eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
333 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5870724040225721429.mp3
2.59M
‍ ❣﷽❣ 🌾 🌾 🌾 خدایا عاشقان را .. 🌾 👌👌 به خود گفتم که تنهایی و غافل بودم ای جان که پیش از خواهرت در قتلگه داری تو مهمان تنم لرزید و ناگه شنیدم تا صدایش دلم شد پاره پاره حسین از گریه هایش صدای حسین حسینش مرا هدایت کرده این سو کنار تو قد کمان سایه ای بُوَد دستش به پهلو نگفتی با من ای بی یاور محنت کشیده که باید بوسه برگیرم زِ رگهای بریده تویی سامان زینب اگر چه سر نداری برادر جان خبر از دل خواهر نداری تو و خواب خوش من و دوری از تو و افغان و هجران چرا با خودت نبردی مرا حسین جان ای حسین جان چرا عمامه ای بر سر نداری ای برادر چرا انگشت و انگشتر نداری ای برادر تویی سامان زینب اگر چه سر نداری برادر جان خبر از دل خواهر نداری تو و خواب خوش من و دوری از تو و افغان و هجران چرا با خودت نبردی مرا حسین جان ای حسین جان گلی گم کرده ام میجویم او را ای حسین جان به هر گل میرسم میبویم او را ای حسین جان گل من یک نشانی در بدن داشت ای حسین جان یکی پیراهن کهنه به تن داشت ای حسین جان اگر جویم گلم در این بیابان ای حسین جان به آب دیدگان میشویم او را ای حسین جان گل گم کرده ات خواهر منم من سرور سینه ات خواهر منم من 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
بسم‌الله الرحمن الرحیم ای مقتدای اهل بکا و دعا، علی ای بانی ارادت ما بر خدا، علی ای گریه هات، روضه ی بی انتها، علی ای مقتل مجسّم کرببلا، علی زخمی که مانده روی پرت فرق می کند داغی که مانده بر جگرت فرق می کند اصلا دلیل درد سرت فرق می کند از کربلای خون، خبرت فرق می کند داغ اسارت و غم هجران چشیده ای از کربلا به شام به چشمت چه دیده ای بر شانه بار شام غریبان کشیده ای پس بی دلیل نیست چنین قد - خمیده ای با نیزه پای نیزه ی دلدار بردنت بر روی ناقه با تن تب دار بردنت با دست بسته مجلس اغیار بردنت با دختران فاطمه بازار بردنت غم با حساب گریه ی تو بی حساب شد با روضه های آب تنت آبِ آب شد تا ذبح دیدی و دل زارت کباب شد هر شب گریز روضه ی آبت رباب شد
بسم‌ الله الرحمن الرحیم چهل سال هرشب روضه گردان تو بودم با عمه ها پاره گریبان تو بودم چهل سال شد حرف از تنت چهل سال مردم رفتم سر سفره ولی چیزی نخوردم چهل سال تقدیر دل من درد و غم بود هرچیز میدیدم گریز روضه ام بود نعلین پا کردم بیابان یادم آمد رفتن روی خار مغیلان یادم آمد چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد داغ حصیری بر دل من شعله ور شد هرجور میشد روضه را مکشوفه کردم هرکس سلامم داد یاد کوفه کردم وقتی عبا دوشم کشیدم گفتم ای وای تا اشک دختر بچه دیدم گفتم ای وای در کوچه ها رد طناب آمد به چشمم نوزاد تا دیدم رباب آمد به چشمم رفتم.به تشییع جوانها گریه کردم با خنده های ساربانها گریه کردم عمامه ام افتاد و بی حد روضه خواندم انگشتر از دستم درامد روضه خواندم بازار رفتم بوی نانش اذیتم کرد بازاریان بد زبانش اذیتم کرد هرجا شلوغی بود ماتم سهم من شد شرمندگی از خواهرانم سهم من شد قرآن که میخوانم ز غصه نیمه جانم یاد لب خشک تو زیر خیزرانم حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است در ظرف آبم روضه ی جام شراب است
بسم‌الله الرحمن الرحیم ای مقتدای اهل بکا و دعا، علی ای بانی ارادت ما بر خدا، علی ای گریه هات، روضه ی بی انتها، علی ای مقتل مجسّم کرببلا، علی زخمی که مانده روی پرت فرق می کند داغی که مانده بر جگرت فرق می کند اصلا دلیل درد سرت فرق می کند از کربلای خون، خبرت فرق می کند داغ اسارت و غم هجران چشیده ای از کربلا به شام به چشمت چه دیده ای بر شانه بار شام غریبان کشیده ای پس بی دلیل نیست چنین قد - خمیده ای با نیزه پای نیزه ی دلدار بردنت بر روی ناقه با تن تب دار بردنت با دست بسته مجلس اغیار بردنت با دختران فاطمه بازار بردنت غم با حساب گریه ی تو بی حساب شد با روضه های آب تنت آبِ آب شد تا ذبح دیدی و دل زارت کباب شد هر شب گریز روضه ی آبت رباب شد
بسم‌ الله الرحمن الرحیم بخاطر تو چهل سال محتضر بودم به یاد تشنگی ات یک جهان شرر بودم میامدم سرسفره غذا نمیخوردم چون از گرسنگی ات خوب باخبر بودم شبیه عمه تنم رج به رج ز شلاق است شبیه عمه برای همه سپر بودم برای تو ولیِ دم شدم ولی ای وای میان قافله با شمر همسفر بودم شتر که رم بکند میپرد به هر سمتی بروی ناقه ی رم کرده در خطر بودم عمامه ام همه اش سوخت بعد سرهم سوخت ز بام آتشی آمد که بی خبر بودم غم قضیه ناموسی است در دل من امان ز لحظه تلخی که در گذر بودم به خواهرم زن رقاصه ای جسارت کرد تو حق بده به من اینقدر خون جگر بودم همان زمان که غلامی کنیزی از ما خواست میان حلقه آهن شکسته پر بودم ولی نشد که سرش را جدا کنم ز تنش ولی نشد که گرفتار صدنفر بودم سفیر روم به هم ریخت تا که من را دید ببین چقدر پدر بین دردسر بودم
بسم‌ الله الرحمن الرحیم در کوفه دلت شکست از درد و بلا در شام شکست حرمتت واویلا آنقدر بلا به جانت آمد... گفتی: "ای کاش که مادرم نمی زاد مرا" با گریه تمام روز تو شب شده بود از هرم بلا تنت پر از تب شده بود با دیدن "بوریا" به خود می گفتی ای کاش تنش کمی مرتب شده بود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم غرق اشکی و گریه می باری شده دریا ز چشم تو جاری راوی روضه های کرب و بلا روضه ی ناشنیده ای داری؟ این همه گریه کرده ای بس نیست تا به کی نوحه و عزاداری؟ بعد از آن غربت و اسیری ها خنده روی لبت نمی آری از تن نیمه جان و مجروحت می چکد خون و لاله می کاری رنگ و رویت چه زرد و گلگون است به گمانم هنوز بیماری حال تو خوب می شود آقا عمّه ات می کند پرستاری ردّ اشکی که روی گونۀ توست یعنی اینکه ز گریه سرشاری شام و کوفه چه بر سرت آمد؟ که تو از زندگانی بیزاری
4_5873069444556656883.mp3
1.26M
یه چشمم کاسه اشک و ، یه چشمم کاسه خون ه چهل ساله غم و غصه ، توی این سینه مهمونه خودم دیدم ز بی آبی ، رقیه رفته بود از حال خودم دیدم ز بی آبی ، پر زخم لب اطفال خودم دیدم ، ستاره از ، دو چشم آفتاب می رفت از این خیمه ، به اون خیمه ، رباب دنبال آب می رفت نمیره تا ، علی اصغر ، چجوری با شتاب می رفت ......... نمی ره تا ابد یادم ، دلای سنگ و بی رحم و به زیر تابش خورشید ، بدنهای پر از زخم و خدا می دونه که ناله ، شده کار شب و روزم به یاد اون تن عریان ، دارم هر لحظه می سوزم شدم دلخون ، به یاد اون ، تنی که گشته بود پامال با این چشمام ، دیدم بابام ، غریب افتاده تو گودال .......... چهل ساله که این غصه ، میون سینه محبوسه غمی که قاتل من شد ، غم سنگین ناموسه کسی نشنیده تا حالا ، که با ما این جوری تا شه زنی از آل پیغمبر ، اسیر کوچه ها باشه مارو تو شام ، تو بزم عام ، سر هر کوچه گردوندن با حرفاشون ، با کاراشون ، دلم رو خیلی سوزوندن چه بی دردن ، چه نامردن ، ماهارو خارجی خوندن جلو چشمام ، دادن دشنام ، به اهلبیت پیغمبر همه خوشحال ، شد استقبال ، ز ما با سنگ و خاکستر تو دستا دف ، کشیدن صف ، به دور دختر
4_5873069444556657130.mp3
591.9K
بند۱ حال و هوای بقیع پر از غمه این شبا برا عزیز دلش گرفته زهرا عزا با گریه هاش گریه کرد چشم آسمونو زمین داره میسوزه دلش از داغ زین العابدین آجرک الله علی آجرک الله یا علی بند۲ محاله یادم بره به روزِ ما چی رسید بابای من تشنه بود عدو سرش رو برید محاله یادم بره شد پامال مرکب تنش محاله یادم بره حتی بردن پیراهنش بند۳ عدو فقط خنده کرد به آه و افسوس ما اسیری شد آخرش نصیب ناموس ما طعنه و زخم زبون به هر عزیزی میزدن به پیش ناموس ما حرف از کنیزی میزدن ــــــــــــــــــ
یه عمره مضطرَم نمی شُد باورم خدایِ من چقد بلا اومد سرم/ تمومی نداره‌اشکام،،،،برا غریبِ کربلا برا شهیدِ سر جُدا براسرِ رو نیزه ها/ ای وای دلم،،شامِ بلا ای وای دلم،،تشتِ طلا ای وای دلم،،کرب و بلا،کرب و بلا،کرب وبلا (ای وای دلم،،،غریب حسین) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سی و پنج ساله که مثِ ابرِ بهار می باره چشمِ من با قلبِ بی قرار/ تمومی نداره دردام،،،،به یادِ شام و هلهله ‌ ‌ برا غمایِ قافله گُلایِ یاس و سلسله/ دنیا برام،،شده عذاب ای وای شدم،،خونه خراب ‌‌ای وای دلم،،بزمِ شراب،بزمِ شراب،بزمِ شراب (ای وای دلم،،غریب حسین) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می بینَم ظرفِ آب دلم میشه کباب مگه یادم میره غمِ طفلِ رباب/ تمومی نداره دردام،،،،به یادِ زینبِ حزین کشته منو فقط همین جلو چشام می خورد زمین/ ای وای دلم،،لبِ بابام ای وای دلم،،بزمِ عوام ای وای دلم،،غمای شام،غمای شام،غمای شام (ای وای دلم،،غریب حسین) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امیدم اینه که با قلبِ مبتلا پیاده باز میام یه روزی کربلا/ یه ساله که رؤیام اینه،،،،منم میونِ زائرا ‌ ‌ با عشقِ گنبدِ طلا اِلی طریقِ کربلا/ یک اربعین،،با رفقا بازم میام،،پایینِ پا رویِ لبام،،سلام آقا،سلام آقا،سلام آقا (ای وای دلم،،غریب حسین)
باز دل در سینه پرپر می زند دست حاجت گشته بردر می زند سوی حله می رود با پای دل پر نموده شهر را زآوای دل دُر ز دُرج دیده ریزد دمبدم بسته احرام توسل تا حرم ما ز سنگ غصه بشکسته پریم یا شریفه الدخیل بنت الکریم روسیه هستم اگر چه رو زدم رو بخاک درگه بانو زدم ای طبیبه از تو می خواهم شفا گشته ام بیمار هجر کربلا درد بی درمان فراق کربلاست درد مندم چاره دردست شماست ناسپاسی علت هجران ماست ما علیل و این حرم دارالشفاست ای کریمه دست من را رد مکن بد نمودم قهر با این بد مکن دیدهٔ دریائیم سوی شماست ای کریمه دست تو مشکل گشاست ای ز داغ کربلا افروخته ای میان خیمه مویت سوخته ای گل نیلوفر باغ حسن ای کتاب خاطرات پر محن ای لبت از تشنه کامی گشته چاک بارها غش کرده افتادی بخاک با عمو بودی شریک غصه ها از برادر دیده ای دست جدا پیکر پاشیده دیدی آه آه او کنار علقمه تو قتلگاه تا تن قاسم شد از کین توتیا با زبیده بسته ای از خون حنا دفتر غمهای تو بی خاتمه است خاطرات تو شبیه فاطمه است چهره نیلی ز سیلی وای من ارغوانی یاس گلزار حسن دستهایت بسته با زنجیر شد مادرت از غصه هایت پیر شد کوفه؛ زندان؛ مجلس ابن زیاد یاس زرد و این همه بیداد؛ داد با سکینه هم‌طراز ماتمی با رقیه نیز غمخوار غمی ای نشان اقتدار مرتضی ای مدال افتخار مجتبی ماجرای حله بی تابت نمود شمع آل مجتبی آبت نمود تشنه کامی؛ زخم پیکر؛ تیغ غم لبوه ای را کرد از آن بیشه کم آه زینب بیقرار غم شده یک گل دیگر ز باغش کم شده لالهٔ پرپر که خفتی زیر گل حله شد میعادگاه اهل دل باب فیض خویش برمن سد مکن این گدا را دست خالی رد مکن من صله می خواهم ازدست شما «کربلا یا کربلا یا کربلا»