📌ارزش پدر بودن
🔻 علت تسلط یهودیها بر مسیحیها، شکستن حُرمت پدر بین آنان بود
🔻 راه کاهش ظلم در خانواده افزایش حُرمت پدر است
🔻 آثار تقویت پایگاه پدر در خانواده و جامعه
🔸علیرضا پناهیان:
✅ ارتقاء سطح آمادگی پذیرش ولایت
💠 روز میلاد امیرالمومنین را، روز پدر نامیدهاند، این کار را، باید به فال نیک گرفت. هر چه پایگاه پدر در خانوادهها و جامعه ما تقویت شود، در واقع پایگاه ولایت مستحکم خواهد شد. مردم از نظر روانی و ذهنی، آمادگی پذیرش ولایتشان، بالاتر میرود.
💠 یهودیهای صهیونیزم، وقتی که میخواستند مسیحیها را از هم متلاشی کنند، تا بتوانند سرپرستی آن جوامع را به دست بگیرند، یکی از کارهایی که کردند این بود که در جوامع مسیحی حرمت پدر را شکستند، گاهی حرمت پدر را، به عنوان اینکه شوهر نسبت به این زن ظالم است شکستند. گاهی حرمت پدر را، به این عنوان که مقابل خواستههای فرزندان میایستند شکستند.
✅ کاهش ظلم در خانواده
💠 هر چه حرمت پدر در جامعه و خانوادههای ما افزایش پیدا کند، برآیند کلی آن این خواهد بود که ظلم در خانوادهها کمتر خواهد شد. برعکس آنچه که بعضی از حقوقدانان فکر میکنند، که هر چه بیشتر، دست و بال مردها بسته شود، کمتر ظلم میکنند، تجربه غرب نشان داده که در غرب، زن، مظلومتر از شرق و در کشورهای اسلامی است، خودشان هم اذعان میکنند.
💠 هر چه مردسالاری، به معنای منطقی و معقول کلمه، جا بیفتد طبیعتاً برکاتی خواهد داشت. پدری که حرمت داشته باشد، اتفاقاً احساس مسئولیت بیشتری پیدا میکند که مبادا ظلم بکند. اگر به یک مرد شریفی بگویند: «آقا تو پدر هستی» کلی خودش را جمع میکند، و دیگر ظلم نخواهد کرد.
👈 صوت «ارزش پدر بودن» سایت
#منتخب
@rooshanfekr
2.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حال و هوای نجف اشرف در شب میلاد امیرالمومنین(ع)
تصاویری قابل تامل از مراسم ترحیم مدیرعامل بانک ملت!
میلیاردی خرج گل کردن در حالی که یه قرونش هم به درد آخرت مدیر عامل نمیخوره :)
@rooshanfekr
👌طلبه فقیری که به لوسترهای حرم حضرت امیر المؤمنین عليه السلام در نجف اعتراض کرد و ثروت او از حد گذشت!!
🔰فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى نقل کرده: یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود.
روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه مىدارد:
شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟!
شب امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب میبیند که آن حضرت به او مى فرماید:
اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانه فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو:
*به آسمان رود و کار آفتاب کند*
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید!!
بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید:
"سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: به آسمان رود و کار آفتاب کند!"
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد.
مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مى کنند!!
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند، چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند)
فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید:
"این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید."
مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود.
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصى که کنار دستش بود پرسید: چه خبر است؟
پاسخ شنید: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است!
پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است.
هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جاى برخاستند، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست.
نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم، و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید!
چون صیغه محرمیت جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود، پرسید:
شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد، پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم.
شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟
راجه گفت: "به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند"
طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. راجه سجده شکر کرد و خواند:
*به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند*
*به آسمان رود و کار آفتاب کند*
📕 منبع: کتاب عبرت آموز
@rooshanfekr
هزینه ۲۰۰ میلیونی کاشت حلزون شنوایی برای کودکان رایگان شد
💢تو دنیایی که کشورت رو میکوبند و فقط ضعف هاش رو به نمایش میزارن، تو کسی باش که از اقدامات خوبش هم حرف میزنه.
@rooshanfekr
4.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیالوگ به یادماندنی از سریال "امام علی(ع)"
🔹زبیر خطاب به عمار: حکایت آن دو چراغ چه بود؟
🔸عمار: چراغ اول با روغن بیتالمال میسوخت، چون علی به امورات مردم مشغول بود. وقتی علی قرار است با شیوخی چون شما مصاحب باشد چراغ خانه خودش را روشن میکند.
🔹طلحه خطاب به زبیر: از ما تا حکومت کوفه و بصره چند فرسنگ فاصله میبینی؟
🔸زبیر: از زیل تا ثریا. حال و احوالش میپرسیم و مرخص میشویم.
@rooshanfekr