🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
💎از دشمنی بپرهیزید، زیرا فکر را مشغول کرده و مایه نفاق میگردد.
🌟امام محمد باقر علیه السلام
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام_تسلیت_باد
@rooshanfekr
مداحی آنلاین - بهشت نصیب چه کسانی می شود - استاد انصاریان.mp3
2.18M
🏴 #شهادت_امام_محمد_باقر(ع)
♨️بهشت نصیب چه کسانی میشود؟
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #انصاریان
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
@rooshanfekr
مداحی آنلاین - قاتل تو زخم غصه های کربلا شد - محمود کریمی.mp3
8.22M
🔳 #شهادت_امام_محمد_باقر(ع)
🌴قاتل تو زخم غصه های کربلا شد
🌴قاتل تو آتیشی که تو حرم بپا شد
🎤 #محمود_کریمی
⏯ #زمینه
@rooshanfekr
4_5836672654739769967.mp3
2.13M
🏴 #شهادت_امام_محمد_باقر(ع)
♨️معنویت امام محمد باقر(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #رفیعی
@rooshanfekr
هدایت شده از مجله دینی نکتههای ناب مهدوی
دین و دنیا۱۱_1_1.mp3
3.79M
#سلسله_مباحث_نکته_های_ناب_98
💎امَّا زُهْدُكَ فِي الدُّنْيَا فَتَعَجَّلْتَ رَاحَةَ نَفْسِكَ
💎نِعْمَ الْمالُ ألصّالِحُ لِلرَّجُلِ الصّالِحِ
#عمق_معرفت
#هزار_سوء_فهم_دینی
#اصل_مطلب
✅مجله علمی نکتههای ناب مهدوی
@rooshanfekr
هدایت شده از مجله دینی نکتههای ناب مهدوی
انسان شناسی ۹۷.mp3
11.31M
#انسان_شناسی ۹۷
#امام_خمینی (ره)
#استاد_شجاعی
✖️ کار برای خدا، یا برای برنده شدن خودم؟
✖️ کار برای رفع مشکلات دیگران یا دیده شدن خودم؟
✖️ اثبات حرف خودم، یا عمل به حرفی که درست و منطقی است؟
مسئله این است ؛
زندگی من برای فربه شدن #من هزینه میشود،
با برای تکامل #من ؟
#منتخب 🌟🌟🌟
@rooshanfekr
💠آیت الله شبیری زنجانی میفرمودند:
( در شصت -هفتاد سال قبل سه تا موسی در قم بوده اند دوست و رفیق.یکی سید موسی صدر. یکی سید موسی شبیری و دیگری شیخ موسی قمی فرزند شیخ علی زاهد قمی):
مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت.از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم. .. و راست می گفت.تعدادی از مردم را بلند کرده بود.
روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر -بعدها:امام موسی صدر- گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن.مرتاض گفت درون آن سینی -که بزرگ هم بود- بنشین.ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل و ویران می کنم.اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد.
وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را-که جوانی نو خط بود- سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.
مرتاض را نزد استاد خود علامه طباطبایی تبریزی بردیم.
ما که جمعی از شاگردان علامه بودیم و برخی هایمان گویی خود را باخته بودند و بعضی با کمال وقار و اطمینان نفس به همراه این مرتاض به منزل علامه رفتیم.وارد اتاق علامه شدیم. با روی خوش از ما شاگردانش استقبال و برخورد کرد و در گوشه ای نشست. گفتیم که این مرتاض از هند امده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم.
علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد. مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟ وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد. من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند.
مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در اورد و اورادی می خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن. مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد.
مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می اورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا اورده و نظری به چشمان مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد.
مرتاض که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود علامه را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و بیرون رفت.با سراسیمه گی و التهاب. برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد؟ نتوانستی؟
با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا روح وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم باطل شد و کارهایم نقش بر آب . به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم. دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس خفگی و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد.
مرتاض که از شکست خوردنش ناراحت بود و قدرت روحی یکی از پروردگان مکتب امام جعفر صادق و امام زمان علیهما السلام را دیده بود همان شب از قم رفت و تمام برنامه هایش به هم ریخت. ارادت ما هم به علامه ی طباطبایی-علیه الرحمه- بیشتر از قبل شد.
📚کتاب داستان راستان
@rooshanfekr
انسان شناسی ۲۸۰.mp3
11.44M
#انسان_شناسی ۲۸۰
#استاد_شجاعی
#حجهالاسلام_حیدری_کاشانی
✘ من نمیخوام بیفتم توی جاده خاکی!
✘ من نمیخوام به خودم بیام ببینم خودمو ارزون فروختم و نفهمیدم!
✘ من نمیخوام تازه وقت مردن بفهمم، آماده نیستم!
✘ من نمیخوام از مسیر مستقیم کج بشم و نفهمم!
چجوری مراقب خودم باشم؟
@rooshanfekr