eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
719 ویدیو
73 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕#محا
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕🥀 ✍ به قلم : 🍃 نزدیک بود مهدا چیزی بگوید که جلوی محمدحسین یک اشتباه بزرگ بود که سید هادی جلوی این اتفاق را گرفت و گفت : خانم مظفری لطفا خانم فاتح رو ببرید بیرون ایشون حالشون زیاد خوب نیست .... مهدا نگاهی به چهره ی نگران سید هادی کرد که به محمدحسین اشاره می کرد ، مهدا تازه متوجه شد که ... او تقصیری نداشت ، قوه ی عقلی تصمیم گرایی زنان حجم بیشتری از احساس نسبت به مردان پذیرفته و این باعث میشود زنان منبع احساس و محبت باشند و به اطرافیانشان آرامش بدهند ... باید گفت " فتبارک الله احسن الخالقین.. نباید از یاسین ، نوید و گروهشان غفلت میکردند . همگی سر کارشان برگشتند ولی این بار با بغض و کینه .... محمدحسین هر چه تلاش کرد بماند و چیز بیشتری بفهمد موفق نشد و هادی او را به آزمایشگاه تحقیقاتیش فرستاد . درگیر پیدا کردن ردی از یاسین بودند که GPS نوید فعال و وارد منطقه شان شد ... سید هادی : نوید وارد حریم ما شد ... یکی بی سیم بزنه مهدا بی سیم را برداشت و شروع کرد ؛ فاتح فاتح ... یاسر ؟ فاتح فاتح ... یاسر ؟ . . . + فا....ت....ح .... بگو...شم ! یاسر .... اعلام موقعیت ؟ + در حال گشت زنی .... وضعیت خاکستری این یعنی در حال جست و جو است و هنوز موفق نشده یاسین و گروهش را پیدا کند .... و سوژه از دستش گریخته .... ! سرهنگ : بده به من ... ! یاسر ؟ بله قربان سه تا عقاب بفرس به پارتی که میگم چشم قربان ............... سرهنگ توضیحات لازم را داد و نوید را تفهیم کرد ... بیست دقیقه گذشت تا نوید برگشت بدون همان سه نفری که به دستور سرهنگ برای پایش منزلی که آخرین بار مروارید فرضی دیده شده بود ، برود . سرهنگ : تو پنج دقیقه همه چی رو بگو نوید ... نوید : قربان طبق لوکیشنی که داشتم رفتم دنبال یاسین ولی از یه جایی به بعد دقیقا همون جایی که ماشین یاسینو دیدمـ GPS یاسین قطع شد هادی : دقیقا کجا ؟ نوید : خیابان ..... کنار شیرینی فروشی .... بچه ها میگن همون لحظه که دسترسی ما به سیستم قطع شده یه مرد جوون که کلاه و عینک داشته از شیرینی فروشی .... خارج شده و رفته سمت همون ماشینی که منبع قطع سیگنال های ما بود ... بیسیم منم یه طرفه شد ینی فقط صدای خانم فاتح و داشتم سید هادی : خب ـ بعد از یه مسیر کوتاه ماشین یاسین کنار یه آپارتمان ایستاد یه توقف خیلی کوتاه انگار منتظرش بودن یه دختر سوار ماشین شد ... &ادامه دارد ... 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌این رمان سفارشی کانال رمانکده مذهبی میباشد کپی شرعا اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕🥀 ✍ به قلم : 🍃 مهدا : اون ماشینی که باعث قطع سیگنال شده بود چی ؟ ما از اون هم سیگنال داشتیم یه دفعه از خیابان .... قطع شد نوید : دو تا از بچه ها رو فرستادم دنبالش ولی توی ترافیک جا مونده بودن پشت سرویس مدارس سرهنگ : توی اون خیابون که مدرسه نیست ! مطمئنی دانش آموز بود ؟ ـ آره بچه ها میگن دخترای دبیرستانی بودن ظاهرا یه نفرشون تصادف کرده بوده و بقیه دورش ... سرهنگ : تصادف قبل از ورود بچه های ما بوده ؟ ـ آره ـ قبل از ورود اون ماشین چی ؟ ـ فکر میکنم هم زمان بودن ... چون اون تونست ازشون بگذره سرهنگ رو به خانم مظفری گفت : همین الان دوربین های اون منطقه رو چک کن ببین تصادف دقیقا کی بوده ؟ چطور اتفاق افتاده ؟ و اون ماشین دقیقا از کدوم خیابون اومده !‌؟ پلاک ماشینی که تصادف کرده و سرویس رو میخوام ! . خانم فاتح ؟ برید چک کنید دقیقا دبیرستان های نزدیک اون جا کجاست ‌!؟ ساعت تعطیلی مدرسه !؟ و چنین پلاکی متعلق به کدوم مدرسه است و چه دانش آموزایی داشته !! و مقصد دانش آموزان کجا بوده ! ـ چشم . خانم مظفری متوجه شد خبر رسیده دوربین میدانی که به اون خیابان احاطه داشته خراب شده است و عجیب تر اینکه دقیقا دیشب این اتفاق افتاده و این یعنی بازی خوردند ... مهدا : دبیرستان های دخترانه نزدیک اون منطقه رو پیدا کردم و همه ساعت ۱۳:۳۰ تعطیل میشن ولی این اتفاق ساعت ۱۳ رخ داده پس ربطی به سرویس مدارس نداره و این یه کار از پیش برنامه ریزی شده بوده میتونیم بریم به همون خیابون ببینیم اگه مغازه ای دوربین مدار بسته داره تونسته فیلمی از ماشین تهیه کنه یا نه ، موافقین قربان ؟ ـ بله پیشنهاد خوبیه هاد... ـ اگه اجازه بدین من هم برم باهاشون ـ راه رفتن برات سخت نیست ؟ ـ نه قربان . الان ساعت ۳ هست اگه اجازه بدید قبلش برم منزل ـ باشه برو ـ ممنون قربان با سیدهادی هماهنگ کرد ساعت ۴ دنبالش بیاید ، به مرصاد تماس گرفت و منتظرش ماند . مرصاد که رسید از دژبانی خارج شد و بسمت ماشین رفت . مرصاد : پس این طوری که میگی ما کمتر از یک ساعت وقت داریم درسته ؟ خب کجا بریم ؟ ـ مگه به مامان نگفتی من با توام ؟ ـ چرا ـ خب دیگه بریم دفتر بسیج ، فقط عصایی که خریدیم داخل ماشینه ؟‌ ـ آره ، میخوای ازش استفاده کنی ؟‌ بنظرت موقعش رسیده ؟ ـ آره ، دکترم گفت وقتی تونستم بدون واکر قدم بر دارم از عصا استفاده کنم ، امروز داخل اداره چندین بار بدون واکر جا به جا شدم ـ خیلیم خوب ، خودتو برای مبارزه با ندا آماده کن ـ اونم هست ؟ ـ میشه نباشه ؟ ـ چی بگم . به محض رسیدن به دانشگاه مهدا عصایش را از مرصاد گرفت و اولین قدم را مطمئن و محکم برداشت خیلی راحتتر از واکر دست و پاگیر بود . به دفتر بسیج رفتند که صدای داد و فریاد ندا توجهشان را جلب کرد . ندا : نه خانوم چرا نمی فهمی ؟ فقط بسیجیای پایگاه رو می بریم ... + خب منو الان عضو کن میخوام بیام آخه ندا : تو که تا الان اون وری بودی یه مدتم روش برو واسه راهیان نور بیا + من میخوام بخاطر رحلت امام بیام ندا : هههه امام ؟ برو بذار باد بیاد برا منم امام ... امام نکن .. امام برای یکی مثل تو با ایـ... مهدا طاقت نیاورد و گفت : امام پیشوای همه ی آزادی خواهان عالمه .... منحصر به یک خط فکری خاص نیست ندا : گل بود به سبزه نیز آراسته شد ... به شما چه ربطی داره ؟ مگه شما مسئول سیاسی بسیج دانشگاه علوم پزشکی نیستی ؟ اینج... مرصاد : چه ربطی داره ؟ برای اصفهان مبدا این دانشگاه انتخاب شده از دانشگاه های دیگه هم میان کمک و نام نویسی ، پوزخندی زد و ادامه داد : جالبه که سیدمحمدحسین به این قضیه ربط داشت که از تا همین الان این جا بود ....! &ادامه دارد ... 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌این رمان سفارشی کانال رمانکده مذهبی میباشد کپی شرعا اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕🥀 ✍ به قلم : 🍃 ندا حرصی به مرصاد نگاه کرد و خواست جوابش را بدهد که مهدا پیش دستی کرد و گفت : من اجازه دارم اینجا باشم و در امور مشارکت کنم رو به دختری که ندا با بی ادبی با او صحبت کرده بود گفت : ببین عزیزم ما فقط میتونیم کسانی رو ثبت نام کنیم که بیش از سه ماه فعالیت داشتن ، نه اینکه خدایی نکرده بقیه شایستگی نداشته باشن به هیچ وجه بخاطر محدودیت هایی مثل فضا ، حمل و نقل ، جای موندن و ... هست . اما خب یه راهی برای رفتن شما هست ... + چی ؟ ـ یه نفر که خودش سهم ثبت نام دارن ، جای خودشونو بدن به شما دختر مغموم و ناراحت سرش را پایین انداخت و گفت : آخه همه دوست ها و همکلاسی هام خودشون میخوان برن ـ من کسیو میشناسم که میتونید به جاش برین اما قبلش باید یه سری تعهد بهش بدین + چه تعهدی ؟ ـ شماره تلفنشو بهتون میدم باهاش صحبت کنین ، شما هم شماره خودتو بده به من تا بهش بدم ، فردا صبح بهش زنگ بزن + باشه ممنون مرصاد متوجه شد که مهدا شماره خودش را داد و شماره دختر را هم گرفت . مهدا بعد از اینکه ناهارش را با مرصاد خورد به اداره رفت تا با هادی به مغازه ها بروند . مانتو بلند و خاکستری با شالی مشکی که صورت سفیدش را قاب کرده بود پوشید و با آرایشی ملیح که عادی به نظر برسد با سیدهادی و دو تن دیگر از همکارانش راهی شد . سید هادی : خب برین ، ساعت ۵:۳۰‌ بیاین میدان ... بی سیم هاتونو خاموش کنین ولی با گوشی در دسترس باشین ـ چشم قربان . همگی راهی موقعیت شدند ، مهدا اولین انتخابش طلا فروشی بزرگ و چند طبقه بود به این فکر کرد که چنین طلا فروشی حتما چندین دوربین و از چندین جهت دارد . سردرش را خواند ، حکیمی . آنقدر ذهنش درگیر بود که نفهمید این فامیلی ..... بسمت در رفت و داخل شد ، نگاهش را چرخاند دنبال کسی که بتواند حرفش را بزند و بدون درگیری موفق شود . به سمت نگهبان در رفت و گفت : سلام جناب ـ سلام بفرمایید ـ ببخشید میتونم مسئول مدیریت دیجیتال طلافروشی رو ببینم ؟ ـ کارتون ؟ ـ باید چیزی رو بررسی کنم آرام کارت که او را مریم رضوانی سروان اداره آگاهی ... نشان میداد را از کیفش بیرون کشید و مقابل گرفت رنگ از رخش پرید و با لکنت گفت : ما .. اینجا .. خلاف نمی کنیم بخدا من اینجا مثل دوربین مدا... ـ من فعلا با شما و نگهبانیتون ندارم فقط بهم بگید کجا میتونم فیلم های ضبط شده ی امروز رو ببینم ، خودتون هم دم دست باشید . آب دهانش را قورت داد و گفت : چشم بفرمایید راهنماییتون کنم خواست با مهدا راهی شود که مهدا گفت : شما مگه نباید اینجا بشینید و مراقب باشید ؟ ـ بله خانم ـ پس چرا دنبال من راه افتادی ؟ بگین کجا برم ـ طبـ... قه انتهای راهرو سمت چپ اتاق مدیره ـ ممنون ، همینجا بمونید ـ چ... چشم مهدا بسمت سرویس رفت و بی سیمش را فعال کرد و به همکارش که مراقب محوطه بود گفت : رضوان رضوان ... عماد ؟ ـ عماد بگوشم قربان ـ حواستون به طلا فروشی باشه منتظر یه خاطی ترسو باشید ـ چشم قربان ـ از دستش ندید با تلفن در دسترسم ـ دریافت شد ، تمام ! از سرویس خارج شد که با دیدن صحنه مقابلش سریع بازگشت ...... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🍃🌹🍃 👆👆پارت عیدی به مناسبت عید بندگی 🍃🌹🍃 &ادامه دارد ... 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌این رمان سفارشی کانال رمانکده مذهبی میباشد کپی شرعا اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕#محا
🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼 سلام✋ همراهان خوب کانال رمانکده مذهبی🌹 📣 بازهم عیدشد🎊 و 👈نویسنده ی محترم🌸 🥀 براتون یک پارت اضافه عیدی🎁 فرستادن 🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁 با کمال میل ☺️تقدیم همه شما خوبان🌹 💐گوارای وجود تون💐 😍😍😍 برشما مبارک💐💐💐💐 👏🎊👏🎊👏🎊🎊👏🎊👏🎊👏🎊👏 ✍ عزیزان، خادمین کانال رو از دعای خیرتون🤲 محروم نفرمایین 🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱برای تغییر دیر نیست‌ ‌ زن فرعون👑 تصميم گرفت که عوض شود، و پسر نوح تصميمي براي تغییر ❌نداشت...!‌ ‌ اولی همسر يک طغيانگر ♨️بود و دومی پسر يک پيامبر‼️ ‌ 👌برای عوض شدن هيچ بهانه‌ای ❌قابل قبول نيست اين 👈خودت هستی که تصميم می‌گيری تا عوض شوی.✍ازهمین روز💐 👈اول ماه شوال شروع کن😍 ┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈ 📚 @romankademazhabi ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تبادل موقت؛ 🌸 از صبوری شما ممنونیم 🌸
⭕️جهت اطلاع از واریزی به کانال حوزوی ها بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🔴 حوزوی ها https://eitaa.com/joinchat/2097283123C4fa528b5ad
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
⭕️جهت اطلاع از واریزی #شهریه #عیدی #شوال به کانال حوزوی ها بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🔴 حوزوی ها http
1️⃣ نماز استیجاری (کاملاً واقعی) همین الان ثبت نام کنید✅ 2️⃣ واریز جدید سهام عدالت به حسابهای اقشار مختلف بیا و ببین 3️⃣ بازار بورس 4️⃣خبر های داغ روز 5️⃣ افشاگری ها و پشت پرده ها 6️⃣ بازار خودرو 👇👇👇 🔴 حوزوی ها eitaa.com/joinchat/2097283123C4fa528b5ad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌏(تقویم همسران)🌍 (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی) ✴️ دوشنبه 👈 5 خرداد 1399 👈2 شوال 1441👈25 می 2020 🕌مناسبت های اسلامی. 💎معراج رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و اله. 🔷 اغاز جنگ بدر(2 هجری). ☑️قتل عایشه توسط عمال معاویه(58 هجری) 🌙🌟احکام اسلامی و دینی. 📛 صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند. 👶نوزاد امروز خوش قدم و شایسته باشد. 🤒بیماری که امروز مریض شود اول روز مرضش سبک و اخر روز شدید است. 🛫 مسافرت مکروه است اگر ضروری است حتما همراه صدقه باشد. 👩‍❤️‍👩حکم مباشرت امشب. مباشرت شب سه شنبه مستحب و فرزند ان دهانی خوشبو دارد نرم دل و پاک زبان است. ان شاءلله. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓انجام اموری از قبیل: ✳️ کندن چاه و قنات. ✳️امور کشاورزی. ✳️و خرید و فروش ملک و کالا نیک است. 🔲این مطالب یک سوم مطالب کتاب سررسید همسران است برای استفاده از اختیارات بیشتر به تقویم همسران مراجعه گردد. 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری باعث حاجت روایی است. 🔴 یا در این روز از ماه قمری،خوب نیست. 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴تعبیر خواب شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از ایه 3 سوره مبارکه ال عمران است. نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه و انزل التورات و الانجیل.. و از معنای ان استفاده می شود که سه چیز متعاقب به خواب بیننده برسد.ان شاءالله. شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌸زندگیتون مهدوی🌸 📚 منبع مطالب ما تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهماالسلام قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن 025 377 47 297 0912 353 2816 0903 251 6300 📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتمابا لینک ارسال کنید مطلب بدون لینک کانال ممنوع و حرام است 📛📛📛📛📛📛 @taghvimehamsaran ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
🌱🦋🌱 💠 حدیث روز 💠 💎 اینگونه صاحب ادب شویم 🔻امام حسن عسکری علیه‌السلام : كَفاكَ اَدَبا تَجَـنُّـبُكَ ما تَـكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ؛ ❗️براى ادب تو همين بس كه آنچه را از ديگران نمی‌پسندى، از آن دورى كنى. 🌱🦋🌱 📚 بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۳۷۷ ‌ ‌ ┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈ 📚 @romankademazhabi ♥️ 🗞eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈