🔸او را تمام همسفران جا گذاشتند
🔸طفل یتیم را تک و تنها گذاشتند
🔹دستش به دست عمه و گرم نظاره بود
🔹یک آسمان به گوشه ی چشمش،ستاره بود
🟪دلشوره اش گرفت و دلش بیقرار شد
🟪یک آن تمام معرکه گرد و غبار شد
🔰خورشید را به مَسلخ خون سنگ میزدند
🔰شمشیرها به روی تنش چنگ میزدند
☑️عبدالله دستش تو دست عمشه
از بالا گودال داره نگاه میکنه، عمو جانشو محاصره کردن
◀️افتاده بود و تیغ،به کتفش نشسته بود
◀️لب ها ترک ترک شده،دندان شکسته بود
⬅️بر پاره زخم های تنش، دست میگذاشت
⬅️یک یادگار حرمله هم را به سینه داشت
🟤پا میکشید روی زمین،پیش مادرش
🟤خنجر به دست، قاتل آمد برابرش
😭😭😭
♥️#حسیــــــــــــن
☑️از بالا گودال داره نگاه میکنه
دید نانجیبا عموشو محاصره کردن
🔻بر پاره زخم های تنش، دست میگذاشت
🔺یک یادگار حرمله هم را به سینه داشت
❇️پا میکشید روی زمین،پیش مادرش
❇️خنجر به دست، قاتل آمد برابرش
♻️از دست عمه،دست خودش را کشید و رفت
♻️کودک ز خیمه جانب میدان دوید و رفت
☑️رسید بالا سر عموجانش, دید نانجیب خنجر تو دستشه
☑️یکی شمشیر به دست، الانه که سر عموشو جدا کنه
یابن الزانیه،،، زنازاده
☑️پسر امام حسنِ,,, ببین چجوری داره حرف میزنه
ده یازده سالشه
ای زنازاده داری سر عموی منو جدا میکنی؟؟
مگه منه عبدالله مُردم؟؟
☑️تا من زندم بدون دستت به عموم نمیرسه
مثل کبوتری سوی گودال پر گرفت
با دست خود برای عمویش،سپر گرفت
🔘همچین که دید شمشیر داره میاد برا جدا کردن سر عموش حسین، این دستاشو سپر گرفته
✔️نانجیب با همون شدت، شمشیرو به دست عبدالله زده
✔️این دست به یه پوست بند شده
این جا که عبدالله هی میگفت عموو
⚪️اما یوقت لحن صحبت کردن عوض شده
تا دستش به یه پوست بند شده هی میگفت وا اما...
😭😭
لهجه لهجه ی حسنی شده...
☑️آخه شنیده یه روز تو مدینه باباش حسن تعریف کرده، دست مادرشو ....
هی میگفت وا اُمّا...
😭😭😭😭
☑️اگه دستای ابالفضلو جدا کردن، (امام)حسین ندیده
جلو چشم امام حسین نبوده...
اما بغل عموش حسین بوده
گفت عمه...
نمیتونم زنده باشم و ببینم
عمه...
☑️اونیکه طاقت داشت ببینه مادرشو سیلی زدن، امام معصوم بوده
☑️اونیکه طاقت داشت ببینه تو کوچه ها دست باباشو بستن، جلو چشش، نانجیبا با غلاف شمشیر به بازوی مادرش زده امام معصوم بوده
#من_نمیتونم_ببینم
❌من نمیتونم ببینم عمه هامو میزنن
❌من نمیتونم ببینم دختر عمو کوچولوم؛ رقیه رو میزنن
❌من نمیتونم ببینم جلو چشام، جسارت به ناموس پیغمبر میکنن
😭😭😭😭😭😭😭😭😭
💢لحظه ای که نگاه گرم عمو
💢همه غم های پیکرش را برد
♨️باز هم پای حرمله وا شد
♨️گوش تا گوش حنجرش را برد
بچه ده یازده ساله دیدی...
چه گناهی داره بچه ده یازده ساله
نگاه به قدش کردی؟!
نگاه به لطافتش کردی؟!
☑️اگه هست تو مجلس، خدا برا باباش ببخشتش
☑️خدا برا مادرش ببخشتش
درسته مثل ستاره
زخمتو بیشماره...
#هر_جا_نشستی_بگو_یا_حسین
#کانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas