یک گوشه از بلا را من بازگو نمایم
از ماجرای گودال، وز روضه های غمبار
☑️سه چهارساله، قدم به قدم خانم رقیه بلاها را به چشماش دیده
جد غریب من را کفّار سر بریدند
از طرز سر بریدن، دارم به سینه اَسرار
✔️هر کاری کرد،خنجر حیا کرد
✔️نتونست سر حسینو جدا کنه
تیغش نمیبرید و پیوسته ضربه میزد
گه بر جناق سینه، گه بر گلو، ستمکار
#شب_جمعس
#مادرش_فاطمه_ببخشه_منو
با چکمه روی سینه، بنشسته بود ملعون
با قبضه ی محاسن، میکرد بازی انگار
😭😭😭😭
ای حسیـــــن
ناگاه پشت و رو شد با پا، تنِ امامم
زد ضربه های ممتد، بر گردنش تبهکار
آنگاه دیدم از دور، یک نیزه رفت بالا
خورشید، سر برهنه، بر نیزه شد پدیدار
بین گودال، به رگ های تو بستم دخیل
اللهم تقبل منا هذا القلیل
ای زیاد از سر عالم، کمت کردند
وِتر مَؤتور خدا درهَمت کردند
دست و پا میزدی، تیرا خطا میرفت
نیزه دارا به زمین مُحکمت کردند
#مظلووووم_حسیــــــن
😭😭😭😭
#کانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
یک گوشه از بلا را من بازگو نمایم
از ماجرای گودال، وز روضه های غمبار
☑️سه چهارساله، قدم به قدم خانم رقیه بلاها را به چشماش دیده
جد غریب من را کفّار سر بریدند
از طرز سر بریدن، دارم به سینه اَسرار
✔️هر کاری کرد،خنجر حیا کرد
✔️نتونست سر حسینو جدا کنه
تیغش نمیبرید و پیوسته ضربه میزد
گه بر جناق سینه، گه بر گلو، ستمکار
#شب_جمعس
#مادرش_فاطمه_ببخشه_منو
با چکمه روی سینه، بنشسته بود ملعون
با قبضه ی محاسن، میکرد بازی انگار
😭😭😭😭
ای حسیـــــن
ناگاه پشت و رو شد با پا، تنِ امامم
زد ضربه های ممتد، بر گردنش تبهکار
آنگاه دیدم از دور، یک نیزه رفت بالا
خورشید، سر برهنه، بر نیزه شد پدیدار
بین گودال، به رگ های تو بستم دخیل
اللهم تقبل منا هذا القلیل
ای زیاد از سر عالم، کمت کردند
وِتر مَؤتور خدا درهَمت کردند
دست و پا میزدی، تیرا خطا میرفت
نیزه دارا به زمین مُحکمت کردند
#مظلووووم_حسیــــــن
😭😭😭😭
#کانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔http://eitaa.com/rozehajabbas