گرد و خاکی ز دور پیدا بود
کاروانی ز نور پیدا بود
کعبه هایی روان ز سمت حجاز
همه ی روشنی دنیا بود
آسمان بر زمین گذر می کرد
یا که خورشید، روی شن ها بود
زیر پایش به جای خاک کویر
بال های فرشته ها وا بود
در میان تمام محمل ها
محملی بی رکاب پیدا بود
گِرد گردش، عشیرۀ سادات
دست بر سینه های شیدا بود
محملی روی دوش جبرائیل
قبله ای که عجیب گیرا بود
در یمین عون و جعفر و قاسم
در یسارش علیِ لیلا بود
پشت سر، شیرهای هاشمی و
پیش رو هم، حسین زهرا بود
لیک تنها کنار پرده ی آن
جای مردی بلند بالا بود
محمل عمّه ی امام زمان
که رکابش به نام #سقا بود
بیرق کاروان به پنجه ی او
مشک مدهوش قد دریا بود
چون زمان نزول می آمد
گوییا مرتضی در آنجا بود
چشم نامحرمان در آن اطراف
کور می شد اگر که بینا بود
زهر چشمش هزار کابوس است
حرف، حرفِ نزول ناموس است
☑️عمه ی امام زمان داره از مرکب پیاده میشه
وقت برپایی حرم شده است
زانوانی غیور خم شده است
لرزه افتاده بر تمامی دشت
وقت کوبیدن علم شده است
چشمش از چادری تبرک کرد
پشت سقا دوباره خم شده است
بر زمین پا نهاد خاتونی
آسمان خاک این قدم شده است
زیر لب یا مُجیر می خواند
که وجودش پر از عَلَم شده است
غرق دلشوره است و مثل رباب
چشم هایش مَدار غم شده است
لحظه های غروب نزدیک است
کمی از هُرم روز کم شده است
باز آرام با برادر گفت :
دل من تنگ مادرم شده است
چیست اینجا که نیمه جانم کرد؟
از همین ابتدا کمانم کرد
☑️تا اسم کربلا رو شنید گفت داداش این چه اسمیه؟؟
زین بیابان بوی هجران میرسد
بوی تیغ لاله چینان میرسد
وای از این سرزمین، بیا برگردیم
نخل ها را ببین، بیا برگردیم
همه جا تیغ و تیر و سر نیزه
همگی آتشین، بیا برگردیم
به علمدار تا نظر نزدند
جان ام البنین، بیا برگردیم
این تو و این کودکان که می لرزند
این همه لاله چین، بیا برگردیم
تا نخندند بر من و اَشکم
در غروب غمین ، بیا برگردیم
تا نبیند، نفس نفس زدنم
غرق خون جبین، بیا برگردیم
تا نیفتی میان آن گودال
زخمی از پشت زین، بیا برگردیم
به گمانم بمیرم از این حال
حرمله آمده، زبانم لال
بی تو اینجا پری نمیماند
مشک آب آوری نمیماند
با وجود کویری از نیزه
روی تنها سری نمیماند
تیرهای سه شعبه یعنی که
اثر از حنجری نمیماند
زیر آن نخل ها و مرکب ها
بر زمین پیکری نمیماند
ساربان را بگو که برگردد
ورنه انگشتری نمیماند
😭😭😭😭😭😭
خیمه هارا اگر بسوزانند
چادر دختری نمیماند
بی تو در بین خنده ها چه کنم؟
پیش چشمان بی حیا چه کنم؟
😭😭😭😭😭
☑️از مرکب پیاده شد، علی اکبر دست عمشو گرفت
☑️از مرکب پیاده میشد، ابالفضل اومده کمکش
☑️از مرکب پیاده میشد، قاسم اومده
عبدالله اومده...
ابی عبدالله داره نظاره میکنه
☑️ای روزگار، مگه چند روز گذشته؟؟!
از فردا که زینب وارد این سرزمین میشه، یه نگاه کرد به دور و بر خودش...
☑️منی که تو همه ی سفرهام، حسین باهام بوده
☑️ابالفضل با من بوده، جوونای غیور بنی هاشم دور تا دورمو میگرفتن؛ حالا ببین دورمو شمر گرفته، خولی گرفته،اخنس بی حیا گرفته
آی محرم زینب،،، حسین...
✔️ببین نامحرم دور و برمو گرفته
✔️آی داداش غیرتیم ابالفضل...
😭😭😭😭😭😭😭
🍁فلک دارد سر آزار زینب
🍁نخواهد گرمیه بازار زینب
🍁کریم از خوشه چین، خرمن نگیرد
🍁خدا هرگز تو را از من نگیرد
♥️#حسیــــــــــــــــــن
♥️#حسیــــــــــــــــــن
♥️#حسیــــــــــــــــــن
😭😭😭😭
🔰زمین کربلا خوش به حالت،،، فردا حسین مهمونته
🔰ایکاش منم لیاقت داشتم یه روز آقام قدم رو چشمام بزاره
🔰زمین کربلا خوش به حالت،،، فردا زینب داره میاد
◀️یه برمشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا اینجا بوده بچه های حسین گفتن
آخه به رقیه گفتن داریم میریم مهمونی
⬅️تا اومد داخل کربلا دید شمشیرها،نیزه ها...
✔️این چه مهمونیه که همه با لباس رزم اومدن به استقبال؟؟
بابا اینجا چه خبره؟؟
🟤اربعینم یه بر مشامم گفتن بچه های حسین
🟤اما تا بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا دیگه فهمیدن این کربلا چه خبره...
🔹گفتن این کربلا، نیزه داره، شمشیر داره
کربلا بوی خون میده
همینجا بوده سر بابامو بریدن...
♥️#حسیــــــــــــــــــن
🔻#کانال_تخصصی_روضه
🔺#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas