eitaa logo
رمانکده زوج خوشبخت ❤️
514 دنبال‌کننده
231 عکس
306 ویدیو
4 فایل
کانالهای ما در ایتا @mostagansahadat @zojkosdakt @skftankez @romankadahz @aspazyzoj @bazarkandah تبلیغات 👇 @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾 🌾قسمت    عشق یا هوس مغزم از کار افتاده بود و گیج می خوردم …حقیقت این بود که من هم توی اون مدت به دکتر دایسون علاقه مند شده بودم… 😊🙈 اما فاصله ما … فاصله زمین و آسمان بود … 😕 و من در تصمیمم مصمم … و من هر بار، خیلی محکم و جدی … و بدون پشیمانی روی احساسم پا گذاشته بودم … اما حالا…🙈 به زحمت ذهنم رو جمع کردم … – بعد از حرف هایی که اون روز زدیم …فکر می کردم … دیگه صدام در نیومد … – نمی تونم بگم … حقیقتا چه روزها و لحظات سختی رو گذروندم … حرف های شما از یک طرف …  و علاقه من از طرف دیگه … داشت از درون، ذهن و روحم رو می خورد …تمام عقل و افکارم رو بهم می ریخت … گاهی به شدت از شما متنفر می شدم …  و به خاطر علاقه ای که به شما پیدا کرده بودم … خودم رو لعنت می کردم …  اما به سمت دیگه ای بود …  همون حرف ها و شخصیت شما … و گاهی این تنفر … باعث شد نسبت به همه چیز کنجکاو بشم … اسلام، مبنای تفکر و ایدئولوژی های فکریش … شخصیتی که در عین تنفری که ازش پیدا کرده بودم … نمی تونستم حتی یه لحظه بهش فکر نکنم … دستش رو آورد بالا، توی صورتش … و مکث کرد … – من در مورد خدا و اسلام تحقیق کردم … و این … نتیجه اون تحقیقات شد … من سعی کردم  … و امروز … پیشنهاد من، نه مثل گذشته … 👈که به رسم اسلام …از شما خواستگاری می کنم …😊 هر چند روز که توی حیاط به شما پیشنهاد دادم … حق با شما بود … و من با یک و نسبت به شخصیت شما، به سمت شما کشیده شده بودم …  اما احساس من، یک هوس سطحی و کنجکاوانه نیست…، و من نسبت به شما و شخصیت شما … من رو اینجا کشیده تا از شما خواستگاری کنم … و یک عذرخواهی هم به شما بدهکارم …در کنار تمام هایی که به شما و تفکر شما کردم …  و شما برخورد کردید … من هرگز نباید به اهانت می کردم …😊 ادامه دارد ... ✍نویسنده: رمانکده زوج خوشبخت ❤️ https://eitaa.com/joinchat/1420559197Cbc586d52af
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 🐎 🌴قسمت آتش همچنان مى کند... و را یکى پس از دیگرى فرو مى ریزد.... بچه هاى را فقط مى تواند هستى ببخشد.... اما در این قحطى آب ، چشمه امید کجاست جز ؟! اگر آرامش بود،... اگر تنها آتش بود، کار آسانتر به انجام مى رسید،... اما این و کرنا و ودهل و دشمن ،... این که با ، بره هاى شیرى را دوره کرده اند، این که معلوم نیست چنگالهایشان درنده تر است یا نگاههایشان،... این ... این که شیهه مى کشند و بر روى دو پا بلند مى شوند و فرود مى آیند، این ضرباتى که با و .... که نیزه بر دست و پا و پشت و پهلو وسر و صورت شما نواخته مى شود، اینها قدرت و را سلب مى کند. همین دشمن اگر آنچه را که به زور و هجوم و توحش چنگ مى زند،... به آرامش طلب کند، همه چیز را آسانتر به دستمى آورد و به یغما مى برد. آهاى ! سوار سنگدل بى مقدار! چه نیازى است که این دخترك را به بر زمین بیندازى... و را از پایش بکشى ، آنچنانکه تمام انگشتان و کف پایش را بپوشاند؟!... هم مى توان خلخال از او گرفت.... تو بگو، بخواه ، اگر نشد به متوسل شو! به این تن بده! این فرار بچه ها از هراس هجوم سبعانه شماست... نه براى دربردن دارایى کودکانه شان. چه ارزشى دارد این تکه طلاى که تو دختر آل الله را بشکافى ؟!... نکن ! تو را به هرچه بریت مقدس است ، دنبال فاطمه نکن ! این دختر، زهره اش آب مى شود و دل کوچکش مى ترکد. بگو که از او چه مى خواهى و به از او بگیر.... خودت را نکن.... آتش به قیامت خودت نزن ! ... ببین چگونه دامنش به پاهایش مى پیچد و او را زند! همین را مى خواستى ؟ که با به زمین بیفتد و از هوش برود؟ و تن را به بگیرى ؟ خدا نه ، پیامبر نه ، دین نه ،... جوانمردى هم نه ، آن دل سنگى که در سینه توست چگونه به اینهمه رضایت مى دهد؟ کبوترانه این را از روى پیراهن نازکشان نمى بینى؟... هراس و استیصالشان تکانت نمى دهد؟ آهاى ! نامرد بى همه چیز که بر اسب نشسته اى و به یک خیز بر و دست این ، چنگ انداخته اى... بایست ! پیاده شو! و النگو را دربیار و ببر! نکشان این دختر نحیف را اینچنین به دنبال خود!... مگر نمى بینى چگونه در ، دست و پا مى زند؟! اگر از اندیشه نمى کنى،... از بترس ! بترس از آن روز که دستهاى تو را به ببندد و به خاك و خونت بکشاند. آى ! عربهاى خبیث بیابانى ! عربهاى جاهلیت مطلق ! شما چه میفهمید یعنى چه؟ و دختر کوچک چه لطافت غریبى دارد. اگر مى فهمیدید؛ را، این دختر داغدار سه ساله را اینگونه دوره نمى کردید و هر کدام به یاد ازلام(18) جاهلیت ، زخمى بر او نمى زدید. تو به کدامیک از اینها مى خواهى برسى... زینب ! به کدامیک مى توانى برسى! به که با شمشیر آخته بالاى سرش ایستاده است و قصد جانش را کرده است ؟ به بچه هایى که در بیابان گم شده اند؟ به زنانى که بیش از کودکان در معرض خطرند؟ به پسرانى که عزاى تشنگى گرفته اند؟ به دخترانى که از حال رفته اند؟ به مجروحینى که در غارت و احتراق خیام آسیب دیده اند؟ آنجا را نگاه کن !...