eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
333 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5917945749651325025.MP3
7.23M
🎤زنده یاد سلطان الذاکرین استاد سلیم موذن زاده اردبیلی رضوان الله تعالی علیه ☑️جوشی ماندگار حضرت زهرا(س)
مداحی آنلاین - صفای خانه مارا سحر از خانه میبردند - عاملی.mp3
5.77M
🎤 سید_محمد_عاملی 👌 پیشنهاد_ویژه   صفـــــــای خانه ما را سحر از خانه میبردند    تمام غنچه ها ، گل را به روی شــــانه میبردند مرو مادر مرو مادر خدا داند چه ها بگذشت بر آن طفلان بی مادر در آن ساعت که مادر را از آن کاشانه میبردن گهی سلمان گهی مقدادگهی طفلان وگه مولا/به روی شانه زهـرا(س)راچه مظلومانه میبردند دل شب بود و بغض در ، گلو پنهانی حیـــــدر   علی دستش به تابوت دو دست کودکان برسر در و دیوار خانــــــشان که شاهد افغـــــــان زینب بود  که شمـــع خانه را از محفل پــروانه میبردند                                              دلم پر از غمه   هر چی بگم کمه       
Salim Moazenzade - Ya Fateme Man Oghde Del Va Nakardam (320).mp3
8.18M
یا فاطمه؛ من عقده ی دل وا نکردم گشتم… ولی قبرِ تو را پیدا نکردم چشم انتظارم مهدی بیاید؛ تا تربتت را پیدا نماید… در کودکی شد قسمتِ من؛ خانه داری هم خانه داری میکنم هم سوگواری گریم برای نورِ دو عینت هرشب دهم آب؛ دستِ حسینت مادر چرا رنگ از رخ ماهت پریده؟ مادر چرا خون از گریبانت چکیده؟! گاه دعا و راز و نیاز است؛ سجاده بگشا وقتِ نماز است… دیشب نشستی گیسویت را شانه کردی امشب در آغوشِ لحد کاشانه کردی دیشب گرفتی، اشکم ز دیده امشب ز داغت رنگم پریده دیشب دعا کردی؛ اجل جانت بگیرد! امشب دعا کن دخترت زینب بمیرد… دیشب تو بودی مادر کنارم؛ امشب به دیوار سر میگذارم… دادی به دستِ زینبت با آه و زاری… پیراهن خونینِ خود را یادگاری! آه مادر مادر… آن پیراهن را هرگز نشویم؛ تا عطر مادر را از آن ببویم دیشب حسین را نشاندی در کنارت.. @rozeh_daftari1
15.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 الهی بمیرم این روزا تب داره مادر🥀 الهی بمیرم این شبا تا صبح بیدار مادر🥀 ‌‌‌ 🎤 حاج مهدی رسولی @rozeh_daftari1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧مداح_مرحوم_نورانی گئجه یاری دفن اولان آی گلین ئولن ننه جمالی گل تک سولان آی گلین ئولن ننه آی ننه وای ننه وای جوان ئولن ننه سینه سی یاره لی باغری قان ئولن ننه   آنا شیرین سوزلره خسته زینبون فدا کبود اولان صورته خسته زینبون فدا او باغلان گوزلره خسته زینبون فدا بابامی یالقوز قویان آی گلین ئولن ننه حسن دیور کوچه ده ووردی دشمنون سنی سینوبدی قلبیم آنا آل قوجاقیوه منی حسین دیور وای ننه هی سراغلیور سنی حسینونیدی دیمادون آی گلین ئولن ننه گجه یار پیکرون حمل اولاندا آغلادوم مریضیدون آی ننه جان وئرنده آغلادوم بابام سنه غسل ایدوب آغلیاندا آغلادوم بابام یانوب آغلادی آی گلین ئولن ننه 🔘🔘🔘🔘🔘
1.34M
‍ ‍ دفن اِیلدی بقیع ده علی اوز نگارینی بیر آه چَکدی قویدی مزاره عذارینی سَسلندی یات دعاوی خدا اِیتدی مستجاب یومدون گوزون چووردون علی روزگارینی دینجل گیلَن ایویمده منیم دینجلمدین ترک اِیلدون سن اِیندی که محنت دیارینی یخدون عم اوغلووون ایوینی اِیلدون خراب سالدون بو قلب زاریمه هجران شرارینی دوندردون اولماقونلا علینون دونرگه سین دور گور مزارین اوسته غم آشکارینی ایندی غمونده قلب ایوینی داغلیان منم عرشه یِتورموشم اورکیم آه و زارینی قربان اولوم او قلبه کی گیزلیندی غملری عالم رقم وورا بوله بولمز شمارینی نی تک سزلدورام نئیه بس ویرمیسن جواب اَلدن ویروب و یا کی علی اعتبارینی آخر نه گلدی دلده او مهر و محبته درک اِیت مزارون اوسته بو غملر دچارینی ترک اِیلیوب مزاریون اوستون گیدنمورم هجرون آلوبدی دیزلریمون اختیارینی الله بولور که قبره قویاندا نه چَکمیشم آچدوم مزاریوه گوزومون آبشارینی آغلار گوزوم ساتاشدی ایکی آشنا اَله آلدی او صحنه دلدن علینون قرارینی خجلت تری قارشدی گوزوم یاشینه منیم چَکدیم او لحظه من ایکی دنیا فشارینی سالدی گره گُشایه غریبه گره فلک یغمایه چَکدی ظلمیله دار و ندارینی بولمم بو یرده مسکن اِیدوم یا دوروم گیدوم من بی کسین چَکور بالالار انتظارینی گیدسَم یولوم او سن دوگولَن کوچه دن دوشَر بیر کوچه که خزان اِیدوب عمرون بهارینی ...حمید قهرمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ حسن مجتبی علیه السلام و گریز به روضه ی حضرت رقیه سلام الله_حاج حسن خلج_ اجازه بدید ببرمتون یه جای دیگه ... دور بستر امام حسن نشستن ... خواهرا و برادرا ... با اشاره زینب رو صدا زد . زینب جان بیا جلو . سرش توی دامن امام حسینه ... فرمود زینب جان بچه هامو بگو بیان ، میخوام وداع کنم باهاشون . با یکی یکی بچه ها پسرا دخترا وداع کرد ... قاسم خیلی گریه میکرد ... قاسم سه سالشه اما سایه حسین بالاسرشه .. سایه عباس بالاسرشه . سایه عموها ، عمه جانی مثل زینب ، سایه مادرش بالاسرشه ... میخوام ببرمتون گوشه خرابه شام... دلها بسوزه برای اون سه ساله ای که نه بابا داره ، نه عمو داره ، برادراشو کشتن ، یه عمه کتک خورده داره ... لحظه های نهایی و پایانی امام حسن ، عباس قاسم رو بقل کرد برد از حجره بیرون . گفت لحظه جان دادن برادرم ، بچه برادرم جون دادن باباشو نبینه ...  اما گوشه خرابه یه سر بریده آوردن گذاشتن جلوش ... أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْكَ! ... حسین خون همه جارو گرفت ... نگاه کن ببین صورتها همه سرخه ... (صورتهای شما با نور چراغهای سرخ ، سرخ شده) ... این نازدانه یه نگاه به صورت بابا کرد ... کی پیشونیتو شکسته !؟!! ... همه روضه خوان بشن ...* ای پدر کاش به جای سر تو می بریدند سر دختر تو این به دلداری و آن ، گرم دل آرایی بود گفتگوهای دو دلداده تماشایی بود *خدایا به حق این سه ساله ریشه داعشو بکَن.ای خدا . این دعارو بکنیم . اللهم اشغل الظالمین بالظالمین،خدایا خودشونو باعث ریشه کنی خودشون قرار بده. خدایا ریشه وهابیا و سلفیا و تکفیریا و سعودیا و داعشیا و هر سگ و شغالی هستن که دشمن امیرالمؤمنین و شیعه هستن همین الان به عنایت و امضای امام حسن بکَن . خدایا با ریشه کنی داعش دست مارو به گنبد و بارگاه امام حسن برسان ... ای خدا ... اینقدر التماسش میکنیم إن شا الله دست ما بیفته اینقدر التماسش میکنیم تا اجازه بده براش گنبد بسازیم ... اینقدر التماسش میکنیم تا اجازه بده براش گلدسته بسازیم .... به به . چی بشه بریم حرم بقیع ،صحن امام حسن، حرم بقیع صحن خانوم ام البنین ، حرم بقیع صحن خانوم حضرت زهرا سلام الله علیها ،خدایا با ریشه کنی سعودیا ، گنبد و بارگاه امام حسن و ائمه بقیع رو برپا کن ،خدایا به حق امام حسن مارو اهل معرفت این خانواده قرار بده. عشق و محبت مارو لحظه به لحظه بی نهایت در بی نهایت اضافه کن. خدایا بزرگان ما ، بزرگان دین ما ، علمای دین ما ، مراجع ، رهبر عزیز انقلاب در پناهت محافظت بفرما.مارا عاشق و قدردان و مطیعش قرار بده خدایا گذشتگان از این جمع از شیعیان و محبین امیرالمؤمنین،پدران،مادران،حق داران،شهدا همه را غریق رحمت بفرما* 💚💚💚
4_5969820514976273709.mp3
1.89M
حسن مجتبی علیه و گریز به روضه ی حضرت رقیه سلام الله_حاج حسن خلج_
روضه وتوسل به کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی ع "يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰه" چشم واکرده شدم دست به دامان حسن مادر افکنده مرا در یم احسان حسن  روزی از دست علی خوردم واز خوان حسن  از همان روز شدم بی سر و سامان حسن  بر جبینم بنویسید مسلمان حسن  دل خود را سر هر بام هوایی نکنم   عَلم عشق ز هر بی سر و پایی نکنم  رو به هر قبله و هر قبله نمایی نکنم  پیش هر سفره که پهن است گدایی نکنم  نان هر سفره حرام است به جز نان حسن  چه مقامی و چه نامی و چه مرامی دارد  چقدر لطف به بیمار جزامی دارد  خنده در  پاسخ آن سائل  شامی دارد  وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد  همه اینها غزلی هست به دیوان حسن  حضرت تو مسیر حج (امام صادق فرمود: بیست وپنج بار پای پیاده به سفر حج رفتند) تو یکی از این سفرها پاهای حضرت ورم کرده بود. گفتند: آقا مرکب که هست سوار شوید چه اصراریه شما با پای پیاده ره طی کنید؟ فرمود: جلوتر یکی به شما میرسه یه روغنی به شما میفروشه، روغن وازش بخرید.رفتند جلوتر روغن روخریدند.  گفت: روغن رو برا کی میبرید؟گفتند برا حسن بن علی..التماس کرد گفت:منم ببرید پیش حسن بن علی منم حاجتی دارم..اومد محضر امام حسن  گفت:آقا اگه می دونستم برای شماست پول نمیگرفتم.. گفت: همسری دارم نزدیک که فرزندم به دنیا بیاد تو ضعیت خوبی نیست تو این وضعیت میترسم از دست بره..آقا عنایتی کن..حضرت فرمود: الان برو منزل درد زایمان تمام شده مشکلت حل شده . فقط اینجا پای حضرت ورم نکرده بود.. یه جا دیگه ام نوشتن اون‌ نامرد موصلی با یک میله ای که هم مسموم بود هم تیز چنان به پای امام زد نقل مقاتل اینه امام طاقت نیاورد از درد داد می کشید.پای حضرت به شدت متورم شد ..* آنکه نامش شده اهلا من عسل کیست؟ حسن  آنکه بخشندگیش گشته مثل کیست؟ حسن  معنی حی علی خیرالعمل کیست؟ حسن مرد نام آور پیکار جمل کیست؟ حسن  شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن  ارث مظلومیت از غربت بابا دارد  قد خم سینهٔ خون دیده دریا دارد  جگری سوخته از زخم زبانها دارد  گر بگویند غریب الغربا جا دارد  خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن  اطرافیان معاویه به معاویه گفتند صادق تر از حسن نداریم..یبارم شده پسر فاطمه رو دعوت کن در حضور تو بره منبر نواقص خودش رو بیان کنه.. معاویه امام حسن رو دعوت کرد آنچه گفته بودن به حضرت گفت،اینارو بگو موعظه ای برا ما بشه ..حضرت رفت بالا منبر شروع کرد خطبه‌ خوندن" أنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ" شروع کرد توصیف کردن خودش.. نقصی نداره، امام معصوم چی بگه..من پسر پیغمبرم، من پسر امیرالمومنینم،همون‌ کسی که حقش غصب شده، هی توصیف کرد. من پسر مکه و منام، من پسر زمزم‌ و صفام، من پسر مشعرم... گفت و گفت معاویه منبر آقارو قطع کرد گفت: آقا یه کم  درباره خصوصیت خرما برامون بگو...فرمود از خواص خرما این‌که  ضد نفخه..اونی که طبعش گرمه‌ خرما بخوره طبعش لطیف تر میشه. اونی که طبعش سرده خرما بخوره به تعادل میرسه..اما من "انا ابنُ رسول الله" دوباره برگشت سر حرفش توصیف کرد من پسرحجت خدام..دیگه معاویه طاقت نیاورد.ترسید مردم شورش کنن علیه معاویه..گفت بسه دیگه ادامه نده...صحبت معصوم رو اینجوری به سُخره گرفتنو قطعش کردن.. فقط اینجا نبود امام معصوم داشت حرف میزد صحبتش رو قطع کردند.ابی عبدالله علی اصغرو رو دست گرفته بود داشت حرف میزد.. چنان تیری به گلوی علی اصغر زدند... دیگه کجا حرف معصوم رو قطع کردن ؟ ارباب من و شما داشت با این ملعون حرف میزد..حسین ابن علی داشت حرف میزد.. سر از بدن حسین جدا کردند.  مادر ما هم سرش پایین بود و داشت حرف میزد یه وقت جلو چشمای امام حسن چنان سیلی به صورتش زدن.....* ارث مظلومیت از غربت بابا دارد  قد خم، سینه ی خون، دیده ی دریا دارد جگری سوخته از زخم زبانها دارد  گر بگوییم غریبَ الغُربا جا دارد   خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن  زهر آمد به سراغش جگرش ریخت به هم  *چند بار در عمرش به حضرت زهر دادن اما این زهر آخر خیلی اثرش زیاد بود.. حضرت رو زمینگیر کرد.. پیغمبر فرمود: همه چشمها روز قیامت گریانه مگر چشمی که بر حسن گریه کرده باشه.. وچشمی که بر حسین‌گریه کرده باشه... جگرش ریخت به هم بال و پرش ریخت به هم  زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم   همه خاطرها در نظرش  ریخت به هم  دل پریشان شده از حالِ پریشانِ حسن 👇👇👇
فرمود: حسین جان! دستت رو بده به من دست حضرت رو‌گرفت فرمود:حسین‌جان! هر وقت دستت رو فشردم بدون که ملک الموت رو دارم میبینم. چقدر به ابی عبدالله سخت گذشت..بیخود نبود وقتی برادر رو دفن‌ کرد فرمود:غارت زده اونی نیست‌که مالش رو ببرن، غارت زده منم که برادری مثل حسن رو به خاک سپردم.. دست امام‌حسن دست امام‌حسین رو‌گرفته دل تو دلش نیست یه وقت دست برادر رو فشرد..ابی عبدالله آرام آرام صورتش رد آورد به صورت برادر نزدیک‌کرد دید صدای بی رمق امام‌حسن میگه الان ملک الموت رو دیدم  حسین‌جان..بهم میگه بهت بشارت میدیم یا حسن ابن علی خدا ازت راضیه ... امام‌حسین میگه دیدم عرق مرگ رو‌پیشونی برادر نشسته..* یه نقل دیگه ام دیدم با همون حال بی رمق با اهل منزل و بچه ها خداحافظی کرد.فرمود: حسین جان! من رو ببرید کنار پیغمبر دفن کنید اما اگه نگذاشتن  اصرار نکنید نمی خوام زیر تابوتم خونی ریخته بشه..اگه نذاشتن من رو ببرید بقیع حوالی قبر مادرم  زهرا دفنم کنید.حضرت رو بردن به سمت مزار آقا رسول الله. مروان ملعون که خدا لعنتش کنه چه کار با امام‌حسن.. میرفت بالا منبر جلو چشم امام حسن به امیرالمومنین ناسزا میگفت.یه بار امام حسن نرفت مسجد ابی عبدالله رو فرستاد   مروان رفت بالا منبر جلو‌ چش امام‌حسین  داره به امیرالمومنین ناسزا گفت ابی عبدالله طاقت نیاورد..سریع نامرد رو از منبر کشید پایین عمامهٔ خودش رو دور گردنش پیچوند داشت خفه اش میکرد. دوسدن رفتم امام‌حسن رو آوردن آقا بیا حسین داره مروان رو خفه می کنه..مروان صداش در نمیومد با همون صدای بی رمقش گفت یا حسن ابن علی تو رو به عصمت مادرت زهرا ..تا این و‌کفت امام‌حسن دست گذاشت رو شونه ی ابی عبدالله فرمود:ولش کن.گفت ناسزا به بابامون امیرالمومنین داد حسن‌جان.. حسین‌جان!یادته ما وعده کردیم هرکی مارو به عصمت مادرمون قسم داد هر حاجتی داسته باشه برآورده کنیم .. صبر کن...یه قاطری امام‌حسن داشت این مروان خوشش می اومد روشم نمیشد به امام‌ حسن بگه.. به یکی گفت برو  به امام‌ حسن بگو عجب مرکبی، عجب استری..چند روزی گذشت این شخص رفت به امام‌ حسن گفت یا حسن ابن علی عجب استری، عجب مرکبی، آقا سریع از مرکب اومد پایین افسارو داد دستش. فرمود:برو  به مروان بگو خودشم میخواست ما بهش میدادیم.    نوشتن تیر اندازها  حداقل هفتادتیر به تابوت  امام حسن زدند. تا تیر باران کردن تابوت رو، بنی هاشم ایستادند شمشیر کشیدن ابی عبدالله اومد جلو فرمود: نباید اینجا خونی ریخته بشه..برادرم رو ببریم تو بقیع دفن کنیم. فرموده بود اگر نشد حوالی مزار مادرم زهرا دفنم‌کنید... تا حضرت جان داد دیدن از کاخ معاویه ملعون صدای الله اکبر بلند شد. چنان با افتخار الله اکبر میگفت نوشتن با الله اکبر معاویه همه شام الله اکبر گفتن.فاخته پسر خوانده ی معاویه اومد جلو‌گفت پدر  چی شده تکبیر گفتی؟ خبر رسیده حسن ابن علی جان داد.. گفت پسر فاطمه جان داده تو ذوق می کنی..گفت دیگه راحت شدم. تا لحظه ی آخر امام‌ حسن دست از مبارزه نکشید.. در حق امام‌حسن مجتبی جفا کردن .. فقط اینجا نبود تکبیر گفتن امام‌جان داد و صدای تکبیر بلند شد..تو‌ کربلا وقتی شمر ملعون سر ابی عبدالله رو جدا کرد سه بار تکبیر گفت..با سه تا الله اکبرش همهٔ کربلا،همهٔ نامردا تکبیر گفتن..   نوشتن تا ابی عبدالله اومد بالا سر امام حسن وضع برادر رو  دید اونقدر گریه کرد از حال رفت، بیهوش شد. چشماشو باز کرد. امام حسن سعی میکرد دلداریش بده..اما اسرا رو باید منتقل کنه. صدا زد برادر! برا من انقدر غصه نخور. مصیبت تو از مصیبت من بزرگتره. اینجا بود امام‌حسن فرمود: هیچ‌ روزی مثل روز توعه حسین نیست.فرمود: حسین جان یه روزی میاد تو رو‌ میکشن کنار نهر فرات در زمین کربلا..عطشاناً، غریباً، وحیداً، مذبوحاً..ذبحت می کنن. تشنه میکشنت..غصه دار میکشنت حسین..  شاید اون غصه این بود..* چشمی به تیغ قاتل و چشمی به خیمه گاه *پست ترین آدمها میاد رو سینه ات می ایسته..جمله ی امام‌حسنه..اسب تو‌ همه همه کنان برمیگرده سمت خیمه.. امام حسن داره روضه میخونه..زن وبچه ات رو به اسارت میبرن..بچه هات یتیم میشن‌ حسین! زن وبچه ات رو سوار این شترای بی جهاز می کنن...شهر به شهر میبرنشون..سرتو بالا نی میبرن داداش..صدا زد..حسین جان کاش اون روز خودم بودم دورت میگشتم داداش..خودم بودم ازت دفاع می کردم داداش..*