eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.6هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
329 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
تسلیت به فاطمه معصومه یگانه بانوی قم ! کوکب امام رضا فدای گریه ات ای زینب امام رضا چگونه عرض کنم تسلیت به محضر تو شهید شد وسط حجره ای برادر تو آهای فاطمه قم ! سرت سلامت باد برادرت وسط کوچه ها زمین افتاد میان حجره نشسته تو را صدا بزند هزار شکر ندیدی که دست و پا بزند نشد که سایه به آن سایه سرت بدهی نبودی آب به دست برادرت بدهی نبودی آه که پایین پاش گریه کنی میان حجره بیایی براش گریه کنی چقدر عرض ادب خیل مرد و زن کردند قسم به تو که عزیز تو را کفن کردند * امان ز خواهر سلطان کربلا ؛ زینب رسید پیش سلیمان کربلا ؛ زینب رسید و دید که انگشتر برادر نیست به غیر شمر کسی بر سر برادر نیست نشد که سایه بر آن سایه سرش بدهد نشد که آب به دست برادرش بدهد برادری که شده عالمی پریشانش کنار دیده خواهر شکست دندانش چقدر عرض جسارت بر آن بدن کردند عزیز فاطمه را نعلها کفن کردند کانال روضه ،نوحه وسخنرانی چهارده معصوم علیهم السلام ایتا لینک👇 https://eitaa.com/nohevarozechahardahmasomsoghandi
#🍂✨🍂وفات علیه السلام ای همه جا یار رسول ‌خدا مَحرمِ اسرارِ رسول ‌خدا کُفر ز اسلام تو اندر ستوه کفه ی ایمان تو سنگین چو کوه وصل نبی را همه ‌جا طالبی حامی‌اسلام، ابوطالبی حامی‌جان بـر کف پیغمبری جان به فدایت، که اباالحیدری قلب مُحبّان علی، مشهدت پشت نبی گرم شد از أشهَدَت صُلب تو دریا و علی، گوهرش خواجه ی لولاک، ثناگُستَرَش رفتن تو غُربت اسلام شد روز محمّد ز غمت، شام شد داشت پیمبر ز غمت حالِ حُزن سال وفات تو شدی سال حزن روح خدایی بـه تن پاک تو لاله ایمان دمد از خاک تو صدق و خلوص تو قبول خداست زائر قبر تو رسول خداست قلب نبی سوخت بـه یاد غمت اشک علی ریخته در ماتمت سلام مخصوص خداوند تو بر تو و بر همسر و فرزند تو جز تو که بر خدا ولی پَروَرَد؟ جعفر طیار و علی پرورد؟ نسل عقیلت، شُهدای حسین مُسلم ات اولین فدای حسین تا که سحر صبح شود روز شام بر تو و ابناء تو بادا سلام
وقتِ خداحافظیه، مهمونیم تموم شد! حسرتِ این روزایِ خوش، بغضی توی گلوم شد صاب خونه ممنون توأم، هیچ چیزی کم نذاشتی با اینکه لایق نبودم، سنگ تموم گذاشتی نمی تونم دل بِکنم، جدایی خیلی سخته! بدرقه رفتن اینطوری، خدایی خیلی سخته! ماه رمضون کجا میری!؟ نرو دلم می گیره از این به بعد باز غروبا، بی تو دلم می گیره تا سال بعد چیکار کنم! زنده شاید نباشم با چشم گریون دوباره، از تو باید جداشم حرف جدایی که میشه، دلم عزا می گیره دلم به یادِ روضه های کربلا می گیره *** حسین من نرو بمون، سایه ی روسرم باش حالا که عباس ندارم، پناه این حرم باش دلم شده پشتِ سرت، مثل موهات پریشون خودت بگو چیکار کنم، تنها تو این بیابون داداش نرو تورو خدا، نذار که در به در شم نذار با شمر و حرمله، تا کوفه همسفر شم
لحظات دعا، خداحافظ روزهای خدا، خداحافظ لحظات غریب قبل سحر بوی افطار هر شب مادر ظهرهای کلافه‌ی بی‌حال جزءهای نخوانده‌ی امسال ذکرهای نهفته زیرِ لب مثل تصمیم‌های "از امشب..." ذکرمان گشت ربنا، افطار پای هر سفره آتنا، افطار چه‌قدَر با خدات کردی حال؟ پلک بر هم زنی شده شوال چشم‌های به در، خداحافظ لحظات سحر، خداحافظ روزهای مقدس رمضان لحظه‌های غریب تا به اذان حال و احوال قبل افطاری قدرهای بلند بیداری چه‌قدَر مانده است تا ساحل رمضان رفت، ای دل غافل! راه باز است، تو نمی‌بینی میوه‌ی بغض را نمی‌چینی خویش‌تن را بشوی پس با اشک دست بر دامن توام، یا اشک! اشک تنها چراغ این راه است از مسیر درست آگاه است دست خود را بده به دست چراغ تا کبوتر شود دوباره کلاغ تا پر و بال در حرم بزند توی باب‌الرضا قدم بزند شب بیست و نهم، چه مایوسی تو که مثل کبوتر طوسی گاه در پشت پنجره فولاد گاه در کنج صحن گوهرشاد دل تو سنگ مرمر حرم است تا به اذن دخول، یک قدم است السلام علیک! دل‌تنگم ای بمیرم که مایه‌ی ننگم ای بمیرم که زائرت نشدم بیست و نُه روز شاعرت نشدم به من خسته هم نگاهی کن دل من را دوباره راهی کن
پنجم شوال وبه نقلی ششم شوال روز ورود حضرت مسلم (ع)به کوفه •┈┈••✾•🌿🖤🌺🖤🌿•✾••┈┈• من کوفه را چون مردگان بی‌درد دیدم نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاح‌الرجال‌اند خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد قلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود این قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود زن‌هـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد از بام‌ها بر فرق من آتش فشاندنـد مـن جـان‌نثار عترت خیرالانـامم صیدبـه‌خـون غلتیدۀ بـالای بامم وقتی که خود را از عطش بی‌تاب دیدم عکس لب خشک تـو را در آب دیدم در موج خون دریای «لا»را دیدم امروز از بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروز انگـار می‌بینم جراحـات تنـت را خونين به چنگ گرگها، پیراهنت را انگـار می‌بینم گُلان پـرپـرت را پاشیده از هم عضوعضو اکـبرت را انگار می‌بینم که بعد از قتـل یـاران هم تیرباران می‌شوی هم سنگ‌باران انگـار مـی‌بینم ذبیـح کـوچکت را زخم گلوی شیرخواره‌کودکت را انگار می‌بینم که با اشک دو دیـده داری به روی دست خود دستِ بریده انگار بينم غرق خـون آیینه‌ات را جای سم اسبان و زخم سینه‌ات را انگار می‌بینم که شمر ‌آید بـه گودال انگار می‌بینم زدی در خون پر و بال انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شد زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد من بهترین مهمان شهـر کوفـه هستم مهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستم لب‌تشنـه از پیکر جـدا گردد سر من آویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر من تنهـا نـه ايـن نامردمردم می‌کُشندم در کـوچه‌های شهر کوفه می‌کِشندم «میثم!»شرار از نظم جانسوزت فشاندی بس کن که دل‌ها را به بحر خون نشاندی •┈┈••✾•🌿🖤🌺🖤🌿•✾••┈┈• کانال‌ روضه دفتری تلگرام وایتا👇 ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
پنجم شوال وبه نقلی ششم شوال روز ورود حضرت مسلم (ع)به کوفه •┈┈••✾•🌿🖤🌺🖤🌿•✾••┈┈• من کوفه را چون مردگان بی‌درد دیدم نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاح‌الرجال‌اند خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد قلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود این قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود زن‌هـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد از بام‌ها بر فرق من آتش فشاندنـد مـن جـان‌نثار عترت خیرالانـامم صیدبـه‌خـون غلتیدۀ بـالای بامم وقتی که خود را از عطش بی‌تاب دیدم عکس لب خشک تـو را در آب دیدم در موج خون دریای «لا»را دیدم امروز از بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروز انگـار می‌بینم جراحـات تنـت را خونين به چنگ گرگها، پیراهنت را انگـار می‌بینم گُلان پـرپـرت را پاشیده از هم عضوعضو اکـبرت را انگار می‌بینم که بعد از قتـل یـاران هم تیرباران می‌شوی هم سنگ‌باران انگـار مـی‌بینم ذبیـح کـوچکت را زخم گلوی شیرخواره‌کودکت را انگار می‌بینم که با اشک دو دیـده داری به روی دست خود دستِ بریده انگار بينم غرق خـون آیینه‌ات را جای سم اسبان و زخم سینه‌ات را انگار می‌بینم که شمر ‌آید بـه گودال انگار می‌بینم زدی در خون پر و بال انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شد زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد من بهترین مهمان شهـر کوفـه هستم مهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستم لب‌تشنـه از پیکر جـدا گردد سر من آویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر من تنهـا نـه ايـن نامردمردم می‌کُشندم در کـوچه‌های شهر کوفه می‌کِشندم «میثم!»شرار از نظم جانسوزت فشاندی بس کن که دل‌ها را به بحر خون نشاندی •┈┈••✾•🌿🖤🌺🖤🌿•✾••┈┈• کانال‌ روضه دفتری تلگرام وایتا👇 ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ؛ يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي بگذار قلب دشمنان از کینه پر باشد بگذار اسرائیل دنبال ترور باشد مارا که از این دشمنی کردن هراسی نیست جز ما کسی که در مسیر حق شناسی نیست ما چشم مان بر دست آقای محرم هاست سرمایه مان ایمان "تهرانی مقدم" هاست در سنگر علم و عمل آزاده ها داریم مانخبگانی مثل "فخری زاده " ها داریم آسوده ایم اما به لطف پاسداری ها هستیم زیر دِین خون "شهریاری" ها داریم از علم و تدبر جوشن امروزه سنگر پر است از "احمدیِ روشن" امروزه در جبهه ی ما حرف ایثار است و جانبازی الگوی جانبازی ما "صیاد شیرازی" طی کرده این نهضت مسیر سرفرازی را نسل "حججی" پر کند جای "حجازی" را نقش لوای ما به جز الله اکبر نیست جز مکتب ما مکتبی "مغنیه" پرور نیست از جمع بسیار مجاهدهای لبنانی تا "زاهدی" ؛ "سیدرضی" ؛ "قاسم سلیمانی" تسبیح شیعه "ما رایت الّا جمیلا" بود آیین زینب راه و رسم لشگر ما بود نسل "بهشتی" وارثانی "باهنر" دارد فریاد ما در جبهه ی تبیین اثر دارد در بند زهرا فکر فردا بود در دنیا راه شهیدان راه زهرا بود در دنیا زهرا طریقش جز طریق پایداری نیست در مکتب او جای خفت جای خواری نیست ما را به راه راست دعوت می کند زهرا با فعل و تقریرش هدایت می کند زهرا مدیون زهرا بود هر نسلی حسینی بود اندیشۀ زهرا در افکارِ "خمینی" بود تصویر ما از فاطمه تعریف قرآنی ست شاگرد درس مکتبش سردار لبنانی ست سید که خار چشم دشمن های غاصب بود فتح الفتوحش هر زمان صدر مطالب بود سید که سرباز امام عصر حاضر بود میراث روح الله بود و از نوادر بود سید "اشداء علی الکفار " را فهمید آموزه های حیدر کرار را فهمید غیر از خدا از هیچ کس اصلا نمی ترسید از زوزه های گله ی دشمن نمی ترسید مانند شیر شرزه ای همواره غران بود از روز اول ذوالفقار شیعه برّان بود میراث سید لشگری در اوج باورهاست الگوی حزب الله لبنان حضرت زهراست رزمنده ها را نهضت زهرا به خط کرده مادر خودش سیدحسن را تربیت کرده ارزش ندارد جان اگر نذر ولایت نیست پایان راه شیرمردان جز شهادت نیست باید شناسایی کنیم اهداف دشمن را باید بشارت داد فرداهای روشن را سیدعلی مان فتح خیبر می کند فردا فرزند حیدر کار حیدر می کند فردا ما سر به داران مطیع رهبری هستیم آماده ی دستور فتح خیبری هستیم با سر می افتد قوم فرعون زمان در نیل شیعه کمر بسته به نابودی اسرائیل از جبهه ی حق میرسد آوای پیروزی قطعا تماشایی شود فردای پیروزی فردا همه راهی قدس از سمت لبنانیم در مسجدالاقصی نماز شکر می خوانیم در قدس اگر فردا نماز جمعه ای برپاست سید علی مان خطبه خوان مسجدالاقصی ست مشی و مرام صهیونیست از یاد خواهد رفت حیثیت پوشالی اش بر باد خواهد رفت راهی برای عده ای یاغی نمی ماند نامی از اسرائیل هم باقی نمی ماند فردا که شوق هر فلسطینی تماشایی ست بیت المقدس تا مدینه راهپیمایی ست دنیا به کام مهدی موعود خواهد شد صبح فرج وهابیت نابود خواهد شد
روایت آمدن سائل در خانه حضرت ام البنین سلام الله علیها بر همه محنت انبوه گذشت اربعین نیز به اندوه گذشت بعد چندی که نمود ، از غربت کاروان سوی مدینه رجعت آمد آن سائل نیکو احساس در مدینه به سرای عباس مست دیدار ابوفاضل بود در زد و ام بنین باب گشود کیستی؟ گفت که مردی عربم مضطر و در به در و جان به لبم عاشقم ، آتش پروانه کجاست؟ سائلم ، صاحب این خانه کجاست او که چون ماه بُوَد صورت او دل بَرَد از دو جهان طلعت او گر چه من سائلم و در به درم خاک فقر است هماره به سرم من که بر درگه غم بنشستم عاشق صاحبِ خانه هستم من فقط از سر شوقِ دیدار آیم از دشت به این شهر و دیار تا ببینم رخ زیبایش را صورت و قامت رعنایش را جان من باده ز وصلش مي خورد چشم هایش دل من را می برد تا شنید ام بنین اینها را داد سر ، سوز و غم و آوا را کِی گل باغ امامت ، زینب کوثرِ مصحف عصمت ، زینب دخترم ، ام بنین خونجگر است آبروی پسرم در خطر است به دل من نَبُوَد تاب و قرار زر و سیم أر به برت هست ، بیار ناله و ‌اشک به هم در آمیخت هر چه بُد داخل یک کیسه بریخت پای تا سر همه رنج و همه درد خدمت ام بنینش آورد حضرت ام بنین با غمِ دل داد آن کیسه به دست سائل سائل ‌از این حرکت با زاری کرد اشک از بصر خود جاری گفت ای بانوی پر جود و کرم ای عطا کرده به من سیم و درم گرچه من سائل این رهزارم گر قرار است نبینم یارم گرچه از عجزِ خودم آگاهم کوهی از سیم و زرت کِی خواهم؟ به خدا فقر ، بهانه باشد مقصدم صاحب خانه باشد گو به آقای من ، ای مرد خدا مگر از من زده سر ، فعل خطا؟ یاد آن روز که با خوشخویی می نمودی زِ گدا دلجویی ای فدای تو تمام هستی می کشیدی به سر من دستی حال ای آنکه به جسمم ، جانی من چه کردم که ز من پنهانی رخ گشا تا که ببینم رویت همچو ‌گل مست شوم از بویت ای به شام دل من صبحِ سحر تا نیایی نروم از این در تا که آن صوت حزین‌ گشت بلند ناله ی ام بنین گشت بلند کِی عرب من ز غمش مشتعلم مزن از گفته ات آتش به دلم آن کسی که به تو ‌نور دل بود او که مأنوس دل سائل بود او‌ که‌ می داد ز جود و اِجلال رزق و‌ روزی تو را سال به سال گرچه بود اهل حرم را سقا کشته شد تشنه کنار دریا بِین خون نیز دلی مضطر داشت خجلت از اشک علی اصغر داشت قمر هاشمیِ عاشورا هر دو دستش ز تنش گشت جدا تیر بر دیده ی زیباش نشست پشت ثارُالّه از این داغ شکست آه از وصلتِ آن دو به سجود سر عباس من و ضرب عمود ریخت از مشک ابالفضلم آب منم و شرم زِ دیدار رباب 🔴 این شعر در سال ۸۹ سروده شده کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
🔹از تبار سلمانیم🔹 ما همه از تبار سلمانیم با علی مانده‌ایم و می‌مانیم راه ما راه بولهب‌ها نیست شیوۀ عافیت‌طلب‌ها نیست راه ما دل به غیر بستن نیست رسم این رودها، نشستن نیست دل از این راه بر نمی‌داریم به شهیدان قسم که بیداریم ما به شوق بهار بالیدیم در زمستان به چشم خود دیدیم: نُه دِی مثل معجزه، رخ داد فتنه را این قیام پاسخ داد نُه دی عین آفتاب آمد «اَینَ عَمّار؟» را جواب آمد نُه دی رحمتی چو باران بود آمد و گرد و خاک فتنه زدود.. لیک پایان کار، این هم نیست فتنۀ آخرالزمان کم نیست فتنه‌ها آزمون ایمان‌اند آزمون عیار یاران‌اند فتنه رنگین شده‌ست و ننگین‌تر امتحان‌ها شده‌ست سنگین‌تر هر که مقهور نفس شد، فتنه‌ست هر که چرخید دور خود فتنه‌ست.. هر که خود را ملاک حق پنداشت گِرد خود گشت و بذر باطل کاشت می‌بُرد از ولی و از مردم می‌شود در توهم خود گم سنگ بر شیشه‌ها زدن، هنرش تیشه بر ریشه‌ها زدن، ثمرش می‌کند آبروی خویش تباه خدماتش به باد می‌رود، آه آه از چرخش شگفت زمان حال فعلی‌ست هر زمان میزان.. ای بسا هم‌رکاب پیغمبر که کشیده‌ست تیغ بر حیدر کاش ما عاقبت به‌خیر شویم وای اگر طلحه و زبیر شویم.. 📝 📝 ............... نُه دی نور ايمان منجلی بود نُه دی ذکر لب‌ها يا علی بود نُه دی روز مرگ اهل فتنه نُه دی روز بيعت با ولی بود. * نماد صبر و عزت بود آن‌روز شکوه استقامت بود آن روز تمام نقشه‌ها شد نقش بر آب تجلی بصيرت بود آن روز. * نُه دی روز حق، روز خدا بود شکوه غيرت اهل ولا بود دم «يا لَيْتَنا کُنّا مَعَک» داشت نُه دی «کُلُ اَرضٍ کربلا» بود. ✍ .