eitaa logo
مجله دینی نکته‌های ناب مهدوی
2.9هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
8.8هزار ویدیو
441 فایل
💎معجزه کلام را در خوب‌شدن حالتان را دراین کانال ببینید. 💎کم‌کردن #حسرت #یوم‌الحساب مد نظر است. 💎غذای روحتان راازاین کانال دریافت کنید. 💎بامداومت برعمل نورانی #اهلیت و #علاقه به این مباحث ایجاد می‌شود. http://eitaa.com/joinchat/2906521606C41e5b9fe8b
مشاهده در ایتا
دانلود
🎤 راوی: سردار شهید احمد کاظمی 🥀 شهیدحسین خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید مى شوم، گفتم: از کجا مى دانى؟ مگر علم غیب داری؟! گفت: نه، ولی مطمئنم. 🥀 چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به آسمان رفتم، فرشته ای دیدم که اسمهای ‌شهدا را مى نويسد، تمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید. 🥀 به من رسید، گفت: حاضری شهید بشی و بهشت بری؟ یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود، تا این در ذهنم آمد زمین خوردم، چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم، اما دیگر وابستگی ندارم، اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم....!
🎤 راوی: سردار شهید احمد کاظمی 🥀 شهیدحسین خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید مى شوم، گفتم: از کجا مى دانى؟ مگر علم غیب داری؟! گفت: نه، ولی مطمئنم. 🥀 چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به آسمان رفتم، فرشته ای دیدم که اسمهای ‌شهدا را مى نويسد، تمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید. 🥀 به من رسید، گفت: حاضری شهید بشی و بهشت بری؟ یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود، تا این در ذهنم آمد زمین خوردم، چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم، اما دیگر وابستگی ندارم، اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم....! @rooshanfekr
🎤 راوی: سردار شهید احمد کاظمی 🥀 شهیدحسین خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید مى شوم، گفتم: از کجا مى دانى؟ مگر علم غیب داری؟! گفت: نه، ولی مطمئنم. 🥀 چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به آسمان رفتم، فرشته ای دیدم که اسمهای ‌شهدا را مى نويسد، تمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید. 🥀 به من رسید، گفت: حاضری شهید بشی و بهشت بری؟ یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود، تا این در ذهنم آمد زمین خوردم، چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم، اما دیگر وابستگی ندارم، اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم....! @rooshanfekr
🎤 راوی: سردار شهید احمد کاظمی 🥀 شهیدحسین خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید مى شوم، گفتم: از کجا مى دانى؟ مگر علم غیب داری؟! گفت: نه، ولی مطمئنم. 🥀 چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به آسمان رفتم، فرشته ای دیدم که اسمهای ‌شهدا را مى نويسد، تمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید. 🥀 به من رسید، گفت: حاضری شهید بشی و بهشت بری؟ یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود، تا این در ذهنم آمد زمین خوردم، چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم، اما دیگر وابستگی ندارم، اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم....! @rooshanfekr
🎤 راوی: سردار شهید احمد کاظمی 🥀 شهیدحسین خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید مى شوم، گفتم: از کجا مى دانى؟ مگر علم غیب داری؟! گفت: نه، ولی مطمئنم. 🥀 چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به آسمان رفتم، فرشته ای دیدم که اسمهای ‌شهدا را مى نويسد، تمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید. 🥀 به من رسید، گفت: حاضری شهید بشی و بهشت بری؟ یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود، تا این در ذهنم آمد زمین خوردم، چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم، اما دیگر وابستگی ندارم، اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم....! @rooshanfekr
🎤 راوی: سردار شهید احمد کاظمی 🥀 شهیدحسین خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید مى شوم، گفتم: از کجا مى دانى؟ مگر علم غیب داری؟! گفت: نه، ولی مطمئنم. 🥀 چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به آسمان رفتم، فرشته ای دیدم که اسمهای ‌شهدا را مى نويسد، تمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید. 🥀 به من رسید، گفت: حاضری شهید بشی و بهشت بری؟ یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود، تا این در ذهنم آمد زمین خوردم، چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم، اما دیگر وابستگی ندارم، اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم....! @rooshanfekr