🌼در کتاب «همسفر ملائک نوشته «علی پاک» خاطراتی از سرلشگر خلبان شهید عباس بابایی را نقل کرده است.
این کتاب در سال 1386 انتشارات «کتاب مسافر» آن را به چاپ رسانده است.
در یکی از صفحات این کتاب خاطره ای از شخصی به نام «میرزا کرم زمانی» نقل شده است که آمده است: «در حال عبور از خیابان سعدی بودم که یکباره چشمم افتاد به عباس که پارچه ی نارکی را کشیده روی سرش و پیرمردی را کول کرده. با این فکر که ببینم چه اتفاقی افتاده، پیش رفتم. سلام کردم و پرسیدم:
چه اتفاقی افتاده عباس؟ این بنده خدا کیه؟ چه اش شده؟
انگار با دیدن من غافلگیر شده باشد، متعجب نگاهم کرد. سر جایش پا به پا شد و گفت:"دارم این بنده خدا را میبرم حمام.
کسی را ندارد و مدتی هست که استحمام نکرده. خدا را خوش نمی آد که همینطور رهاش کنیم!"
سر جایم میخکوب شدم و با نگاه تحسین آمیزم بدرقه اش کردم.»
#معرفی_کتاب
#شهید_بابایی
#فرماندهان_میدان
@rooshanfekr
🌼در کتاب «همسفر ملائک نوشته «علی پاک» خاطراتی از سرلشگر خلبان شهید عباس بابایی را نقل کرده است.
این کتاب در سال 1386 انتشارات «کتاب مسافر» آن را به چاپ رسانده است.
در یکی از صفحات این کتاب خاطره ای از شخصی به نام «میرزا کرم زمانی» نقل شده است که آمده است: «در حال عبور از خیابان سعدی بودم که یکباره چشمم افتاد به عباس که پارچه ی نارکی را کشیده روی سرش و پیرمردی را کول کرده. با این فکر که ببینم چه اتفاقی افتاده، پیش رفتم. سلام کردم و پرسیدم:
چه اتفاقی افتاده عباس؟ این بنده خدا کیه؟ چه اش شده؟
انگار با دیدن من غافلگیر شده باشد، متعجب نگاهم کرد. سر جایش پا به پا شد و گفت:"دارم این بنده خدا را میبرم حمام.
کسی را ندارد و مدتی هست که استحمام نکرده. خدا را خوش نمی آد که همینطور رهاش کنیم!"
سر جایم میخکوب شدم و با نگاه تحسین آمیزم بدرقه اش کردم.»
#معرفی_کتاب
#شهید_بابایی
#فرماندهان_میدان
@rooshanfekr