eitaa logo
•°•°ره‍‌ رو ع‍‌ش‍‌ق‍‌°•°•
1.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
14 فایل
عضویت؟کانالمون‌باوجودت‌قشنگتره.. کپی‌ازرمان‌خیربه‌هیچ‌وجه ازفعالیت‌ها‌حلال‌به‌جزکپی‌ممنوع‌ها🚫 ناشناس‌زیرنظرمدیر https://harfeto.timefriend.net/17276325110658 تبلیغاتمون https://eitaa.com/joinchat/2576352270C8ef1741385 زاپاس‌کانال @romanmfm
مشاهده در ایتا
دانلود
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استیضاح؟! بعلههه...! زبان بدن... وقتی آقای وزیر اسبق از یادآوری استیضاح شدنش در مجلسِ همسو آزرده خاطر می‌شود! https://eitaa.com/romanFms
•°•°ره‍‌ رو ع‍‌ش‍‌ق‍‌°•°•
﷽ ═آغـ ـوـش اܩن بـراבر2═ #پارت۸۷ داوود: بالاخره رسیدیم .سریع سوار ماشین ها شدیم و به طرف بیمارستان
﷽ ═آغـ ـوـش اܩن بـراבر2═ محسن:داوود رو بردن تو اتاق و دکتر رفت بالای سرش.روی صندلی نشستم وسرم رو بین دستام گرفتم.خسته شدم از این وضعیت.یعنی تا کی ؟تا کی رسول نمیتونه صحبت کنه؟حال محمد چطوره؟چرا خبری ازشون نیست؟سعی میکردم نفس های عمیق بکشم اما نمیتونستم.از جام بلند شدم و رو به معین که نشسته بود کنارم لب زدم:من میرم یکم توی محوطه.هر خبری شد بهم اطلاع بده. معین:چشم آقا. محسن: حرکت کردم و از بیمارستان خارج شدم.روی نیمکت روبه روی بیمارستان نشستم.دستم رو پشت گردنم گذاشتم و سرم رو بالا گرفتم و خیره شدم به آسمون.چند وقته داریم سختی میکشیم؟نمیدونم.اما میدونم خیلی طولانی شده.همه به چشم فرمانده نگاهم میکنن و من نمیتونم جلوشون اشک بریزم .باید قوی باشم تا اونا هم محکم بمونن اما مگه میشه؟مگه میشه این همه سختی داشته باشی و بتونی محکم بمونی؟حال رسول و محمد یه طرف و حالا هم حال داوود که معلوم نیست چه اتفاقی براش افتاده.از جام بلند شدم و وارد بیمارستان شدم.سعید رو فرستادم بره پیش محمد .کیان هم قرار شد پیش رسول باشه.خودم و معین و حامد هم موندیم تا خبری از داوود بشه.حامد که با گریه نشسته بود یه گوشه .معین هم سعی میکرد خودش رو جلوی بقیه نگه داره اما هب من از دلش خبر دارم.صدای در اومد.نگاهم به دکتر داوود خورد.سریع به طرفش رفتیم که با دیدنمون عینکش رو پایین آورد و لب زد. دکتر:میتونم بدونم چه اتفاقی افتاده؟ این جوون حالش خیلی بد شده.دلیل این حالش چی بوده؟ محسن:برادراش رو آوردن بیمارستان.اونم فهمید چه اتفاقی افتاده حالش بد شد. آقای دکتر چیزی شده؟ دکتر: ببینید این جوون سکته خفیف داشته‌.تعجب کردم توی این سن اما برخی از افراد حتی در سن کمتر هم هستن که به دلیل فشار هایی که بهشون وارد میشه سکته میکنن.اما خداروشکر خطر رفع شده و حالش بهتره. حامد: س.سکته ؟🥺 دکتر: بله سکته. اما گفتم که خوشبختانه خطر رفع شده. محسن:الان باید چیکار کرد؟ دکتر: ایشون که باید تا سه روز تحت مراقبت باشن تا مشکلی پیش نیاد.اگر مشکلی نبود مرخص میشن و البته باید چند تا دارو تهیه کنید براشون تا بدتر نشن. محسن:چشم. دکتر که رفت رو به معین گفتم:نمیتونیم با شرایطی که محمد و رسول و داوود دارن اینجا بمونیم.باید بریم تهران که بیمارستان امکانات عملی که دکتر گفته رو داشته باشه. هماهنگی هاش رو انجام بده .منم میرم با آقای عبدی حرف بزنم که با بیمارستان هماهنگ کنن. معین: چشم .فقط لازمه از الان به بچه ها بگیم باید رسول رو عمل کنن؟ محسن:نه اینجوری حال اونام خراب میشه.خودم به آقای عبدی میگم اما تو هم به سعید و حامد و کیان بگو به هیچ کدومشون حرفی نزنن تا برگردیم تهران. معین:چشم آقا با اجازه. محمد: بوی تند الکل توی هوا پخش شده بود و باعث سر دردم شده بود.با درد سرم چشمم رو باز کردم .نگاه گنگی به اطراف انداختم.توی بیمارستان چیکار میکنم؟خواستم از جام بلند بشم اما سرم تیر کشید و صورتم در هم رفت.حالت تهوع داشتم و سعی میکردم اب دهنم رو قورت بدم تا بهتر بشم اما نشد.پام می‌سوخت و فکر کنم دوباره بخیه اش زدن.اما سوالی که دارم اینه که کی منو آورده اینجا؟اصلا..اصلا رسول کجاس؟من پیش رسول بودم پس رسول کجاس؟به زور از جام بلند شدم و دستم رو به میز گوشه اتاق گرفتم تا بتونم حرکت کنم.اما سرم گیج رفت و پام یهو بی حس شد و تعادلم رو از دست دادم.از اونجایی که زیر میز چرخ داشت میز سُر خورد و منم فقط تونستم دستم رو به تخت بگیرم اما بی فایده بود و افتادم زمین.درد پام بیشتر شد و هر لحظه امکان داشت از شدت درد فریاد بزنم.همون لحظه در باز شد و بوی عطر تلخی به مشامم خورد.با اینکه چشمام رو از شدت درد بسته بودم اما خوب این عطر رو می شناختم.عطری بود که برای محسن هدیه خریده بودم.زیر بازوم رو گرفت و کمک کرد روی تخت بشینم.چشمم رو باز کردم و خیره شدم به محسن.چقدر تغییر کرده توی این چند روز.مشخصه سختی کشیده. محسن: نتونستم تحمل کنم و در آغوشش گرفتم.خدایا ممنونم ازت .ممنونم که برادرم ،رفیقم،همکارم رو سالم بهم برگردوندی.خدایا خودت کمک کن و هوای رسول رو هم داشته باش🥲 محمد رو از آغوشم بیرون آوردم و لب زدم:دلم برات تنگ شده بود . محمد:منم همینطور.محسن رسول کجاست ؟ محسن: وای خدای من .چرا نمیشه یه بار یه چیزی طبق میل من پیش بره؟چرا همش اینجوری میشه؟الان جواب محمد رو چی بدم؟ محسن: آروم گفتم :باید برگردیم زودتر تهران.دکتر گفته هنجره رسول بر اثر سُربی که بهش دادن آسیب دیده.گفتن نمیتونن خودشون عملش کنن چون تجهیزات لازم داره و این بیمارستان نداره و باید بریم تهران. هماهنگ کردم سریع برگردیم. ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ پ.ن.داوود سکته خفیف کرده💔 پ.ن.محمد بهوش اومد و نگران رسوله🥲❤️‍🩹 پ.ن.باید عمل بشه اما اینجا تجهیزات ندارن🥺 https://eitaa.com/romanFms
https://harfeto.timefriend.net/17098941770514 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ لینک ناشناس جهت ارسال نظرات زیباتون در مورد رمان 😊
هدایت شده از مسجدی ها 🕌
🛑 حمایت خانواده شهید رئیسی از سعید جلیلی 💥نگذاریم گفتمان «ما می‌توانیم» و «عزت»، به «نمی‌شود و نمی‌توانیم» و «عبرت» تبدیل شود بسم الله الرحمن الرحیم مردم عزیز ایران؛ 🔹سیدالشهدای خدمت با رب ادخلنی مدخل صدق وارد عرصه ریاست جمهوری شد، صادق الوعد بود، مجاهدت کرد تا به لقاء الله رسید. 🔹کذب گویی‌ها و توهین‌ها و تخریب‌ها، نه تنها خدشه‌ای بر اخلاص و صفا و صداقت در حکمرانی کارآمد ایشان، وارد نمی‌کند بلکه ننگی بر پیشانی مدعیان بی‌انصاف، خواهد بود. 🔹امروز اگر چه آن شهید عزیز در بین ما نیست اما راهی که او گشود پیش روی ماست. برای تداوم پیشرفت مادی و معنوی کشور در این مسیر، از شما ملت عزیز دعوت می‌کنیم ضمن مشارکت پرشور و آگاهانه در انتخابات روز جمعه، با انتخاب درست، نگذاریم گفتمان «ما می‌توانیم» و «عزت»، به «نمی‌شود و نمی‌توانیم» و «عبرت» تبدیل شود. 🔸ضمن احترام به هر ۲ نامزد محترم، امید داریم برادر گرامی جناب آقای دکتر سعید جلیلی، با تفضل الهی و مجاهدت، بتواند با صیانت از میراث شهید جمهور در عرصه مدیریت و رعایت تقوای سیاسی، ادامه دهنده راه این عزیز کشور امام رضا علیه السلام باشد. و من الله التوفیق بیت آیت الله شهید رئیسی ۱۳ تیرماه ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 درود به این خانم شجاع وباغیرت 🌺 این خانوم حرف حقی راجب آقای دکتر پزشکیان و حامیانش میزند... تا آخر ببینید... لطفا انتشار دهید...
سلاام رفقا:)) فردا ان شاءالله برم سر مزار شهید عبدالهیان بعد حرم شاه عبدالعظیم هستم مثل همیشه پیامای قشنگتونو بنویسید تا برم جلو ضریح و مزار شهید بخونم:))🌱 ~| https://daigo.ir/secret/5263401007
9.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴عمق نگاه رهبری و حاج قاسم در خصوص خانم‌های باحجاب‌کمتر رو این ویدئوها نشون میده ... مردم اقتصادشون رو دوباره به روسری فریب، نخواهند باخت...
نام اثر:وقتی شام نخوردی و نصف شب گرسنه ات میشه 😐😁
نام اثر:وقتی دوست های دیگه ات گشنشون میشه واما توهم گشنت میشه😅