eitaa logo
روضه حاج عباس طهماسب پور
427 دنبال‌کننده
309 عکس
519 ویدیو
11 فایل
کانال تخصصی روضه همراه با متن با نوای دلنشین #حاج_عباس_طهماسب_پور هیئت محبان الزهرا سلام الله علیها #بابل ارتباط با خادم کانال @youssof_62
مشاهده در ایتا
دانلود
⬅️برای دِرهَمی حسین، یه عده کشتنت ⬅️دیدن که پاره پاره شد تموم پیرهنت ⬅️نشد که نیزه هارو در بیارن از تنت 😭😭😭😭 تیر خلاصو بزنم دیگه... 🔆نگاهمه به علقمه کجاست برادرم 🔆ببینه دست به دست داره میگرده معجرم 😭😭😭😭 🔰قربون همتون برم 🔰قربون این حالتون 🔰این گریه کردناتون ✔️حقشم همینه،،، آخه زینب بی طاقت شد خودشو زد بچه هارو جمع کرد گفت همه برن بیرون، فقط بچه های فاطمه بمونن غیرت الله، ابالفضل سرشو پایین انداخته داره میره 🔷گفت عباس، تو کجا میری؟ بابا فرمودی فقط بچه های فاطمه من غلام بچه های فاطمه ام ♦️ای جانم به ادبت ♦️ای جانم به آقا من کجا و بچه های فاطمه کجا؟؟ 🔶گفت بمون یه روز برات مسجل میشه که تو پسر فاطمه هستی عباس اومد 🔶حسن و حسین،،، درد دلاشو کرد آخرش، دست حسین و عباس تو دست هم گذاشت عباس... ✔️این حسین منه ✔️این زینب منه ✔️حواست باشه عاشورایی در پیشه ☑️عباس، همه قدرتشو گذاشت اومد تو خیمه ی مشک ها، دید بچه ها از شدت تشنگی زبونشونو بیرون آوردن عمو تشنمونه غیرت عباس به جوش اومد 🔻گفت عباس زنده باشه، رقیه تشنش باشه! 🔺عباس تشنه باشه، علی اصغر تشنه باشه؟؟ 🌱اومد اجازه بگیره سیدی و مولای! اجازه گرفت... چند قدم رفت 🌱ارباب من و شما فرمود: عباس صبر کن 🍂شمشیرتو به من بده این همه دشمن این همه نامرد، مگه میشه؟؟ 🍁گفت عباسم، هر چی این نانجیبارو بیشتر بکشی، از کربلا تا کوفه و شام زینبمو بیشتر میزنن رقیمو بیشتر میزنن یه وقت صدای عباس بلند شد اخا... ادرک اخا حسین فهمید از لحن صدای عباس فهمید چه خبره سریع خودشو رسوند ✔️مشک جدا افتاده ✔️دست،جدا افتاده ✔️بدن تیکه تیکه شده انقده لج داشتن سر عباس هرکی میتونست زد اومد کنار بدن ابالفضل چیکار کنم؟؟ یه دستش رو جنازه ی عباس، نگاهش سمت خیمه ها ✔️دشمن جسور شده ✔️دشمن گستاخ شده ✔️دشمن بی حیا شده 💢ابالفضل پاشو ببین،دشمنا دارن به اَشکم میخندن 💢اگه ما زودتر نریم، دست زینبو نامردا میبندن 😭😭 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
⬅️آبش ندید میمیره،آبشم بدید میمیره ⬅️تیر و کمون لازم نیست، از تب شدید میمیره 🔻 💢دوسه روزه بیقرار، رو دست مادرش، ربابه 💢اگه هلهله بزاره شاید،لحظه ای بخوابه ✅** باید بین وسیله ی بُرنده و مذبوح، مطابقت باشه یعنی اگه یه پرنده ی کوچیکو میخوای سر ببری، چاقویی که انتخاب میشه باید کوچیک باشه ☑️داغ دلم بدتر شد،غنچه ی رباب پرپر شد ☑️این حنجر صدپاره،مثل پیکر اکبر شد 😔رنگ حسین پریده، گوش تا گوشت بریده 😭یه وقت دستاش گرم شده، یه نگاه کرد فذبح الطفل من الاذن الی الاذن تیر 3شعبه، گوش تا گوش علی اصغر رو بریده ♦️رنگ حسین پریده، گوش تا گوشت بریده با عبا حالا که قنداقه ات رو مخفی کرده بابا ♦️یه قدم به خیمه یک قدم باز برمیگرده بابا 🔷قنداقه رو گرفت. فرمود اگه به زعم شما من گنهکارم، تو هیچ دین و مذهبی بچه ی شیرخواره گنهکار به حساب نمیاد 👌اصلا خودتون ببرید سیرابش کنید. 🔷لشکر به هیاهو افتاد، همه میگن حسین راست میگه ما با حسین جنگ داریم، با این طفل شیرخواره که جنگ نداریم 😡تو این هیاهو صدا زد حرمله چرا بیکار نشستی؟؟ ✔️ظالم ترین آدم ها،شقی ترین آدم ها میگه دلم برا حسین سوخت 😔علی اکبر افتاد، خندیدم 😔قاسم افتاد،هلهله کردم 😔ابالفضل افتاد،خندیدم اما اینجا دلم سوخت 🔆دیدم حسین چند قدم میره سمت خیمه، دوباره... گفت دیدم مادرش رباب،دم خیمه منتظره 🌱اشکام سرازیر میشه،زانوهام زمین گیر میشه 🌱باید که زود خاکت کرد،چاره نیست داره دیر میشه 🔥حسین داره میگه من چجوری عزیزم خاک روی تو بریزم هنوز چشماش بازه... ☄غیر بدن ابالفضل ، همه بدن هارو نزدیک خیمه ها آورد حسین هیچکدوم از شهدای کربلارو حسین دفن نکرد ⚡️بدن علی امبر،قاسم،عون،جعفر... غیر بدن ابالفضل که نمیتونست بدن رو برگردونه یاریم نداره حسین که کمکش کنه 🍁همه ی بدن هارو آورد تو خیمه ی دار الحرب، ولی بدن علی اصغرو دفن کرد 🍂شاید بپرسی چرا بدن علی اصغرو دفن کرد؟؟ شاید میدونست قراره اسب ها بر بدن ها بتازن این بدن کوچیکه، طاقت نداره شاید میدونست قراره سرهارو به نیزه بزنن این سر کوچیکه، طاقت نیزه هارو نداره 🍀شایدم برا این باشه،مادرش فاطمه میاد گودال ... 🍀شایدم برا این باشه مادرش میاد کربلا،چشمش به قنداقه ی خونیه علی اصغر نیفته چرا؟؟ داغ محسن شش ماهش براش تازه نشه 😭😭😭😭 آخه یه شش ماهه ام بین در و دیوار... 😭😭😭😭 🥀یقینا علی اصغر با عموجانش محسن،چشم تو چشم میشه یقیناً یه حرفایی میزنن ❇️تورا با تیر آتشبار کشتند ❇️مرا بین در و دیوار کشتند ❇️چه میشد حلقه بر آن در نمیزد ❇️لگد بر پهلوی مادر نمیزد ❇️نبودی ماه شد همرنگ نیلی ❇️نبودی مادر من خورد سیلی 😭😭 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
♻️در ماتم سرچشمه های پاکیه خاکی ♻️خون میچکد از زمزم افلاکیه خاکی ♻️روی دلم، حک میکنم حکاکیه خاکی ♻️قربان آن 4آفتاب خاکیه خاکی 💢هفت آسمان از داغ اینها،خون دل خورده 💢خاک بقیع افلاک را، در غم فرو برده ❇️وارد شدن در وادیه تور خدا سخت است ❇️از پشت نرده دیدن آیینه ها سخت است ❇️تنهاییه ارباب های باوفا سخت است ❇️گریه کنی اما بدون سر و صدا، سخت است 🔹گریه کنانش آستینی در دهن دارند 🔹اینجا نگهبان هایشان،دست بزن دارند ☑️*اوناییکه مدینه رفتن بیشتر میسوزن با این شعر* 🔹سهم دل عاشق به جز نامهربانی نیست 🔹زوار را قدر سلامی هم، امانی نیست 🔹از گنبد و گلدسته و ایوان، نشانی نیست 🔹بال کبوترها نباشد سایبانی، نیست 💢مانند این غم،هیچ داغی را نخواهی دید 💢جز ماه در شب ها، چراغی را نخواهی دید 🔸دست بلا بذر جدایی را نکارد، کاش 🔸دشنه برای قلب شیعه،بر ندارد کاش 🔸خاک بقیع اندوه غم را نیارد،کاش 🔸از ابرهای آسمان، باران نبارد کاش 💢وقتی بباری کار ما مشکل شود باران 💢ابر امامان غریبم،گِل شود باران 🔰تا کی، گلوی ما اسیر آه غم گردد 🔰ایکاش از این اندوه،کم گردد 🔰انگشتریه مادرم،نذر حرم گردد 🔰تا صحن و ایوان حسن جانم عَلَم گردد 💢باید غریب خویش را یاری کنم،آخر 💢باید برای مجتبی،کاری کنم آخر ☑️اومد تو قبرستان بقیع، دید بارون داره میباره گفت آقاجان... یه چند رأس گوسفند دارم یه اسباب و اثاثیه مختصر هم دارم ☑️اگه اجازه بدن، همرو میفروشم لااقل یه سایبون رو قبرت درست میکنم انقده آفتاب به قبرت نخوره 🔺شهر نبی، آل عبا را زجر سختی داد 🔺بعد از پیمبر، مرتضی را زجر سختی داد 🔺ناموس شاه لافتی را زجر سختی داد 🔺از کوچه هایش، مجتبی را زجر سختی داد 💢این بغض سنگین،سالیانی در دلم مانده 💢فرزند زهرا مثل مادر، بی حرم مانده 🌺این خاک را آخر، حسن آباد میسازیم 🌺منبر بنام باقر و سجاد میسازیم 🌺ایوان طلا و پنجره فولاد میسازیم 🌺صحنی شبیه صحن گوهرشاد، میسازیم 💢شب های جمعه ناحیه با آه میخوانیم 💢مانند مشهد میخوانیم 💠باد مخالف،تصویر مرقد چشم مارا خیس خواهد کرد 💠باد موافق، زلف شب را گیس خواهد کرد 💠دارالقلم را رهبرم تأسیس خواهد کرد 💠هرساعتش، علامه ای تدریس خواهد کرد 💢پایان هر درسی، سلام و روضه ای برپاست 💢با نام صادق در مدینه، حوزه ای برپاست 🌐سقف حرم با چشم بارانی، بنا گردد 🌐با نقش کاشیه خراسانی بنا گردد 🌐طرح مهندس های بنا گردد 🌐بانیت بنا گردد 💢وا میشود تا آسمان ها، راه یک روزی 💢دست صعودی میشود، کوتاه یک روزی 🔅بالای گودال بال و پرها، باز میماند 🔅سجاده خونین جگرها،باز میماند 🔅راه حرم وقت سحرها،باز میماند 🔅زوار می آیند و درها باز میماند 💢در دست هرخادم،گلاب و جام میبینم 💢نقاره زن هارا به روی بام میبینیم 〽️باید پری از شهپر باب الحوائج ساخت 〽️حوضی بنام اصغر باب الحوائج ساخت 〽️تمثال مَشکی سر در باب الحوائج ساخت 〽️صحنی بنام مادر باب الحوائج ساخت 💢در مضجع ام البنین،ریحانه میریزیم 💢پایین پایش،طرح سقاخانه میریزیم
⚠️روضه که میخوانی بگو هی آب، آب آنجا ⚠️روضه بخوان از تشنگیه بی حساب،آنجا ⚠️زنجیر میبینی بگو وای از طناب،آنجا ⚠️تا آب نوشیدی بگو وای از رباب،آنجا 💢سقا، کنار علقمه قدش هلالی شد 💢سهم رباب از آب،تنها مشک خالی شد 🛑نامردا به شیعه ها گفتن شما باید حرم اهل بیت رو خراب کنید 🛑هرکاری کردن شیعیان،قبول نکردن عالم بزرگ شیعه های عربستان تو عالم رویا، غریب مدینه امام مجتبی رو دید 🛑فرمود: خودتون با دستای خودتون حرم هارو خراب کنید. چرا آقا؟؟ 😭فرمود شما که میخواهید خراب کنید، با احترام با اشک چشمتون خراب میکنید 😭اما این نامردا اگه بخوان قبر و حرم مارو خراب کنن، ناسزا میگن 😭با بی احترامی، حرم خراب میکنن ⬅️من میدونم دلت کجا رفته؟؟ 🔶اینا از نوادگان همون نانجیبایی هستن که تو مدینه، اومدن تو قبرستان بقیع قبر بی بی رو نبش قبر کنن 🔷خبر به گوش مولا، امیر المومنین رسید امیر المومنینی که جلو چشمش اینهمه بی حرمتی کردن به خانومش،سکوت کرد بخاطر حفظ اسلام 🟡اینجا ذوالفقار گرفت، دستمال زرد بست به پیشانی 🔺اومد تو قبرستان بقیع 🔵گفت اگه خاکی جابجا بشه، اجازه نمیدم احدی از اینجا زنده بیرون بره 🟣اون دومی نانجیب رو خوابوند روی خاک، الانه که جان از بدن اون نانجیب مفارقت کنه اهل روضه... ریختن سرش، وساطت کردن گفتن علی جان، داری چیکار میکنی؟ گفتن الانه که جون بده خلاصه جداش کردن مولا یه گوشه ای نشست، شروع کرد به گریه کردن گفت برا یه نامرد، اینهمه آدم اومدید دست بکیرید همتون تو کوچه دیدید، غریب به 40 نفر ریختن ، یه زن بی پناه زدن یه نفرتون پا پیش نزاشته آقام آقام آقام خلاصه هرطوری بود نزاشت کسی بی احترامی کنه به قبر فاطمه خلاصه هرطوری بود نزاشت عملی انجام بشه من میخوام دلتو یه جای دیگه هم ببرم یه روزی ، یه عده هم اومدن گفتن سرتا پای مارو باید طلا بگیری عبیدالله مگه شما چیکار کردید؟؟! گفت ما یه کاری کردیم روز عاشورا جلو چشم زینب، 10نفر به اسبامون نعل تازه زدیم... قبرو نزاشتن خراب کنن اما خود امام حسینو انقده با سم اسب، رو بدنش دویدن عبیدالله... استخونای بدن حسینو خورد کردیم 😭😭😭😭😭😭 😭😭😭 یه جای دیگم دلتو ببرم یا علی مدد هرچی گشتن دیدن یکی از سرهای شهدای بنی هاشم، کَمه گفتن چیکار کنیم؟ گفتن حسین رفته پشت خیمه، یه جنازه ای رو دفن کرده با نیزه اومدن پشت خیمه انقد با نیزه، رو خاکا زدن بدن علی اصغرو از دل خاک بیرون آوردن سر از بدنش جدا کردن 😭😭😭 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
😔آب آور حرم کجایی؟ 😔عصای پیریم کجایی؟ 🔹ای صاحب علم،کجایی؟ 🔹آب آور حرم،کجایی؟ 🔹عصای پیریم کجا؟؟ 🔆خیلی دلم هواتو کرده 🔆هوای اون چشاتو کرده ♦️میگن که دستاتو بُریدن ♦️معجر زینبو کشیدن ♦️اشکای زهرا رو ندیدن 🔰به گریه چشمام ناگزیره 🔰الهی مادرت بمیره 💢کی قد و بالاتو نظر زد؟ 💢نیزه به سنت،بی خبر زد 💢به چشم تو تیر سه پر زد 🔥بقیع با ناله هام شریکه 🔥قبرت میگن خیلی کوچیکه 🌱بعد تو محشری بپاشد 🌱کربلا تازه کربلا شد 🌱حرمله پاش به خیمه واشد 😭😭😭 🍁مثل علی یه کوه دردی 🍁میگن رو نیزه گریه کردی 🍃بعد تو دل،چارشو گم کرد 🍃رقیه گوشوارشو گم کرد 🍃مادری گهوارشو گم کرد 💥مث خودت خونه خرابم 💥شرمنده ی روی ربابم ☑️کار هر روزش بود ☑️بی بی جان،منو حلال کن ☑️اگه پسرم آب میاورد،علی اصغرت تشنه نبود ☑️اگه سقای کربلا،آب میاورد حسین مجبور نبود علی اصغرو رو دستش بگیره 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
🔸من چهارساله بودم، دیدم به چشم خونبار 🔸غم های کربلا را، با دردهای بسیار ✔️ 🔹من چهارساله بودم، دیدم به چشم خونبار 🔹غم های کربلا را، با دردهای بسیار 🔆دنیای من تماما با کربلا عجین است 🔆طول حیات من شد از نینوا عزادار 💥یک گوشه از بلا را من بازگو نمایم 💥از ماجرای گودال،وز روضه های غمبار ✔️همه بشنوید، منه امام باقر دارم روضه میخونم جد غریب من را کفّار سر بریدند 🌱یه بحثی تو بریده شدن سر جد غریبم حسینِ 🌱اما فراتر از اون میخوام روضه بخونم 🍂جد غریب من را کفّار سر بریدند 🍂از طرز سر بریدن،دارم به سینه اَسرار ✔️فلذا همچین که خانم رقیه،سر بابارو بغل گرفت گفت چه نامرتب سرتو بریدن 😭😭😭😭😭😭 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
یک گوشه از بلا را من بازگو نمایم از ماجرای گودال، وز روضه های غمبار ☑️سه چهارساله، قدم به قدم خانم رقیه بلاها را به چشماش دیده جد غریب من را کفّار سر بریدند از طرز سر بریدن، دارم به سینه اَسرار ✔️هر کاری کرد،خنجر حیا کرد ✔️نتونست سر حسینو جدا کنه تیغش نمیبرید و پیوسته ضربه میزد گه بر جناق سینه، گه بر گلو، ستمکار با چکمه روی سینه، بنشسته بود ملعون با قبضه ی محاسن، میکرد بازی انگار 😭😭😭😭 ای حسیـــــن ناگاه پشت و رو شد با پا، تنِ امامم زد ضربه های ممتد، بر گردنش تبهکار آنگاه دیدم از دور، یک نیزه رفت بالا خورشید، سر برهنه، بر نیزه شد پدیدار بین گودال، به رگ های تو بستم دخیل اللهم تقبل منا هذا القلیل ای زیاد از سر عالم، کمت کردند وِتر مَؤتور خدا درهَمت کردند دست و پا میزدی، تیرا خطا میرفت نیزه دارا به زمین مُحکمت کردند 😭😭😭😭 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas