⚜️🔸⚜️ روضه و توسل بسیار جانسوز_ ویژۀ ایام شهادت حضرت جوادالائمه علیه السلام _ حاج حیدر خمسه⚜️🔸⚜️
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
❗️توجه ❗️:
جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
دمِ تو گرم نبُوَد آدمی نمی ماند
نه آدمی که مَلک هم دمی نمی ماند
نیازِ هر دو عالم به یک اشارۀ توست
*این یعنی چی ؟ یعنی کربلا دست توِ ... یعنی بازیم نده ... دلت میاد منو سر بدونی؟؟ آدم که رفیقشُ اینقد سر نمی دوانه ... من که به تو بد نکردم ... حسین*
نیازِ هر دو عالم به یک اشارۀ توست
اگر تو ناز کنی عالمی نمی ماند ...
*هی دارم این در و اون در می زنم قبلِ محرم یه کربلا ... هی دارم به این ور اون ور متوسل میشم،اون اهلِ منبر میگفت علی بن موسی الرضا علیه سلام به آقازاده اش امر کرد پسرم به دِینی که من گردنت دارم کسی رو نزار از درِ خونت بره ...
یا جواد الائمه،من کربلا میخوام ... دیگه خسته شدم،تکراری شده خواستم ... من هوایِ بین الحرمینُ میخوام ... من دلم تنگ شده عقب عقب از بالا سر بیام ... دیدی،دستتُ میزاری رو سینه ات هی مگی السَلامُ علیکَ یا ابا عَبدِالله ... حسین ...*
به گریۀ شبِ هجران کشیدگان سوگند
اگر دمی تو بِخندی غمی نمی ماند
*گفت حاج عباس کِشوانیه،تو عراق کلید دارِ حرمِ عباسِ،گفت با یه سیدِ بزرگوار نشسته بودیم کنارِ ضریح،یه عرب پا برهنه درب و داغون خیلی بهم ریخته معلومه از این چادرنشیناست ، بیابونا ، عشایر " راس اومد تو حرم،اومد کنارِ ضریح نشست شروع کرد به حرف زدن ..
اومدم بگم،برو یه حمامی بعد بیا زیارت،یهو دیدم پاهاشو آورد چسبوند به ضریح ... حرف میزد این سید بزرگوار هم همینطور نگاش میکرد گفت دیدم اومد عقب بلند شد یه تشکر هم کرد و رفت" دویدیم صداش زدم چکار کردی؟ اول حرف زدی بعد پاتو چسبوندی رو ضریح از کی تشکر کردی ؟...
گفت بابا چند وقتی بود پاهام زخم شده بود،هرکاری کردم خوب نشد اومدم حرم به عباس گفتم،گفت بیار پاهاتو بالا ... پاهامو دست کشید مرحم گذاشت ... خوب شد ... پاشدم مگه عباس و نمی بینید شما ؟... گفت زدیم تو سرمون واویلا ...
آقا یه عرب پیرِ عشایرِ راه دلت نیومد زخم هایِ پاشو ببینی،مرحم گذاشتی روش ... تو که مرحم داشتی،پاهایِ پر آبله،هرچی زینب مرحم گذاشت خوب نشد ... آخ بمیرم اینقده خار تو پاهاش رفت ...*
هزار بار شهادت دهد قبیلۀ طی
دیگه برم تو روضه دیگه مدح نمیخونم ... امروز کار کارِ زن هاست برن کاظمین ... برن وسطِ حیاط حرم ضَجه بزنن ... به زن هایِ بغداد بگن یه جوون داره بال بال میزنه نمی خندن ... یه جوون داره جون،میده کسی کف نمیزنه ... بده یکی گریه کنه،صدا گریه شو با رقصیدن پنهان کنند ... ای وای مادرم برات بمیره ...
برخیز ای جوان سرِ خود بر زمین نکش
تو زخم خورده ای پَر خود را زمین نکش
*سیدا برن بیرون من روضه میخوام بگم ...*
ای مادر ی تر از همه کم دستُ پا بزن
*من دستُ پا زدنِ بغدادُ میگم ... من دستُ پا زدنِ کربلا رو نگفتم ... یه زن بیاد بینِ مردا به برادرش التماس کنه ... کم دست و پا بزن ... الله اکبر ... آقاجان من معذرت میخوام ، من هر وقت برا بچه هایِ زهرا گریه میکنم دلم باز میشه ... هی فک میکنم تو حرمم ... من برات روضه میخونم انگار حرمتم ...*
ای مادری تر از همه کم دستُ پا بزن
پهلو شبیهِ مادرِ خود بر زمین نکش
اسبابِ رقص و شادیِ زنها شدی چرا
صورت به پیشِ همسر خود بر زمین نکش
*بزار روضه بگم،کنیزه ته دلش هنوز یه خرده رحم هست،اونا می زدن و می رقصیدن. دید صدا نفسایِ آقا خس خس افتاده،گفت من فردا جوابِ مادرشُ چی بدم؟ دوید یه ظرف آب آورد،گفت الان دلِ زهرا رو شاد میکنم ... دمِ در اُم فضل رسید گفت کجا داری؟ گفت آب میبرم براش،بد خندید ... گفت بده خودم براش میبرم ... اومد داخل حجره ... دید دوردونۀ امام رضا رو زمین افتاده،پا رو زمین می کشه یه گه گدار میگه جیگرم،یه گه گدار میگه ای وای حسین ...
اما هر کی دیگه بود بابا بی رحم ترین آدم خب آب نمیخوای بدی،چرا این کارا رو میکنی ... ظرفِ آبُ گرفت جلوش ریخت رو زمین گفت تشنته؟ ... نمیزارم یه قطره اش به لبت بخوره ... آقا شما آبُ دیدی،یه جا دیگه هم یه امام صدا نفس هاش خس خس افتاد ...
هلال دلش سوخت،سپرشُ آب کرد دیر رسید یه خرده دیر رسید ... دید شمر داره بیرون میاد ... سر تا پاهاش خونی ... گفت دیر اومدی هلال ... الان آبش دادم*
حسین ...
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
@ba
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
#حاج_حیدر_خمسه
#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
✼═══┅🔶🍁🔶
#امام_رضا_علیه_السلام
#روضه
#صفر
ویژۀ شهادت آقا ثامن الائمه امام رضا علیه السلام گریز روضه حضرت علی اکبر علیه السلام
خورشید سر زد از سحرت ایها الغریب
از سمتِ چشم های تَرت ، ایها الغریب
تو ابرِ رحمتی که به هر گوشه سر زدی
باران گرفت دور و بَرت ، ایها الغریب
جاری ست چشمه به چشمه قدمگاه تو هنوز
جنت شده است رهگذرت ، ایها الغریب
*تو مسیر امام رضا قدمگاه نرفته ها برن ها ، یه جا پای آقا مونده مردم چی کار میکنن ... ای وای ای وای ... روضه داره همش ها ، وقت نیست ، یه جا پای امامُ دیدن مردم ، میاد اونجا ، کف زمین اونجا رو میبوسن میگن آقا از اینجا رد شده ... آخ حسین ...
هی خانم داد میزد ، نوۀ پیغمبر خداست نزنیدش ، پیرمردا پاشده بودن ، با عصا میزدن ....*
تو آفتابِ رأفتی و کوچه کوچه شهر
در سایه سارِ بال و پرت ایها الغریب
با این همه ، غریب غریبان عالمی
*خیلی ها براشون سواله ، این غریبیه؟ این شلوغی ، این حرم ، طرف از اینجا رفته یه کشور دور ، کارخونه شرکت مال و اموال بچه زن ، پست و مقام و ثروت ، باهاش حرف میزنی چته؟ میگه دلم گرفته ، دلم برا مادرم تنگ شده ... حالا فهمیدی چرا این آقا غریبه ... بزار یه روضه بگم زنا گریه کنن ، زن هایِ نوغان اومدن پیش شوهراشون ، به هم ریخته ، مردا گفتن چتونه ؟ گفتن ، ما مهریه ای از شما طلب داریم ، آره. همش حلال " چی شده یهو؟ پسر زهرا ، بی کس و یار افتاده ... نه دختر ، نه خواهر ، نه مادر ، گریه کن نداره ... میدونی یاد چی می افتم ، اینجا زن ها آبرو داری کردن ، یه سری زن سراغ دارم ، تو حجره ، صدای آقازادۀ همین امام رضا ، صدا نالش بالا رفت ، زنارو جمع کرد ، گفت هلهله کنید ... کِل بکشید ... صدا گریش بیرون نره ...( زود جمع و جور کنم، عذر میخوام خدا میدونه)*
با این همه ، غریب غریبان عالمی
داغی نشسته بر جگرت ، ایها الغریب
از کوچه های غربت شهر آمدی ولی
داری عبا به روی سرت ، ایهاالغریب
*گفت اباصلت ، اومدم بیرون حواست باشه ، اگه دیدی عبا رو سرمه بدو ... اباصلت میگه أَمَّن يُجِيبُ میخوندم عبا رو سرش نباشه ...
گفت یه خورده ای گذشت چشممو از رو در بر نداشتم ، تا در باز شد زدم تو سرم ، دیدم عبا رو سرشه ... تا بدوم خورد زمین ، بغلش کردم ، خاک عباشُ ، خاک از رو لباساش تکوندم ، آقا چتونه؟ دستشو گرفتم ، فقط اشاره میکرد برو برو، دو سه قدم رفتیم دستمو کشید ، نمیتونم راه برم ، یاد یه جا نیافتادی؟ امام حسن ، میگه دست مادرو گرفتم ، اول گفت برو ، دو سه قدم رفت ، دستمو کشید ، راه نمیتونم برم ...التماسِ دعا گفته ها رو فراموش نکنی ... امروز برا امام رضا خوب عرض ادب کنیم ... یه بیتُ التماسِ دعا ...*
شکر خدا جوادِ تو آمد ولی هنوز
بارانی است چشم ترت ، ایها الغریب
*بزار روضه بخونم ، گفت اباصلت درارو ببند ، هیچ کس نمیخوام بیاد ، اباصلت درارو بست، اومد دید لبایِ آقا خشکه ، دوید رفت آب آورد ، اومد بالا سر آقا ، آقا آب بفرمایید لباتون خشکه یه نگاه به اباصلت کرد ، گفت انگار کربلا یادت رفته ... مگه فراموشت شد ، جد ما ...*
یابن الشبیب، جد مرا با عصا زدن
یابن الشبیب، جد مرا بی هوا زدن
یا بن الشبیب، عمه مارا چه بد زدند ...
*اباصلت آبُ ببر ، این زیر اندازمم جمع کن ، گودال یاد ما نمیره ...
زیراندازشو جمع کرد ، گفت دیدم پاشو رو زمین میکشه ، اما چشماش منتظر کسیِ ، (دیگه شندید وقت نیست) ، جوادش که اومد میگه غم هایِ عالم یادش رفت ، سر گذاشت رو پا جوونش ، همۀ عالم همینه باباها ، آدم دلش میخواد دمِ آخر ، سر بزاره رو پا بچه ش ... (بگم یا نه؟)
آه ... رو اسب ، از هُولِش ، که به علی برسه، از بالا اسب افتاد، دید اگه دوباره سوار شه وقت نیست ، با زانو ... آخ رسید به بدن ... پاره پارست ... نیزه تو پهلو ... سر ترکیده ... و نَظَفَ الدَّم ... خونُ از دهانش در آورد ، آروم اومد دم گوشش ... هفت مرتبه ، ولَدی ، ولَدی ، ولَدی ، ولَدی ، یبار دیگه به من بگو بابا ...*
حسین ....
شاعر : یوسف رحیمی
#حاج_حیدر_خمسه
🍁🍂*#قسمت_اول روضه و توسل بسیار جانسوز _هشت شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع صلوات الله علیهم اجمعین_حاج حیدر خمسه*🍁🍂
•┈┈••✾••✾••┈┈•
↶توجه↷:
جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾••✾••┈┈•
غمِ فراقِ تو اصلا برام کم نگذاشت
لبم که خواست شکایت کند،دلم نگذاشت
همیشه دردِ دِلم با تو نیمه کاره گذشت
*تا اومدم باهات حرف بزنم بغضم گرفت ... (دیدی میخوای بری یه حرم) وقتی راه می اُفتم میگم اینو میگم ... اینم میگم ... برسم دردِ فلانی رم میگم ... تا برسی هی تمرین می کنی از کجا بگم ، چه جور بگم ... اما میرسی حرم یادت میره همه چی ... سلام آقا ... کربلا بیچارم کرده ، میگم میرم حرمِش حرفامو میزنم ... اما گودالُ می بینم ... بدجور بِهَمم ریختی ... اذیتم نکن ... آقا میبینی دوسِت دارم ... به خدا یه وقتا اخلاقم برمیگرده حرمم دیر شده .... من یه وقتا بد اخلاق میشم نجفم دیر شده ..... دیدی از کربلا میای چه مهربونی ... من هر وقت از کربلا میام مهربون میشم ... انقدر فاصله رو زیاد نکن ... میکشی مرا ... *
همیشه دردِ دِلم با تو نیمه کاره گذشت
لبم که باز شد این دفعه گریه ام نگذاشت
حسین ... دلم یه کربلا می خواد ...
حسین ... یه گنبدِ طلا می خواد ...
حسین ... دلم امام رضا می خواد ...
زمانه باعثِ هجران نشد ، خودم شده ام
گناه کاریِ هر روزۀ خودم نگذاشت
*این یه بیتُ میگم بعدش میخوام با هم بگیم ...*
مرا ببخش که از دوری ات نمی میرم ...
*آره ما لافِش رو میزنم ... عاشق کی بود؟؟ دیدن چادر به کمر بست .. گفت بری دنبالِت اومدم ... بعد از وداعِ آخر یه نگاه بهش کرد گفت چی میگی خواهر؟؟ گفت بری ، میام .... من اینجا بمون نیستم .... با تو اومدم با تو برمیگردم ... آقا بغض کرد یه نگا بهش کرد دید اگه بهش حرف بزنه زینب میمیره ... گفت یادتِ مادرم مدینه جون داد؟؟ ... به خاطرِ تو وایسادم ... (اینه عاشق ...) گفت بری میمیرم ... لذا دستِشو گذاشت رو سینه ش ، (امشب یه دست رو سینۀ ما بزار ...) بریدم آقا ... دستُ گذاشت رو سینه ش برداشت گفت برو ... بچه هاتو بر می گردونم ، برو ... اما رسیدی به مادرم ، سلاممُ به مادرم برسون ...*
مرا ببخش که از دوری ات نمی میرم ...
سرم دوید به سویت ولی پَرم نگذاشت
*گفت من هفت هشت سالَم بود ، گفت تو همین بین الحرمینِ حالا بازار بوده گفت بابام یه گاراژی داشت نجاری چوب بُری ، هر سال اربعین اهلِ بصره یه هیئتِ قوی داشتن جا نداشتن ، بابام گاراژُ سه روز میداد به اینا ، خودِشم خادمشون میشد ، می گفت اینجا مالِ امام حسینِ(علیه السلام)
یه کارِ خوب به بابام خورد قبلِ اربعین این ور اون ور پول قرض کرد هرچی داشتیم فروخت هشتاد دینارِ اون موقع پول جور کرد رفت چوبُ الوار خرید ریخت تو گاراژ کارُ شروع کنه اربعین شد ، بصره ای ها اومدن ... گفت بزا بعدِ اربعین کارُ شروع می کنم تحویلشون داد گاراژُ ، سیاهی بزنن ، دیگاشونو به پا کنن . فرداش اومد به اینا سر بزنه ، دید همه چوبا نو رو زدن زیرِ دیگا تو آتیش داره میسوزه ، یه نگا به چوبا کرد ، یه نگا به حرم ... اشک تو چشاش اومد ، گفت من چی کار کنم حالا ؟؟؟ خو بدهکارِ مردمم ، چی به اینا بگم ، دیگه سوخته ... الان میام حرم ...
گفت بابام رفت دمِ در کفشداری ، اون موقع اینطوری بود کفش میدادی مفاتیح بهت میدادن ، گفت رفت داخِلِ حرم ، دم ضریح مفاتیح رو باز کرد دید الله اکبر ... هشتاد دینار لایِ مفاتیحِ ... آقا کسی پول گم نکرده ؟؟؟ اومد کفشداری کسی پول گم نکرده ؟؟ نه حاجی ...
پولَ رو برداشت اومد دفترِ میرزایِ شیرازی رحمه الله علیه تا رفت تو گفت سلام حاجی ، گفت سلام ، برو ... مگه نگرفتی پولِتو ...
درِ این خونه دوزار دادی واینَستیا ... بدهی تو دادی .... آقا اینا از زنُ بچه هاشون میزنن برا تو روضه میگیرن ... اینا برا عزیزاشون اینطور مجلِس نمی گیرن ... برا خراب شدنِ قبرِ اجدادِ شما ببین سیاه پوش شدن ...
خیلی مدیونِت هستم ، خبر داری ؟
خیلی من دِل به تو بستم ، خبر داری ؟
عمریه نوکرِت هستم ، خبر داری ؟
#حاج_حیدر_خمسه
#تخریب_بقیع
#حکایت_توبه_مناجات
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
🍁🍂*#قسمت_پایانی _ روضه و توسل بسیار جانسوز _هشت شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع صلوات الله علیهم اجمعین_حاج حیدر خمسه*🍁🍂
•┈┈••✾••✾••┈┈•
↶توجه↷:
جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾••✾••┈┈•
به هر کسی که به فکرم رسید رو زده ام
ولی برایِ وساطت کسی قدم نگذاشت
به من نخواسته دادی ، نگفته بخشیدی
بزرگواری تو فرصتِ قسمِ نگذاشت ...
آقا،قلبِ منم جلا بده
آقا،به خاطرِ رضا بده
آقا،به ما یه کربلا بده ...
کاش آنجا داشت تکه سایبانی لااقل
کاش میدادن بر گریه امانی لااقل
*همۀ زیارت گاه ها،هی به خودت فشار میاری گریه کنی ، اگه اشکِتم نیاد هی اینور اونور میزنی بابا یه قطره هی به آقا میگی نزار خشک برم ، میمیرم ... یه جایِ این عالم زیارت میری بغض میاد هی میگی نه نه ... هی حواسِتُ پرت میکنی اشکِت نیاد،آخه اشکِت بیاد ردِت می کنن ... به خدا مدینه جرات نداری جلو قبرِ امام حسن گریه کنی ... فقط باید نگاه کنی،هی به خودت بگی گریه نکن بزار بیشتر وایستی ... اما قبل از اینکه بری مدینه روضه خوان ها میگفتن مدینه،قبرستانِ بقیع یه جا میشه خوب گریه کردُ رو روضه خواند ... باید بری ببینی،یه جایِ بقیع اونم بالایِ قبرِ خانوم ام البنینِ ...
الا مادر به قربونِ جمالِت ...
یه بار یه مادرُ تونستن جسارت کنن،دیگه تموم شد . دیگه ابوالفضل پایِ کاره ...
کاشکی می شد بریزی آب بر قبرِ حسن
کاش آنجا داشت شبها روضه خوانی لااقل
کاشکی میشد کنارِ قبرِ زهرا سینه زد
کاش میشد تا سحر آنجا بمانی لااقل
کاش در خاکِ بقیع اذنِ زیارت داشتیم
کاشکی وقتِ نماز آن هم جماعت داشتیم
آخرش آقا به این تقدیر پایان میدهد
خاتمه بر غصۀ قلبِ پریشان میدهد
مطمئنم او بیاید کارِ عالم دستِ ماست
ساختُ سازِ حرم را دستِ ایران میدهد
کارفرما مهدیُ ما پا رکابش میشویم
اولش نقشه برایِ صحنُ ایوان می دهد
گنبدُ گلدستهُ ایوان ، طلایی میشود
و طلاییِ این سه را شاه خراسان می دهد
هر چه سینه زن بیاید در حرم جا میشود
دور تا دورِ رواقُ صحن حرم غوغا میشود
حیف اینها آرزوی های قلوبِ مضطر است
حیف این ها بغضِ جاریِ دو چشمانِ تر است
ای بقیع که پر از درد و غباری خود بگو
در کدامین گوشه از خاکِ تو قبر مادر است
*مدینه رفته ها میدونن،مدینه آدم دلشوره داره برگرده ، اگه یکی بپرسه قبر زهرا رو رفتی ...؟؟ تو مدینه دورُبَر قبرستان بقیع بچه شیعه ها باحیا پاشونو از پاشون برمیدارن ... میگه نکنه زیرِ پام قبر مادر باشه ... هرجا کبوترها جمع میشن بچه شیعه ها میرن اونجا یه فاتحه میخونند ... هرجا می بینن شلوغیه میگن شاید اینجا باشه ... می دونید این ازکجا برا ما اومده ؟؟
آخه اومد تو گودال نمی شناخت حسین و یه وقت دید یه کبوتر ... آخ نشسته یه بدنی که سر نداره ...
بچه ها،بقیع و خراب کردن ، اما قبل از این که خراب کنند مطمئن شدن کسی داخل نباشه ... آره به خاک کشیدن،اما کسی زیر خاک نموند ... این وهابی ها نسل شون ازهمین نسلِ"
*سادات ببخشید،گفت علی،بزار من برم در و باز کنم،اینا اومدن تو رو ببرن ... تو بری من میمیرم،بزار من برم،تا حالا رو حرفِ تو حرف نزدم ... من برم ...
یکی اینکه من دخترِ پیغمبرشونم ... دوم اینکه من تازه داغ دیدم ... سومُ بگم ؟؟اینا از زن ها شون شنیدن ( آره همونی که تو فکر کردی،من نمیگم،آره درسته اینا فهمیدن زهرا ...) اما یه وقت آقاتون یه صدای شنید،صدای خانومِ ... یا اَبتاه ... چهل نفر ... در شکست ... چهل تا اومدن تو ... اما زهرا رو ندیدن ... بخودشون گفتن ، آلان داشت حرف میزد ... در افتاد ... چهل تا حرومی ... (بگم یا نه ...؟) تا میخواست مادرتون داد بزنه یکی رد میشد ... آخری که رد شد داد زد، فضه خُذینی ... (نگین روضه باز خوند ، نه این روضه کوچه هست)
همه روضه ها باید ختمِ به کربلا بشه ... اینجا چهل نفر ... کربلا ده تا اسب ... هر اسب چارتا نعل داره ... کار بجایی رسید :
اسبها سهم زیادی ز تنت را بردند ...
لذا اربعین،زینب اومد کربلا هنوز به قبرا نرسیده بود با صورت اومد زمین ... دویدا ... خانم ، خانم ، اینجا که قبری نیست؟ قبرا جلوست گفت برو کنار ... کجا بودی ، صبح یازدهم یا عصر عاشورا تمامِ صحرا ... ببین این تکه پیراهنِشِ ... همۀ صحرا بویِ حسین رو گرفت ... حسین ...
#حاج_حیدر_خمسه
#تخریب_بقیع
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
⚜🕊 روضه و ذکر توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها _ به نفسِ حاج حیدر خمسه⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
خوب شد این دم آخر گره بر کار نخورد
خوب شد کار تو به مردم بی عار نخورد
خوب شد میخ به پیراهنِ تو گیر نکرد
گل بی خار به گلبرگِ شما خار نخورد
گرچه پشتِ در این خانه شلوغ است ولی
بی هوا صورتِ تو بر در و دیوار نخورد ...
خوب شد دور و بر تو همه از سادات اند
چشم ناپاک به این قافله یک بار نخورد
بد به دل راه نده شأن تو را می دانیم
اصلا اینجا که مسیرت سر بازار نخورد
دم دروازه در آن فاصله بلوا که نشد
بین بازار النگوی تو پیدا که نشد …
شاعر : یاسین قاسمی
تو کس و کار منی ، شمر جلودار شده ...
*حالا بزار روضه بگم شما هم بلند بلند برا این خانم گریه کنی ... همه مردم جمع شدن ، سادات ، همه مستاصل ، چی می خواد بشه ؟.. یه وقت دیدن دو تا سوار اومد خیالشون راحت شد بدن رو با احترام دفن کردن . این یه دونه . یه جا هم مردم مستاصل ، این همه بدن رو زمین ، اینا کی ان ؟ بگم ؟ ... سه روز از عاشورا گذشته بود ، طائفۀ بنی اسد اومدن کربلا دیدن بدن ها رو نمی شناسند ... یه وقت دیدن یه سوار داره میاد ... امامِ سجادِ ... اومدن جلو .. آقا .. شما اینا رو می شناسید ؟ گفت آره .. اومد جلو .. اون حبیبِ ... اون ظهیرِ ... اون علی اکبرِ ... یه وقت دیدن شروع کرد خودشو زدن ... آقا چی شد ؟ ... گفت اون بدن رو می بینید که پاره پاره ست ... لباسشم بردن ... سر هم نداره ... اون بدنِ بابامِ حسینِ ....*
________
#حاج_حیدر_خمسه
#روضه_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
|⇦•واگویه خوانی و مناجات جانسوز با امام زمان روحی له الفدا ویژۀ ایام فاطمیه اجرا شده آذر 1398 با نوایِ گرم حاج حیدر خمسه •✾•
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
کم نکن سایۀ لطفت زِ سرم آقاجان
گرچه من جنس خرابم، بخرم آقاجان
آنقدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر
از غم و غصۀ تو بی خبرم آقاجان
*تو چقدر غریبی ما یارتیم .. تو چقدر غریبی که ما خاطرخواهتیم .. امام مجتبی علیه السلام فرمودن اگه به تعدادِ انگشتانِ دست یار داشتم قیام میکردم .. به خودت قسم تو از امام حسنم غریب تری آقا .. همه اینا الکیِ پا عمل میرسه اول خودم .. من پات نیستم .. اما به خودت قسم دوست دارم ..*
یک قدم محضِ رضایِ تو نشد بردارم
*السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ ..*
یک قدم محضِ رضایِ تو نشد بردارم
اصلاً انگار فقط دردسرم آقاجان
در بساط غمتان مدعیام ، اما حیف
غافل از ناله و اشکِ سحرم آقاجان
پر و بالم شده زخمی ، تو بلندم کردی
کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان
*رفیق ، رفیقی نیست که تو خوشی ها فقط باشه .. نقل کردن علامۀ امینی رحمت الله علیه که دارایِ اون سکنات و مقامات بوده ، بهش گفتن علامه این همه داری خرج میکنی ، عمرُ جوونیُ زندگیتُ همه رو تو این سفر اون سفر ، این شهر اون شهر ، این کشور اون کشور ، مدارک جمع کردی مستندات برایِ اینی که علی رو رو کرسیِ حقیقتِ خودش بنشانی ، این همه در رابطه با زهرایِ مرضیه مطلب نوشتی ، خوب اگه علامه و مرجع نمیشدی ، چی کار میکردی ؟ گفت اگه من علامه نبودمُ و مرجع نمی شدم زندگیمو تو یه توبْره میریختم میرفتم تو بیابونا ، (خُب ..) تا آخرِ عمرم گریه میکردم و لطمه میزدم برا بلایی که سرِ زهرا آوردن .. ما اصلاً چیزی نمیدونیم ..
بزار روضه مُ اینجور بگم .. یه وقت من عصبانی ام میگم فلانی پاشو برو فلانیُ بزن .. یه وقتم من عصبانی ام میام سلاحِ طرفُ بر میدارم ... نوشتن حرومی این شمشیرُ گرفت ، یه جوری زد .. بگم صدا ناله ت بلند شه .. نه با قلاف با آهنِ بالایِ غلاف یه جوری زد به زهرا ..*
پر و بالم شده زخمی ، تو بلندم کردی
کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان
غیر این خانه پناهِ دگری نیست مرا
*رفیق تو این دورِهمی ها ، شب نشینی ها ، دید و بازدیدا شده یه بار برا امام زمان دعا کنی ، یادش کنی ؟ .. انقده بی معرفتیم ..*
غیر این خانه پناهِ دگری نیست مرا
باز کن دربه رویم ، پشتِ درم آقاجان
تا به اینجا که رسیدم مدد سلطان است
راهیام کن دم ایوانِ حرم آقاجان
بعد مشهد ، سفرِ کربُبَلا میچسبد
یک شب جمعه بیا و ببرم آقاجان
شاعر: #روح_الله_پیدایی
اباصالح .. دلم یه کربلا می خواد
اباصالح .. دلم یه گنبدِ طلا می خواد
اباصالح .. دلم امام رضا می خواد
________________
بی نام تو زهرا گره ای وا شدنی نیست
هرگز نفسی بی تو مسیحا شدنی نیست
بوسیدن دستان تو معراج رسول است
فرزند کسی ، ام ابیها شدنی نیست
اصلاً چه نیازی به پسر داشت پیمبر
نسلِ نبوی جز به تو احیا شدنی نیست
تو منحصراً بانیِ این چرخِ کبودی
در خلقت ما نقش تو حاشا شدني نيست
_______
دستار بسته ای که نبینم سرت شکست
جایِ شکستگی به همه جای جایِ توست
تکرارِ ضربه ها که به یک جا نمی خورد
جای قلاف بر سرُ بر دستُ پای توست
_______
همین که درد زِچشم تو خواب میگیرد
تمام جانِ مرا اضطراب میگیرد
بیا به همسرِ خود لحظه ای تبسم کن
دلم از این همه حالِ خراب میگیرد
گشوده دخترِ تو آیههایِ قرآن را
نشسته رویِ سرِ خود کتاب میگیرد
عوض شده است در این خانه کارها امشب
حسین پیشِ لبت ظرفِ آب میگیرد
خدا کند که نبینند پهلوانی را
که آستین رویِ ردِ طناب میگیرد
شاعر : #حسن_لطفی
#حاج_حیدر_خمسه
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مناجات_دعا
•┄┅══○◉↭◉○══┅┄•
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
|⇦•روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام شهادت ابن الرضا حضرتِ جوادالائمه علیه السلام به نفس حاج حیدر خمسه✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
خوبیِ پشت بام همین است ای غریب
پایِ کسی به سینۀ تو وا نمی شود
*آقاتون امام جواد روی زمین بود ، کف می زدند ، اما یا جوادالائمه! باباتون نبود .. حتی شیعیانتون هم ندیدن .. یه مشتِ کنیزک دیدنُ وَالسلام ...
آخ بمیرم برای اون آقایی که سراسیمه رسید بالا سر جوانش .. اومد بلندشه دید کمر راست نمیشه ... سر بالا کرد ، دید لشکر اراذلِ کوفه دارن هلهله می کنند ... زن هاشونُ آوردن کف میزنند ... بخونید مقاتل رو ، تاریخ آورده اگر عمۀ سادات نرسیده بود ، حسین رو بدنِ علی اکبر جون میداد .. صدا میزد : عزیزِ مادرم! .. می دوید و می اومد ، صدا رو که شنید برگشت دید زینبِ ، میزد رو کتفِ علی ، خون رو از چشاش پاک کرد ... پاشو ...*
خیز و از جا آبرویم را بخر
عمه را از بینِ نامحرم ببر
#حاج_حیدر_خمسه
#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄