eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
721 ویدیو
73 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🍃🌼 📚 🌼🍃 🌼 📝 نویسنده: 🔻 بعدازخوردن صبحانه که هیچی ازش نفهمیدم به اتاقم رفتم،خانم جون خیلی اصرارداشت که بشینم کنارشون ولی واقعانمی تونستم تحملشون کنم مخصوصامامانم،اصلاصدای خنده های دیشب مامان برام شده بودسوهان روح. روی تختم نشستم وسرم وتودستام گرفتم وبه این فکرکردم الان بایدچه غلطی کنم؟ ولی نمیزارم بدبختم کنن،آره نمیزارم،اگه مجبورم کنن بااون پسره ی ناجور برم زیریک سقف خودم ومی کشم،به خداخودم ومی کشم. باصدای زنگ گوشیم ازفکراومدم بیرون،به صفحه ی گوشیم نگاه کردم،دنیابود، اوف اصلاحوصلش ونداشتم.ردتماس کردم وگوشیم وگذاشتم کنار بالشم.روی تخت درازکشیدم وسعی کردم افکار منفی روازخودم دورکنم. دوباره صدای زنگ گوشیم بلندشد،چشمام وباز کردم وگوشیم برداشتم،ای بابااین دنیا هم ول نمی کنه،مجبورشدم جواب بدم، باصدای آرومی گفتم: +سلام دنیا:سلام وکوفت،بی ادب، چراجواب نمیدی؟ بغض بدی گلوم وگرفته بود اصلانمی تونستم حرف بزنم، به زورگفتم: +ببخشید...دستم بندبود! دنیامکثی کردوگفت: دنیا:هالین چیزی شده؟ اشکم روی گونم چکید، سرفه ی آرومی کردم تاصدام صاف بشه،گفتم: +چیزی نشده دنیا:چیزم خودتی پشمک،از صدات معلومه چیزی شده. دیگه نتونستم تحمل کنم، هق هقم اوج گرفت وباصدای بلندزدم زیرگریه. دنیااز اونورخط یکسره می گفت: دنیا:هالین،هالین جونم،چی شده آخه؟ چراگریه می کنی؟ مردم ازنگرانی، توروخدابگوچی شده. بازهم نتونستم حرف بزنم،دنیادوباره گفت: دنیا:هالین،هالین جونم،خب بگوچی شده؟چراحرف نمیزنی آخه؟ ترجیح دادم بیشترازاین نگرانش نکنم،گوشی رو قطع کردم.آخه چی می گفتم بهش؟می گفتم من بچه ی نخواسته ی مامان وبابام ؟ اونا منو نمیخوان؟ می گفتم اصلابرای خانوادم مهم نیستم؟ باصدای دراتاقم سریع دستم و گذاشتم روی دهانم تاصدام بیرون نره، بغضم وقورت دادم وسریع ازجام بلندشدم وبه سمت دستشویی رفتم وصورتم وشستم، به آیینه نگاه کردم وقتی مطمئن شدم ردی ازاشک روی صورتم نمونده از اتاق رفتم بیرون. باخودم فکرکردم شایداونی که پشت دربودوقتی دیده جوابش وندادم رفته پی کارش،چون دیگه درنمی زد. همونجورمتفکر سرم وآورم بالا که دیدم مامانم دست به کمروسط اتاق ایستاده وبااخم زل زده بهم‌. &ادامه دارد.... 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 📚@ROMANKADEMAZHABI❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 کانال رپلای (دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان های ما و pdf رمان هایی دیگر)👇🏻👇🏻👇🏻 @repelay
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.... بیست و هشتم 👇 💎 " علَّتِ صحیحِ بچه داری" 🌺 در زمینۀ رفتار با همسر خیلی عمیق و زیباست. 🔸مثلاً خانمی که "طبقِ امرِ خدا" زندگی میکنه، به بچه های خودش محبّت میکنه، به این دلیل که این بچه ها، فرزندِ شوهرِش هستن.... میگه من عاشقِ آقام هستم. برای همین به عشقِ شوهرم، بچه هامو بزرگ میکنم....😌😍 ✅👆💖 🔴 امّا طبقِ ، خانمی که با شوهرش دعوا میکنه بچه خودشو توی بغل میگیره و نوازش میکنه 👇 هی به بچه ش محبّت میکنه و میگه من که از این مرد نا امیدم. دیگه امیدم به بچه هام هست! 😪 🔺 میگه فقط به خاطرِ بچه هام هست که دارم تحمل میکنم!😒 🚫💢⛔️ ✅ واقعاً بین مادرِ اوّل و مادرِ دوّم خیلی فرق هست... 💖 مادری که فرزندش رو به خاطر عشق به شوهرش بزرگ میکنه، بچه های فوق العاده مستعد و بزرگی تربیت میکنه. 🌏 اگه یه روزی بچۀ این خانم، جهان رو هم گرفت نباید تعجب کرد. 👈 چون کوهی از انرژی زیبا به این بچه تزریق شده...
🔶 مادری که فرزندِ خودش رو توی آغوش میگیره و به خاطر عشق به شوهرش نوازش میکنه در هر لحظه داره فرزندشو غرق در نور و زیبایی میکنه....💞 🌺💕🌷 ✔️ پدری که برای زن و بچۀ خودش هزینه میکنه و مثلاً غذا میاره توی خونه🌽 در واقع داره "تمرینِ روزی رسانی و رازقیّت" میکنه. ❣ اگه یه پدر، غذایی که میاره خونه به این عشق بیاره که خانمش رو راضی کنه 👈 در نهایت موجبِ تربیتِ عالی بچه هاش خواهد شد. 👆👆👆💯 ❇️ وقتی این موادِ غذایی اومد توی خونه و مادر هم برای بچه هاش غذا درست کرد،🍲 مسلماً روحیۀ این بچه ها با بچه ای که پدر و مادرش هر روز با هم دعوا دارن، زمین تا آسمون فرق خواهد کرد.👌 این روزی و این نون وقتی میاد توی خونه توی تربیتِ بچه ها معجزه میکنه.... 💞 زن و مرد توی خونه باید "به عشقِ هم" زندگی کنن. این بهترین زمینه برای تربیت بچه هاست.... ✅🔷🌺➖💖 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ┄┄┄••❅❈✧❈❅••┄┄┄
در خدمتتون هستم با بحث مشاوره در رابطه با ✴️خانواده و مشکلات خانوادگی ✴️همسرداری ✴️تربیت فرزند ✴️ازدواج ✴️اصلاح تغذیه جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید 👇👇 @MOSaferr1991 مبحث مبارزه با راحت طلبی و عبور از لذت های پست را هم می توانید در این کانال پیگیر باشید http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌺 رسول خدا (صل الله علیه واله): ‌ 💖 مؤمن، بهتر از عمل اوست و نيّت كافر، بدتر از عمل اوست. ‌ 📚الكافی ۲،۸۴،۲ ‌ 💖 بايد در هر كارى پاكی داشته باشى حتى در خوابيدن 🍲و خوردن💤 ‌ ┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈ 📚@romankademazhabi ♥️ ┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙂 ❎ ازدواج💍 دارو نیست‼️ اگر از 👌 "درون" دچار مشکل⚡️هستیم ابتدا خودمان🦋 را درمان، و سپس ازدواج💞 کنیم. 💟 شریک💓 زندگی شما، درمانگر❌ نیست ┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈ 📚@romankademazhabi ♥️ ┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕#محا
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕🥀 ✍ به قلم : 🍃 با حالتی عصبانی نگاهم کرد و آرام گفت : خیلی خوش شانسی امشب سروان رضوانی اینجاست ، وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرت میومد تا الان برای اثبات بی گناهیت جلوی کل پادگان ایستاده . ــ چرا این کارو میکنه ؟ چرا لباسش با بقیه فرق داره ؟ ــ کلا منشش همینه ، چون پاسدار اطلاعات سپاهه برای پرونده هایی که خیلی خفن باشه ، سر و کله اینا پیدا میشه ، همین خانم منو چندبار نجات داده ، این رو بهت گفتم هرچند برام بد میشه اما خودتو با طناب این فرشته نجات بده ، فقط حواست باشه خیلی تیزه سرش کلاه بذاری یا چموش بازی در بیاری بد میشه واست ! ــ به نظر خیلی بچه میاد !! ــ ۲۱‌ سالشه . با دهن باز سرباز رو نگاه کردم که گفت : برو داخل خواهر هیراد . این منو از کجا میشناخت ؟! به سوال ذهنم پاسخ داد و گفت : ــ از اینجا خلاص شدی به هیراد بگو امیر رسولی خودش شناسنامه ام میذاره کف دستت . صدا زدن های پسر گل فروش من را از گذشته متوجه اطرافم کرد . پسر : خانم ؟ گل میخری ؟ به رسم گل خریدن های مهدا رو به پسر گفتم : کل گلات چقدر میشه ؟‌ ــ ۲۰۰ هزارتومن . پول گل ها را به پسر دادم . همین که خواست سطل سنگین پر از گل های نرگس را به سمتم بگیرد سریع یک دسته گل به نیت مشکات برداشتم و روبه پسر گفتم : ــ این واسه من بقیه اش هدیه من به تو ــ اما شما همش رو از من خریدی !! ــ الان همش رو میدم به خودت جز این . و اشاره ای به دسته گل ، اسیر دستانم کردم . ــ مرسی خانم ، خداکنه به همه آرزو هات برسی . &ادامه دارد ... 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay