eitaa logo
مجله دینی نکته‌های ناب مهدوی
2.4هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
6.2هزار ویدیو
340 فایل
💎معجزه کلام را در خوب‌شدن حالتان را دراین کانال ببینید. 💎کم‌کردن #حسرت #یوم‌الحساب مد نظر است. 💎غذای روحتان راازاین کانال دریافت کنید. 💎بامداومت برعمل نورانی #اهلیت و #علاقه به این کانال ایجاد می‌شود. http://eitaa.com/joinchat/2906521606C41e5b9fe8b
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟عنه صلى الله عليه و آله :  💎إنَّ اللّه َ تباركَ وتعالى يُبغِضُ كلَّ عالِمٍ بالدُّنيا جاهلٍ بالآخِرَةِ .  📚[كنز العمّال : 28982 ] 🌟پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :  💎همانا خداوند تبارك و تعالى از هر كس كه به دنيا عالِم و به آخرت جاهل باشد نفرت دارد @rooshanfekr
🏴یا_صاحب_الزمان_عج🏴 محرمی که نباشی در آن محرم نیست بدون تو ضربان زمین منظم نیست چقدر ساده گرفتیم بی تو بودن را هزار سال بدون تو زندگی...کم نیست خودت بخواه که دست از گناه بردارم که عهدهای منِ روسیاه محکم نیست هزار بار خودت را به ما نشان دادی ولی چه فایده...چشمان ما که مَحرَم نیست خودم به چشم خودم دیده ام که در روضه حلاوتی ست که در هیچ جای عالم نیست حوائجم همه در بین روضه یادم رفت غمت چه کرده...غم روزگار یادم نیست بیا و روضه ی گودال را بخوان آقا محرمی که نباشی در آن محرم نیست اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ ماه عزای حسینی تسلیت باد🖤 @rooshanfekr
💢خاطره ای زیبا از دکتر زرین کوب در مورد عاشورا 🔹روز عاشورا بود و در مراسمی بهمین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم. 🔹دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم .. موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمی خواستم، فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هرچه بیشتر فکر می کردم ، کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد : 🔹ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟ 🔹گفتم : استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم 🔹خوشحال شد، شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته، بنده را از نزدیک ببیند، همین طور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ 🔹پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار 🔹می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را میخواند 🔹پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟ 🔹گفت : سؤالی داشتم و سپس پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید ؟ 🔹گفتم : خب بله ، صددرصد ... گفت : ولی من اعتقاد ندارم ! 🔹پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد ؟ 💥( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم ) 🔹گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید ؟ 🔹گفتم : اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه 🔹گفت : یک فال برام بگیر 🔹گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم نیست 🔹بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما 🔹مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید 🔹فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه ؟؟ 🔹برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال 🔹حافظ ...عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چی ؟ 🔹با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد 🔹متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم : هیچی، الان 🔹چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : 💥زان یار دلنوازم شکریست با شکایت 💥گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت 💥بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم 💥یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت 💥رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس 💥گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت 💥در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا 💥سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت 💥چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی 💥جانا روا نباشد خونریز را حمایت 💥در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود 💥از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت 💥از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود 💥زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت 💥ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم 💥یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت 💥این راه را نهایت صورت کجا توان بست 💥کش صد هزار منزل بیش است در بدایت 💥هر چند بردی آبم روی از درت نتابم 💥جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت 💥عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ 💥قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت 🔹خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست، پس چیست ؟ سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده ! 🔹بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه میکرد، طوری که تمام بدنش میلرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود . 🔹متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگر میدانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم . 🔹بلند شدم، دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم . 🔹گفت معتقد شدم، معتقد بووودم، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد ! 🔹آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند . 🔹پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، این غزل را بخوانید. @rooshanfekr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ✅خوشا به حال آن کسی که در مجلس عزا حاضر شد و نامش در دفتر نوکران حضرت زهرا ثبت شد ◼️فضیلت و خواص مجالس 🖤عزاداری سیدالشهداء علیه‌السلام ⬅️فضل می‌گوید: در اول محرّم امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمود: دیشب کجا بودی؟ عرض کردم: دیشب بین ما کسی بود که می‌گفت: هلال ماه محرّم را دیده‌ام؛ لذا یکی از دوستان و محبین شما به مناسبت اول محرّم مجلسی منعقد نموده بود؛ و ما برای گریه و ناله و عزاداری بر جد بزرگوارتان حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) و اهل‌بیت آن‌حضرت به‌خاطر مصائبی که بر آن بزرگواران در این ماه وارد شده در مجلس او شرکت کردیم و بر مصائب شما اهل‌بیت گریستیم. 💚امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «نَوَّرَ اللهُ قَلْبَک وَ شَرَحَ صَدْرَک وَ آجَرَک عَلی حُسْنِ صُنْعِک وَ وِلائِک لأَهلِ بَیتِ نَبیک»: «خداوند دلت را روشن کند، و به تو شرح صدر مرحمت فرماید، و تو را بر این عمل خوب و موالات تو با اهل‌بیت پیامبرت (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پاداش دهد. ❇️ای فضل! هنگامی که از مجلس عزا بیرون آمدی جلو در خانه به چیزی برخورد نکردی؟ عرض کردم: بلی، خداوند مرا فدای شما گرداند. با مردی که جلوی در نشسته بود برخورد کردم. ❇️فرمود: آن شخص را شناختی؟ گفتم: هوا تاریک بود و نتوانستم او را بشناسم. حضرت فرمود: خود من جلوی در نشسته بودم! ⬅️گفتم: الله اکبر، پس برای چه به مجلس ما نیامدید تا در صدر مجلس باشید؟ به خدا قسم شما صاحب عزا هستید و واجب است به شما تعزیت بگوییم. 💚امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: من خواستم وارد مجلس شوم، اما دیدم در صدر مجلس جدم پیامبر و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا (علیهاالسلام) حضور دارند، و با شما بر اباعبدالله الحسین‌بن علی (علیه‌السلام) می‌گریستند و نوحه و زاری می‌کردند. 📚ثمرات الاعواد ج۱ ص۱۶ 📚منابع النوراء ص۱۷ 📚دیوان مصاریع العبره ج۱ ص۱۷ @rooshanfekr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ شیخ جعفر : 🔻به سیدالشهدائی که روز عاشورا، گریه می‌کردند، عرض کردند: یابن رسول الله! چرا گریه می‌کنید؟ فرمودند: به خاطر این جمعیّت. گفتند: کدام جمعیّت؟ فرمود: لشکر دشمن. گفتند: چرا برای این‌ها گریه می‌کنید؟ فرمودند: آخر این‌ها مرتکب کاری می‌شوند که مستحقّ جهنّم می‌شوند، ناراحتم. 🔸 برای دشمن گریه می‌کند آقا سید الشهداء. آن وقت فکر می‌کنید که دوستانش را رها می‌کند و تنها می‌گذارد؟ معادلاتمان را درست کنیم. ‌ @rooshanfekr
خاطره دوست سه خاطره از ببی رقیه سلام الله علیها.pdf
107.6K
🔆خاطره دوست🔆 ✅سه کرامت از حضرت رقیه سلام الله علیها 1⃣نبش قبر حضرت رقیه (سلام الله علیها) 2⃣ماجرای عجیب تعمیر قبر حضرت رقیه (سلام الله علیها) 3⃣مادر مسیحی با دیدن کرامت حضرت رقیّه (علیها السلام) مسلمان شد. @rooshanfekr
خاطره دوست سه خاطره از ببی رقیه سلام الله علیها.pdf
107.6K
🔆خاطره دوست🔆 ✅سه کرامت از حضرت رقیه سلام الله علیها 1⃣نبش قبر حضرت رقیه (سلام الله علیها) 2⃣ماجرای عجیب تعمیر قبر حضرت رقیه (سلام الله علیها) 3⃣مادر مسیحی با دیدن کرامت حضرت رقیّه (علیها السلام) مسلمان شد. @rooshanfekr
# اخلاقی 🔸 مرحوم ایت‌الله مجتبی تهرانی(ره): در خواست امام سجّاد(ع) نسبت رام بودن دل به فرمان های خداوند امام زین العابدین(ع) در صحیفۀ سجّادیه در دعای سی و سوّم به خداوند عرض می کند: «وَ أَلْهِمْنَا الِانْقِیادَ»؛ خدایا! سر به فرمان بودن و رام بودن دل را عنایت کن، «لِمَا أَوْرَدْتَ عَلَینَا مِنْ مَشِیَّتِكَ»؛ نسبت به آنچه از ناحیۀ مشیّت خود بر ما یا وارد می کنی یا وارد می شود. 🔸 این، همان فرمان‌های تکوینی است. «حَتَّى لَا نُحِبَّ تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ، وَ لَا تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ»؛ تا اینکه دوست نداشته باشیم عقب انداختن چیزی را که تو جلو انداخته ای و جلو انداختن چیزی را که تو پس انداخته ای. نه اینکه گفته شود: ای کاش این طور نمی شد! این اتّفاق حالا زود بود. 🔸 در حالی که این اتّفاق افتاده و گفتن اینکه ایکاش این کار نمی شد معنا ندارد. کاری نبود که در اختیار انسان باشد. در زندگی از این موارد خیلی وجود دارد. این، مربوط به فرمان های تکوینی حق و انقیاد نسبت به آن فرمان ها است. در مورد فرمان های تشریعی هم دارد: «وَ لَا نَكْرَهَ مَا أَحْبَبْتَ، وَ لَا نَتَخَیَّرَ مَا كَرِهْتَ»(۱) 🔸 حضرت طلب انقیاد کرده و عرض می کند: رام شدن دل از تو می خواهم که مکروه نداریم آنچه را تو از اعمال دوست می داری و انتخاب نکنم عملی را که تو دوست نداری؛ که برگشت به مسئلۀ اعمال می کند. این انسان است که باید دو انقیاد داشته باشد. یک، انقیاد نسبت به اوامر تکوینیّۀ حق؛ یعنی دلش رام باشد بر آنچه را که او می پسندد و فرمان می دهد.دو، دل رام باشد نسبت به فرمان های تشریعیّۀ حق، اعمال. که دوّم در صحنه عمل انسان ظاهر می شود؛ ولی اوّلی این جوری نیست فقط جنبه درونی دارد چون هیچ کاری از دست آدم ساخته نیست. 📕 ۱. صحیفۀ سجادیّه، فرازی از دعای ۳۳ @rooshanfekr
# اخلاقی 🔸 مرحوم ایت‌الله مجتبی تهرانی(ره): در خواست امام سجّاد(ع) نسبت رام بودن دل به فرمان های خداوند امام زین العابدین(ع) در صحیفۀ سجّادیه در دعای سی و سوّم به خداوند عرض می کند: «وَ أَلْهِمْنَا الِانْقِیادَ»؛ خدایا! سر به فرمان بودن و رام بودن دل را عنایت کن، «لِمَا أَوْرَدْتَ عَلَینَا مِنْ مَشِیَّتِكَ»؛ نسبت به آنچه از ناحیۀ مشیّت خود بر ما یا وارد می کنی یا وارد می شود. 🔸 این، همان فرمان‌های تکوینی است. «حَتَّى لَا نُحِبَّ تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ، وَ لَا تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ»؛ تا اینکه دوست نداشته باشیم عقب انداختن چیزی را که تو جلو انداخته ای و جلو انداختن چیزی را که تو پس انداخته ای. نه اینکه گفته شود: ای کاش این طور نمی شد! این اتّفاق حالا زود بود. 🔸 در حالی که این اتّفاق افتاده و گفتن اینکه ایکاش این کار نمی شد معنا ندارد. کاری نبود که در اختیار انسان باشد. در زندگی از این موارد خیلی وجود دارد. این، مربوط به فرمان های تکوینی حق و انقیاد نسبت به آن فرمان ها است. در مورد فرمان های تشریعی هم دارد: «وَ لَا نَكْرَهَ مَا أَحْبَبْتَ، وَ لَا نَتَخَیَّرَ مَا كَرِهْتَ»(۱) 🔸 حضرت طلب انقیاد کرده و عرض می کند: رام شدن دل از تو می خواهم که مکروه نداریم آنچه را تو از اعمال دوست می داری و انتخاب نکنم عملی را که تو دوست نداری؛ که برگشت به مسئلۀ اعمال می کند. این انسان است که باید دو انقیاد داشته باشد. یک، انقیاد نسبت به اوامر تکوینیّۀ حق؛ یعنی دلش رام باشد بر آنچه را که او می پسندد و فرمان می دهد.دو، دل رام باشد نسبت به فرمان های تشریعیّۀ حق، اعمال. که دوّم در صحنه عمل انسان ظاهر می شود؛ ولی اوّلی این جوری نیست فقط جنبه درونی دارد چون هیچ کاری از دست آدم ساخته نیست. 📕 ۱. صحیفۀ سجادیّه، فرازی از دعای ۳۳ @rooshanfekr
نامش هَفهاف بن مهند راسبی بصری است. ساعت پنج و شش عصر رسید کربلا. فکر می کرد آن لشکر سی هزار نفره که در ظاهر پیروز شدند لشکر حسین اند. رفت سمت لشکر گفت مولای من کجاست؟ گفتند مولای تو کیست؟ گفت پسر علی بن ابی طالب. گودال را نشانش دادند. فهمید ورق برگشته. فهمید دیر رسیده. کاش بصره اینقدر از کربلا دور نبود! رفت سمت‌ گودال. نگفت دیر شده! نگفت ببخش حسین‌ جان نیامدم به یاری ات! نگفت لیاقت نداشتم با تو باشم! نا‌امید نشد. گفت مولای من! لحظاتی دیگر می آیم زیارت. زد به دل لشکر. محاصره شد. شهید شد. افتاد نزدیک گودال. ای کسانی که فکر می کنید جا مانده اید! هفهاف بصری بعد از حسین شهید شد! می گویند هفهاف آخرین‌ شهید واقعه است اما من می گویم‌ هفهاف اولین زائر کربلاست! @rooshanfekr
نامش هَفهاف بن مهند راسبی بصری است. ساعت پنج و شش عصر رسید کربلا. فکر می کرد آن لشکر سی هزار نفره که در ظاهر پیروز شدند لشکر حسین اند. رفت سمت لشکر گفت مولای من کجاست؟ گفتند مولای تو کیست؟ گفت پسر علی بن ابی طالب. گودال را نشانش دادند. فهمید ورق برگشته. فهمید دیر رسیده. کاش بصره اینقدر از کربلا دور نبود! رفت سمت‌ گودال. نگفت دیر شده! نگفت ببخش حسین‌ جان نیامدم به یاری ات! نگفت لیاقت نداشتم با تو باشم! نا‌امید نشد. گفت مولای من! لحظاتی دیگر می آیم زیارت. زد به دل لشکر. محاصره شد. شهید شد. افتاد نزدیک گودال. ای کسانی که فکر می کنید جا مانده اید! هفهاف بصری بعد از حسین شهید شد! می گویند هفهاف آخرین‌ شهید واقعه است اما من می گویم‌ هفهاف اولین زائر کربلاست! @rooshanfekr
مقام محمود 2.mp3
11.98M
۲ ※ و أسئلهُ أن یُبَلّغنی المقامَ المَحمود لکم عندالله. اینکه بوسیله‌ی دعاهای مختلف، یادمان دادند چه مقاماتی را آرزو کنیم، یکطرف! اینکه چگونه می‌شود به این آرزوهای دور و بلند رسید، یکطرف! ✘ شما هم بر این عقیده‌اید که این مقامات بلند، مخصوص عرفا و آدمهای خاص است؟ منبع : کارگاه مقام محمود @rooshanfekr
مقام محمود 2.mp3
11.98M
۲ ※ و أسئلهُ أن یُبَلّغنی المقامَ المَحمود لکم عندالله. اینکه بوسیله‌ی دعاهای مختلف، یادمان دادند چه مقاماتی را آرزو کنیم، یکطرف! اینکه چگونه می‌شود به این آرزوهای دور و بلند رسید، یکطرف! ✘ شما هم بر این عقیده‌اید که این مقامات بلند، مخصوص عرفا و آدمهای خاص است؟ منبع : کارگاه مقام محمود @rooshanfekr
🌟امام على عليه السلام: 💎 شما و آرزوهاى شما در اين دنيا، ميهمانانى موقّت هستيد 📘 نهج البلاغه، خطبه ۱۲۹ @rooshanfekr
🌟امام على عليه السلام: 💎 شما و آرزوهاى شما در اين دنيا، ميهمانانى موقّت هستيد 📘 نهج البلاغه، خطبه ۱۲۹ @rooshanfekr
🏴وقایع روز سوم محرم سال 61هجری ♨️ "عمر بن سعد" یك روز پس از ورود امام علیه‏ السلام به سرزمین كربلا یعنی روز سوّم محرم با چهار هزار سپاهی از اهل كوفه وارد كربلا شد. ▪️امام حسین علیه ‏السلام قسمتی از زمین كربلا كه قبر مطهرش در آن واقع مي‏شد را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری كرد و با آنها شرط كرد كه مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوّار او را تا سه روز میهمان كنند. 🔰در این روز "عمر بن سعد" مردی بنام "كثیر بن عبداللّه‏" كه مرد گستاخی بود را نزد امام علیه ‏السلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند. ♨️ كثیر بن عبداللّه‏ به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهید در همین ملاقات حسین را به قتل برسانم؟ ولی عمر نپذیرفت و گفت: فعلاً چنین قصدی نداریم. ♻️هنگامی كه وی نزدیك خیمه هارسید، "ابو ثمامه صیداوی" (همان مردی كه ظهر عاشورا نماز را به یاد آورد و حضرت او را دعا كرد) نزد امام حسین علیه ‏السلام بود. همین‏ كه او را دید رو به امام عرض كرد: این شخص كه می‌‏آید، بدترین مردم روی زمین است. ▪️پس سراسیمه جلو آمد و گفت: شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین علیه‏ السلام برو. گفت: هرگز چنین نمی‌‏كنم. ⚡️ابوثمامه گفت: پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ كنی. گفت: هرگز! ✨ابوثمامه گفت: پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشت‏كاری هستی و من نمي‏گذارم بر امام وارد شوی. 🔥او قبول نكرد، برگشت و ماجرا را برای ابن سعد بازگو كرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پیكی دیگر از امام پرسید: برای چه به اینجا آمده ‏ای؟ 🌺حضرت در جواب فرمود: "مردم كوفه مرا دعوت كرده ‏اند و پیمان بسته ‏اند، بسوی كوفه می‌روم‏ و اگر خوش ندارید بازمی‌‏گردم... ♨️عمر سعد فرمودهء امام را به ابن زیاد نوشت. ابن زیاد بعد از خواندن نامه گفت: اکنون که چنگال ما به او (حسین علیه السلام) بند شده، امید نجات دارد و هنگام خلاصی نیست! 🛑سپس به عمربن سعد نوشت: به حسین پیشنهاد کن خودش و تمام یارانش با یزید بیعت کنند تا در مورد آنها تصمیم گیری کنیم..! ✍ منابع: 📗ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص84. 📘مستدرك الوسایل، ج14، ص61؛ 📚مجمع البحرین، ج5، ص461. 📒تاریخ طبری، ج5، ص410. 📓در کربلا چه گذشت، @rooshanfekr