📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_بیست_هفتم
🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿 #قسمت_صد_بیست_هفتم
#بخش_سوم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
نگاهم را به سنگ قبر میدوزم و لبخند میزنم .
۳ شاخه گلی را که آورده ام پر پر میکنم و دور کلمه محمد صادق محمدی میریزم .
ته مانده گلاب داخل شیشه را هم روی گل پر ها میریزم و نفس عمیقی میکشم .
بوی گلاب و گل رز زیر بینی ام میپیچد و حس خوشایندی به سلول هایم تزریق میکند .
نگاهی به سنگ قبر می اندازم و بغض میکنم
+اومدم درد و دل کنم ، دیگه دلم داره میترکه .
۲۵ روزه سجاد رفته ، شهریار هم نیست .
شهریار که انقدر درگیره اصلا درست حسابی تاحالا زنگ نزده .
سجادم یه هفتس بهم زنگ نزده ، تا حالا پیش نیومده بود بیشتر از ۳ روز بهم زنگ نزنه .
میترسم اتفاقی براش افتاده باشه .
میزنم زیر گریه و صدای هق هق ام بلند میشود .
دست های لرزانم را روی کلمه شهید میگزارم و گریه ام شدت میگیرد
+من نمیخوام سجاد شهید بشه ، من سجادو از شما میخوام ، نزارید شهید بشه .
با صدای زنگ موبایلم به خودم می آیم . اشک هایم را پاک میکنم و نگاهی به صفحه موبایل می اندازم .
با دیدن نام مادرم بینی ام را بالا میکشم و صدایم را صاف میکنم ، بعد تماس را وصل میکنم
+سلام مامان
صدای مادر لرزان است
_سلام مادر خوبی ؟
+خیلی ممنون ، چرا صداتون میلرزه ؟
صدایش را صاف میکند و سعی میکند عادی صحبت کند
_من ، نه مادر خوبم ، کجایی ؟
+گلزار شهدام
مضطرب میگوید
_کی میای ؟
+یک ساعت دیگه
هول میشود
_نیا خونه ، برو خونه خاله شیرین ، نه اونجا نرو ، برو یکم بگرد
با تردید میپرسم
+مامان پیزی شده به من نمیگی ؟
میخندد، خنده ای که از پشت تلفن به راحتی تصنعی بودنش را تشخیص میدهم
_نه عزیزم چیزی نشده ، میگم یکم بگرد ، همین ، بدتو که نمیخوام
میفهمم اتفاقی افتاده که من نباید بدانم .
دلم شور میزند و دست هایم یخ میکند .
کاری از دستم بر نمیاید ، هر جقدر اصرار کنم مادرم نمیگوید ، یکهویی خانه رفتنم هم دردی را دوا نمیکند .
مادر گفت بدم را نمیخواهد ، پس حتما به صلاحم نیست به خانه بروم
+باش پس من میرم بگردم ،
_هر وقت بهت زنگ زدم بیا خونه
&ادامه دارد ...
🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay
هدایت شده از 🗞️
13.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍🌷روزتان را با دیدن زیباییهای
گل و طبیعت مصفا کنید😍💐
با آهنگی زیبا و روح نواز 🌺😍
هدایت شده از 🗞️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو چيز
روح انسان را نوازش میكند.
يكی صدا زدن خداست
و ديگری گوش سپردن به صدای او.
اولی در نيايش
و دومی در سكوت....
هدایت شده از 🗞️
🍁انسانهای نالایق🍁
✍جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجزترین مردم را به شما نشان دهم؟
اصحاب: بلی یا رسول الله!
👈فرمود:
✨1- کسل ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید.
✨2-دزدترین انسان کسی است که از نمازش می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده می شود.
✨3-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند.
✨4- ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
✨ 5-و عاجزترین انسان کسی است که از دعا درمانده باشد.
📚داستان های بحارالانوار جلد 9
14.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌟 در هر ساعت ماه رجب، لطف و عنایت الهی را به دست آورید
🔸 رهبرانقلاب: #ماه_رجب، ماه مبارکی است؛ ماه توسل و تذکر و توجه و تضرع و استغاثه و محکم کردن پیوند دلهای محتاج و نیازمند ما به ذیل لطف و فضل الهی است. این روزها را قدر بدانید. هر یک روز ماه رجب، یک نعمت خداست.
🔹 در هر ساعتی از این ساعات، یک انسان اگر هوشمند و زرنگ و آگاه باشد، میتواند چیزی را به دست بیاورد که در مقابل آن، همهی نعمتهای دنیا پوچ است؛ یعنی میتواند رضا و لطف و عنایت و توجه الهی را به دست آورد.
🔸 بعد از ماه رجب، ماه شعبان و بعد ماه رمضان است. برادران و خواهران مسلمان! ای صاحبان دلهای بیدار و مخصوصاً ای جوانان! این سه ماه را قدر بدانید. در این سه ماه، فرصت برای وصل کردن و منور نمودن دلها به لطف و نور پروردگار، بیش از همیشه است. ۱۳۶۹/۱۱/۱۹
•|🌱🍋
کمال هر چیزے فرق میکنه؛ مثلا کمال لیمو ترش بھ ترش بودنشه و اگھ شیرین باشھ که دیگه کمال نداره. بگردید ببینید کمالتون تو چیه :)🌿!
#انگیزشے ☺️✨
#Wall
┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈
رمــ🗞ـــــانکده مذهـ🥀ـــبی
📚 @romankademazhabi ♥️
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_بیست_هفتم
🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿 #قسمت_صد_بیست_هفتم
#بخش_چهارم
+باش ، پس فعلا خدافظ
_خدافظ عزیزم .
تماس را قطع میکنم و کلافه موبایل را در کیفم می اندازم .
بی خیال چادر تازه شسته ام کنار مزار دو زا نو مینشینم .
قرآن کوچکم را از کیفم بیرون میکشم و شروع به قرآن خواندن میکنم تا قلبم آرام بگیرد .
چشم های خسته ام را از آیات میگیرم و به ساعتم میدوزم .
بیش از یک ساعت از تماس مادرم گذشته و هنوز خبری نشده است .
دلشوره ام مدام بیشتر میشود .
ترسم از این است که اتفاقی برای سجاد افتاده باید به من نگفته باشد .
دستی به مزار شهید میکشم
+این همه سجاد ازتون حاجت خواست بهش دادید ، این یه حاجت منم بخاطر سجاد بدید .
من مطمئنم سجاد سالم برمیگرده ، چون از شما خواستم ، همین یه حاجتو ازتون میخوام فقط همین یه دونه رو .
موبایل را از کیفم بیرون میکشم و با تردید به مادرم زنگ میزنم .
به محض شنید صدای مادرم دلشوره ام بیشتر میشود .
صدایش گرفته و پر از بغض است
_الو نورا ، الو ؟ چرا جواب نمیدی
تازه به خودم می آیم
+الو ، سلام
_سلام مادر
بی مقدمه میپرسم
+چرا بغض کردید ؟
سعی میکند بغضش را کنترل کند
_مادر سجاد برگشته
ضربان قلبم شدت میگیرد ، یا ابلفضلی زیر لب میگویم و به مزار شهید چشم میدوزم .
دستی روی گل پر ها میکشم ، یعنی دوست سجاد حاجت را نداده ؟
شاید سجاد هم از او شهادتش را خواسته و چون سجاد رفیق و همدمش است حاجت اورا داده ، شاید هم دلتنگ سجاد شده و او را پیش خود برده .
در دل خطاب به شهید میگویم
+اگه صلاح خدا شهادته عیب نداره ، ولی کاش بعد از ازدواجمون شهید بشه
مادرم که سکوتم را میبیند هول میکند
_نورا سجاد سالمه
بغض میکنم ، نمیتوانم باور کنم ، اگر زخمی یا شهید شده باشد مادر به من نمیگوید .
مادر ادامه میدهد
_همینجاست ، تو خونه ی ما . حالش از منو تو هم بهتره ، اتفاقی نیوفتاده مادر
با صدایی که از ته چاه بیرون می آید میگویم
+گوشی رو بدید بهش
&ادامه دارد ...
🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay
🔔 #تفکـــر_در_آیات_قــــرآن
🤔 چرا خداوند انسانها را متفاوت آفریده و آیا این تفاوتها ظلم نیست⁉️
✅ حاج آقا قرائتی:
🔹 یک دانشمند که کتاب یا مقالهای مینویسد، حروف متفاوتی را در کنار هم قرار میدهد تا مقالهاش کامل شود، اما اگر تمام صفحات را تنها از یک حرف پر کند، دیگر آن مقاله نمیشود و مفهومی نخواهد داشت.
🔹 تفاوت حروف ظلم نیست، اگر شما کلمه ادب را نوشتید، در این کلمه حرف الف عمودی و حرف ب افقی و حرف د خمیده است که ترکیب آن یک کلمه معنادار میسازد. هیچ یک از این حروف حق ندارد به نویسنده اعتراض کند و مثلا الف بگویید: چرا من ایستاده ام؟
ب بگویید: چرا من خوابیده ام؟ و د بگوید: چرا من خمیده ام؟ زیرا ظلم در جایی است که مثلا حرف د قبلا خمیده نبوده و ما کمر او را خم کرده باشیم و یا از حرف د صدای دیگری توقع داشته باشیم.
اما اگر از آغاز، د را خمیده خلق کردیم و از آن انتظار صدای خودش را داشتیم، ظلمی در کار نیست.
🔹 چنانکه اگر یک قالی بزرگ را با چاقو تکه تکه کنیم و آن را به صورت چند قالیچه کوچک در آوریم، ظلم است، چون بزرگی را از او گرفتیم و کوچکش کردیم. اما اگر از آغاز قالیچه های کوچکی بافتیم، اینجا ظلمی صورت نگرفته است، چون کمالی را از آن نگرفته ایم.
🔹 هیچ کس به مدیران کارخانه های چینی سازی که ظروف کوچک و بزرگ و متفاوتی را تولید میکنند، ظالم نمیگوید، چون هیچ ظرفی از اول نبوده و از خود کمالی نداشته تا کمالش گرفته و به او ظلمی شده باشد.
🔹 تفاوت انسانها در خلقت نیز بر اساس حکمت الهی است، نه آنکه ظلم به کسی باشد، زیرا از هر کس به همان مقدار که به او داده شده، انتظار میرود نه بیشتر.