداللہ ذهبی گفتہ است: این حدیث صحیح است. در ادامہ ابن ڪثیر می‌گوید: قال شیخنا ابوعبداللہ الذهبے الحدیث متواتر اتیقن ان رسول اللہ قالہ.[۵]  استاد ما ابوعبداللہ ذهبے گفتہ است ڪه حدیث متواتر است و یقین دارم ڪه پیغمبر این را فرمودہ است. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معرفت روز غدير به همه ما آنچنان امتيازي عطا مي كند كه ملائكه هم خواهان مصافحه با ما مي شوند امام رضا عليه السلام فرمودند: والله لو عرف الناس فضل هذاليوم بحقيقته ..... وسائل الشيعه ج ١٠ ص ٣٠٢ بخدا قسم اگر مردم امتياز روز غدير را بشناسند حتما ملايكه در هر روز ١٠ مرتبه با آنان مصافحه مي كنند . پس معرفت روز غدير چه ارتقاء مقامي نصيب ما مي كند كه ملك با همه نورانيتش مفتخر به مصافحه با عارف به اميرالمومنين است . البته مَلَك از جنس نور است و با وجود انور مصافحه مي كند نه با وجود كدر و خاكي بنابراين شخصي كه نسبت به غدير معرفت دارد ، خود از جنس نور مي شود. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیطان به بعضی ها میگه : خب... این همه آدم گناه میکنن،تو هم یکیش.بی خیال بابا.چقدر سخت میگیری… جواب : اولا تو نفهمیدی گناه یعنی آسیب زدن به خودت...دوما ؟ خدا ریز به ریز اعمال هر کسی رو چک میکنه. سوما ؟ کثرت دلیل بر درستی نیست....اگه اینجوری بود یارای امام حسین 72 نفر بودن و یزیدی ها 30 هزار نفر...پس 30 هزار نفر کارشون درست بوده ؟ یعنی چون همه انجام میدن اون کار درسته ؟ ببین لقمان تو قران به بچش چی میگه : فرزندم اگر عمل تو از خردی چون ذره ای از خردل در صخره های بلند کوه یا آسمانها و یا در قعر زمین مخفی باشد از نظر خدا پنهان نخواهد بود و در روز رستاخیز در حساب اعمال تو منظور خواهد شد و به پاداش و کیفر آن خواهی رسید. ... @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﻣَﺤﺮَﻣَﺖ ﻧﯿﺴﺖ...! و ﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺻﺪﻗﻪ ﻫﺎﯼ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ... ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﻫﺎ ﻧﺎﺑﻮﺩﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ... ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ... ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﮐﻨﯽ... و ﻏﺮﻭﺭﺕ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﺮﺯ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﭘﯿﺶ ﺑﺒﺮﯼ... ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ... ﻫﺮﮔﺰ... ﺗﻨﻬﺎ... ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﻮﺩ... "ﺁﺭﺍﻣﺶ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﯿﻦ، ﺗﻮ ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﺪ ﻭ ﺷﺮﻃﯽ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ..." 🌺🍂🌺 @ rkhanjani