🍂بی_مادر_شدیم🥀
اثر دستـــ ستــــم از رخ نیلے نــــرود
هـرگز از یاد عــلے ضربتــ سیلے نرود
#یا_صدیقه_الشهیده🥀
#ایام_فاطمیه💔
#شهادت_مادرم_زهرا_س_تسلیت🥀
هدایت شده از ▫
سید هاشم حداد نمازش چگونه بود
حاج موسي محيي:
سيد حداد نمازش با توجه و تاني کامل بود اگر کسي هنگام نماز صدايش را ميشنيد احساس ميکرد که به سوي پروردگار عروج کرده گويا ايشان از اول تا آخر #نماز از قيام و رکوع و سجده و قنوت با پروردگارش #مناجات ميکند و سخن ميگويد و اتصال کامل و بدون پرده با پروردگار دارد.
صداي دلنشين و آرام بخش ايشان قلبها را پرواز ميداد و عقل و خرد را از خردمندان ميربود و هنگامي که حال و اقبال و عروج به آن عالم ملکوتي دست ميداد اشک از چشمان اکثر نمازگزاران جاري ميشد و هيچ کدام نميتوانستند جلوي گريهشان را بگيرند.
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_شانزدهم #
🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿 #قسمت_صد_شانزدهم
#بخش_چهارم
روز ها یکی پس از دیگری میگذرند و طبق گفته های شهریار حال سجاد روز به روز بهتر میشود اما هنوز هم بیمازی اش را آشکار نکرده و در جمع های خانوادگی هر دفعه بهانه جدیدی برای نیامدنش می آورد .
در این مدت علیرام به شدت اصرار داشت که برای خواستگاری بیاید و بلاخره به خواست پدرم ، تسلیم شدم و اجازه خواستگاری دادم .
علیرام همراه خانواده اش برای خواستگاری آمدند و من آب پاکی را روی دستش ریختم و گفتم حداقل تا ۲ سال دیگر قصد ازدواج ندارم و اگر بیش از این اصرار کند برای من مزاحمت ایجاد کرده .
گرچه دروغ گفتم اما تنها راهی بود که میتوانستم او از خودم دور کنم .
چند روز بعد از خواستگاری سجاد برای دیدن پدرم به خانه ما آمد .
این کارش بسیار برایم عجیب بود .
بعد از ۳ ماه خانواده من او را دیدند و سجاد علت ریزش مو و غیبت ۳ ماهه اش را توضیح داد .
سجاد و پدرم بیش از ۱ ساعت با هم خصوصی صحبت کردند و این کار به شدت من را کنجکاو کرد .
وقتی سجاد رفت پدرم هیچ حرفی درباره صحبت خصوصی اش با سجاد نزد و این کار بیشتر اعصاب من را له هم ریخت .
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
با صدای در اتاق روی تخت مینشینم و میگویم
+بفرمایید
مادرم با ۲ استکان چای وارد اتاق میشود .
لبخند شیرینی میزند و روی تخت کنارم مینشیند .
من هم متقابلا لبخند میزنم
+این چایی به چه مناسبته ؟
ابرو بالا نی اندازد
_وا مگه چایی هم مناسبت داره ؟
آوردم باهم بخوریم مادر دختری حرف بزنیم .
+آخه هیچوقت تو اتاقم با چایی نیومده بودید تا مادر دختری حرف بزنیم
_این یکی فرق داره
کنجکاو نگاهش میکنم
+چه فرقی ؟
لبخندش عمیق تر میشود
_خواستگار داری . میخوام راجب اون باهات صحبت کنم
لبخندم را جمع و جور میکنم
+من که صد بار گفتم قصد ازدواج ندارم . الان برای من .....
میان حرفم میپرد
_حالا بزار بگم کیه بعد این حرفا رو بزن . شاید از حرفات پشیمون شی
بیخیال شانه بالا می اندازم
+هرکی میخواد باشه من قصد ازدواج ندارم
_سجادِ
بهت زده به سمت مادرم بر میگردم . شنیده هایم را باور نمیکنم
+چی ؟
_گفتم خواستگارت سجادِ
مادر منتظر واکنش من است . انگار میخواهد از عکس العملم چیزی بفهمد
هیجانم را مخفی میکنم و خونسرد میگویم
+حتی اگه منم اجازه بدم بابا اجازه نمیده . سجاد سرطان داره
نگاه معناداری حواله ام میکند
_فعلا که بابات اجازه داده . منتظر نظر توییم . حالا نظرت چیه اجازه بدم یا نه ؟
به خاله شیرینت گفتم تا فردا بهش خبر میدم .
آب دهانم را با شدت قورت میدهم .
حرف های مادرم بو دار است .
انگار از علاقه ام خبر دارد .
سکوت میکنم . هر حرفی بزنم و هر عکس العملی نشان بدهم علاقه ام را آشکار تر میکند .
&ادامه دارد ...
🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay
هدایت شده از 🗞️
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
📖السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ...
🥀🤚سلام بر تو ای یادگار بهانه خلقت، ای امید مادر، سلام بر تو و بر روزی که دولت زهرایی ات جهان را منور خواهد ساخت.
📚 دعاى استغاثه به حضرت صاحب الزّمان (صلوات الله عليه) - مفاتیح الجنان.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
✴️ دوشنبه 👈8 دی 1399
👈 13جمادی الاول 1442👈 28 دسامبر 2020
🕌 مناسبت های دینی اسلامی .
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
شهادت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا علیها السلام حلقه اتصال رسالت و ولایت " 11 ه.ق " .
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی .
👶 زایمان خوب نیست .
🤒 بیمار امروز شفا یابد. ان شاءالله
✈️ تقارن نحسین ، صدقه اول صبح ضروری است و رفع نحوست می کند .
👩❤️👩حکم مباشرت امشب .
مباشرت امشب (شب سه شنبه ) ، فرزند دهانی خوشبو دارد نرم دل و مهربان و سخاوتمند است .
🔭 احکام نجوم .
🌓 امروز انجام امور زیر نیک است :
✳️ آغاز نوشتن کتاب .
✳️ آغاز تحصیل و تدریس .
✳️ شکار .
✳️ ارسال کالا .
✳️ و دیدار بزرگان نیک است .
💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب نیست .
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، موجب ملال می شود .
🔵 دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد .
👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود .
✴️️ وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد .
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴تعبیر خواب
شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند
تعبیرش از آیه ی 14 سوره مبارکه " ابراهیم " است .
و لنسکننکم الارض من بعد هم ذلک لمن ...
و از مفهوم ان استفاده می شود که کسی که دوست یا دشمن خواب بیننده باشد به او برسد . و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
@taghvimehamsaran
🌸زندگیتون مهدوی🌸
هدایت شده از ▫
#نکته #قرآنی 📖
✨ در آیہ ياد شده؛
قرآن ڪریم ما رو متوجہ این مطلب میڪنہ ڪہ در ڪارها بہ حاضر و ناظر بودن خدا توجہ ڪنیم.
مردے تصمیم بہ جدایے از همسرش گرفتہ؛مهریہ رو پرداخت ڪردہ.
دو شاهد هم آوردہ و ...
قرآن مے فرماید ؛
علاوہ بر اینها یادت باشہ ڪہ خدا حرفاتون رو میشنوہ و از ظاهر و باطن شما آگاهہ.
یعنے ببین روز قیامت میتونے جواب بدے در دادگاہ خدا ڪہ چرا این ڪار رو ڪردے؟
🖇 همہ توهین هایے ڪہ در جریان طلاق_متأسفانہ_صورت میگیرہ رو خدا میشنوہ.
از همہ دل هایے ڪہ در جریان طلاق شڪستہ میشہ خدا خبر دارہ.
💥بنظرم اگہ مردم متوجہ این دو صفت خدا بودند انقدر راحت حاضر بہ جدایے نمے شدند.
در هرصورت هر تصمیمے میخوایم بگیریم یادمون باشہ ڪه
«فان اللہ سمیع علیم»
و روز قیامت بہ پاے حسابرسے چنین خدایے خواهیم رفت.
📖 📖 📖 📖 📖 📖
📚 آیہ 227سورہ بقرة:
«و ان عزموا الطلاق فان اللہ سمیع علیم»
📚 ترجمه:
و اگر تصمیم بہ طلاق گرفتید پس خدا بسیار شنوا و داناست.
هدایت شده از 🗞️
▪️پرسید: احوالتان چگونه است؟
شنید که:
"دلی شکسته تر از من، در آن زمانه نبود
در این زمان دل فرزند من شکسته تر است! "
شعر، گویای نگرانی قلب مادری بود، برای فرزندی، در پس ابرهای غیبت کبری.
علّامه میرجهانی خواب دیده بود،
خوابِ مادر عصمت و امامت، حضرت صدیقه را .
📚 شیفتگان حضرت مهدی، ج۱، ص۱۶۰.
🥀🍂شهادت #حضرت_زهرا علیهاسلام تسلیت باد🥀🍂
#مولاتی_یافاطمه_بنت_محمد_صلوات_الله_علیهما
#صلوات_حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها
◻️رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) در بیان منقبتی از مناقب ذاتی دخترشان حضرت صدیقه الکبری فاطمة الزهراء (علیها السلام) فرمودند:
▫️إنَّ فَاطِمَةَ لَيْسَتْ كَنِسَاءِ الْآدَمِيِّين
▫️دخترم فاطمة (علیها السلام)، همچون زنان آدمیان نیست
📔بحار الأنوار ؛ ج۳۷ ؛ ص۶۵
📔عوالم العلوم و المعارف ج۱۱ ؛ ص۳۷
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطمهَ و اَبیها و بَعلِِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُک
نـــشـــرش صـــدقـــه جاریــــه اســــت
هدایت شده از 🗞️
🌹شاه کلید رابطه با خدا 🌹
آیت الله بهجت (ره):
از ما، عمل چندانی نخواسته اند!
مهم تر از عمل کردن، "عمل نکردن" است!
تقوا یعنی "عمل گناه را مرتکب نشدن!
همه میپرسند چه کار کنیم؟
من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟
و پاسخ اینست:
#گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد.
شاه کلید اصلی رابطه با خدا " گــنــاه نــکــردن " است
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_شانزدهم #
🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿 #قسمت_صد_هفدهم
#بخش_اول
حرف های مادرم بو دار است .
انگار از علاقه ام خبر دارد .
سکوت میکنم .
هر حرفی بزنم و هر عکس العملی نشان بدهم علاقه ام را آشکار تر میکند .
مادرم لبخند مهربانی میزند
_سکوت علامت رضاست
. پس من میرم به خاله شیرین خبر بدم .
خجالت زده سرم را پایین می اندازم و لبخند کوچکی میزنم .
به محض خروج مادرم لبخندم را عمیق تر میکنم .
نمیدانم چطور حس هیجان و شادی ام را تخلیه کنم .
هم خوشحالم و هم متحیر .
نمیدانم چطور انقدر ناگهانی تصمیم یجاد عوض شد ؟!
چطور پدرم اجازه داده ؟!
چطور همه چیز بر طبق مراد است ؟!
انگار دارم پاداش صبرم را میگیرم .
انگار به آسانی پس از سختی دارم میرسم .
با صدای پیامک موبایل آن را بر میدارم و به سراغ پیام میروم .
پیام از طرف شهریار است
《مبارکا باشه خانوم خانوما》
آرام میخندم .
شهریاری که همیشه در صحنه حاضر است و خدا میداند از کجا فهمیده که خبر خواستگاری به دستم رسیده .
مطمئنم او هم در این اتفاق نقش داشته .
موبایل را خاموش میکنم و پر انرژی برای گردگیری و تمیز کاری عمیق اتاقم آماده میشوم .
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
کمی پرده آشپزخانه را کنار میزنم و نگاهی به جمع می اندازم .
همه گرم صحبت هستند .
سجاد روی مبل تک نفره ای نشسته و کت شلوار مشکی رنگی با بلیز سفید به تن کرده .
صورتش دیگر مثل قبل رنگ پریده نیست و کمی پر شده است .
کلاه گیس قهوه ای حالت داری گذاشته که با صورت سفید و چشم های قهوه ای اش تناسب دارد .
بخاطر ریش های تراشیده و کلاه گیس حالت دارش بیشتر شبه مدلینگ های خارجی شده تا یک جوان مذهبی .
بی اختیار آرام میخندم .
طبق گفته های شهریار کلاه گیس را عمو محمود خرید اما سجاد به هیچ وجه زیر بار نمیرفت که آن را روی سرش بگذارد .
اما بلاخره با اصرار های خاله شیرین و عمو محمود و صحبت های شهریار قانع شد و کلاه گیس را روی سرش گذاشت .
وقتی وارد شدند شهریار ور از چشم جمع به زور ماسک را از روی صورتش برداشت .
دوباره نگاهش میکنم .
به زمین خیره شده و به شدت در افکارش غرق شده .
شهریار کمی دور تر از سجاد با خوشحالی نشسته و گاهی نیم نگاهی به سجاد می اندازد .
آنقدر خوشحال و سرمست است که اگر کسی نداند فکر میکند او داماد است .
شهریاربه خواسته پدرم به عنوان برادر بزرگترم در جمع حضور پیدا کرد .
اگرچه ۳ ساعت زودتر آمد و گفت میخواهد قبل از آمدن مهمان ها همه چیز را بررسی کند تا مطمئن شود من دست گل به آب نمیدهم .
این رفتارش هم درست مثل دختر های خواستگار ندیده بود .
از فکری که به ذهنم رسید خنده ام میگیرد .
عمو محمود با صدای بلند میگوید
_خب دیگه به اندازه کافی راجب خودمون صحبت کردیم حالا بهتره راجب علت اصلی این مراسم صحبت کنیم .
&ادامه دارد ...
🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay