غم صیقل خداست خدایا ز ما مگیر
این جوهر جلی که جلا می دهد به دل
#شهریار
@robaiiyat_takbait
کجا رواست که از دستِ دوست هم بِکشد؟
دلی که این همه، از دستِ روزگـــار کشید؟
#شـــهریار
@robaiiyat_takbait
نذر کردم که اگر سهم من از عشق شدی؛
دو سه رکعت غزل شاد بخوانم هر روز...
#شهریار
@robaiiyat_takbait
چشم خود بستم که چشم مستش ننگرم!
ناگهان دل داد زد: دیوانه! من میبینمش
#شهریار
@robaiiyat_takbait
از زندگانیام گِله دارد جوانیام
شرمندهی جوانی از این زندگانیام
#شهریار
@robaiiyat_takbait
هر چه عاشق پیرتر عشقش جوانتر ای عجب
دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری
#شهریار
@robaiiyat_takbait
در آرزوی جلوهی مهتاب جمالش
یا رب! گذراندیم چه شبهای سیاهی...
#شهریار
@robaiiyat_takbait
کجا رواست که از دست دوست هم بِکشد
کسی که این همه از دست روزگار کشید؟
#شهریار
@robaiiyat_takbait
ای غم! بگو از دستِ تو، آخر کجا باید شدن
در گوشهی میخانه هم، ما را تو پیدا میکنی...
#شهریار
@robaiiyat_takbait
جوانی شمع رَه کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
#شهریار
@robaiiyat_takbait
شرمسار توام ای دیده ازاین گریه ی خونین
که شدی کور و تماشای رُخش سیر نکردی
#شهریار
@robaiiyat_takbait
روزگار اینسان که خواهد بیکس و تنها مرا
سایه هم ترسم نیاید دیگر از دنبالِ من...
#شهریار
@robaiiyat_takbait