🔴🍃داستان ازنامردی هاخسته ام
روزی مــردی نزد پزشک روانشناس معروف شهر خـود رفت . وقتی پزشک او را دید دلیل آمدنش را پرسید ، مــرد رو به پزشک کرد و از غم های بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد
مـرد گفت دلـم از آدم ها گرفته از دروغگویی ها، از #دورویـی ها ، از نامـردی هــا و ادامـه داد که از این زندگی خسته شده ام ، از ایـن دنیا بیزارم ولی نمیدانم چه باید کنم ، نمی دانم غم هایم را پیش چه کسی مداوا کنم
پزشک به مرد گفت مــن کسی را می شناســم که میتواند مشکل تو را حل نمایید . به فلان سیرک برو او دلقک معروف شهر است. کسی است که همه را شاد میکند ، همه را می خنداند ، مطمئنم اگر پیش او بـروی مشکلت حل می شــود . هیچ کسی با وجود او غمگین نخواهد بود
مرداز پزشک تشکر کرد و در حالی که از مطب پزشــک خارج میشد رو به پزشــک کرد و گفــت
مشکل اینجاست که آن دلقک خود من هستم
🔴🍃 @rooshanfekr