از زندگانیم گله دارد جوانیم
شرمنده جوانی از این زندگانیم
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانیم
چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
وز دور مژده جرس کاروانیم
گوش زمین به ناله من نیست آشنا
من طایر شکسته پر آسمانیم
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
چون میکنند با غم بی همزبانیم
ای لاله بهار جوانی که شد خزان
از داغ ماتم تو بهار جوانیم
گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود
برخاستی که بر سر آتش نشانیم
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانیم
#شهریار
#شهریار_ملک_سخن
پ.ن:اینجا خانه قدیمی پدربزرگ مرحوم هست.
جایی که بخش قابل توجهی از ایام نوجوانی را در آن سپری کرده ام.
حال باید بنشینم و عمر سپری شده را مرور کنم.
ما کی این همه بزرگ شدیم؟
خیلی زود، دیر شد!
#خانه_پدر_بزرگ #کودکی #نوجوانی #خاطرات #شهریار
حوزه علمیه حضرت ولیعصر (عج) تبریز
نُه سال تحصیلی توفیق داشتم در این مکان شریف نفس بزنم و کم و بیش پای سفره معارف قرآن و اهلبیت علیهم السلام بنشینم.
انگار همین دیروز بود که با شوری وصف ناپذیر وارد این خیمه گاه امام زمان ارواحنا فداه میشدم و حریصانه در کلاس ها و برنامه هایش حضور پیدا میکردم.
حال و هوای روزهای اول طلبگی بهترین حال و هواییست که باید آن را مثل دُرّی گرانبها تا آخر عمرت نگه داری و از آن بهره مند شوی.
عشق و علاقه به درس، بحث، کلاس، استاد، حجره نشینی، لباس طلبگی و رعایت شئونات طلبگی.
دفتر #خاطرات خوب و بدش را امروز به پایان رساندم و با حزنی جانکاه از آنجا وداع کردم.
احساس تعلقی که به آنجا داشتم و دارم را فراموش نخواهم کرد.
ما طلبه ها در حوزه فقط درس نمیخوانیم، بلکه در آنجا زندگی میکنیم و نفس میکشیم، هوای همدیگر را داریم و به اساتیدمان احترام خاصی قائلیم.
حوزه را مکانی مقدس میدانیم و درش را میبوسیم.
حوزه به ما روش زندگی یاد میدهد.
این حوزه باید تمام بدی ها و کاستی هایم را ببخشد.
مطمئنا حق چنین جایی را نتوانستم ادا کنم.
خداوند تا آخر عمرمان توفیق طلبگی را از ما نگیرد.
به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقی است... عبده العاصی؛ حجت رستم پور
۱۷ محرم الحرام ۱۴۴۱ ه ق، مطابق با ۲۶ شهریور ماه ۱۳۹۸ ه ش #حوزه_علمیه_حضرت_ولیعصر_عج_تبریز #حوزه_علمیه #تبریز #طلبه #طلبگی #خاطرات #وداع