🏴 اشعار #شب_اول_محرم
_______________
#آغاز_محرم #مناجات_اول_مجلس
بوی اسپند کرده مدهوشم
دارم آقا سیاه می پوشم
اشک ریز غروب گودالم
از همین ابتدای چاووشم
آه ارباب اذن گریه بده
نکند کرده ای فراموشم؟
سینه با نیتت زدم،یک عمر
بوی گل می پرد از آغوشم
اشک هایم جوابگویت نیست
پس برایت فرات می جوشم
دارد آقا سپید می گردد
با غم کربلا بناگوشم
عهد کردم فروختم هرچه
به کسی گوشواره نفروشم
به فدای اسیری زینب
هرچه زنجیر خورده بر دوشم
.
دل مهیای پیشواز شده
ناز ارباب را نیاز شده
آسمان ها به سینه می کوبند
باد در کوچه نوحه ساز شده
تکیه ی ما به نام ثارالله
قد علم کرده سرفراز شده
دست، تا رزق اشک را بدهد
سوی آقای خود دراز شده
پس برای تمام هیئت ها
نام ارباب امتیاز شده
ذاکر و چای ریز در هیئت؛
جای هر نوکری لحاظ شده
آه آقا برای قاسم تو
اشک در چشم ما جهاز شده
تا علی را به تیر بسپارد
دستهای حسین باز شده
.
گل به وقت گلاب نزدیک است
لحظه ی اضطراب نزدیک است
لحظه ای که عمو به خود می گفت
مشک بردار،آب نزدیک است
بی گمان بین آب و شش ماهه
لحظه ی انتخاب نزدیک است
لحظه ی رو گرفتن ارباب
از نگاه رباب نزدیک است
آی خفاش های بی مقدار
کشتن آفتاب نزدیک است
لحظههای ی کشیدن دست و
روسری و نقاب نزدیک است
لحظه ی رقص خیزران پلید
با شراب و کباب نزدیک است
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
_______
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
آه، بدجور مرا کوفه به هم ریخت حسین
همه ی شهر به یکباره سرم ریخت حسین
باورم نیست که آواره شدم در این شهر
نیست پنهان ز تو، بیچاره شدم در این شهر
تو نبودی که ببینی چه شبی سر کردم
تا سحر گریه به تنهایی حیدر کردم
باورم نیست که آواره ی صحرا شده ای
باورم نیست که تو یکه و تنها شده ای
کاش اینجا نرسی، کوفه پر از نیرنگ است
کوچه هاشان همگی مثل مدینه تنگ است
رفته از کف همه تاب و توانم چه کنم
نامه دادم که بیا، دل نگرانم چه کنم
نگرانم نکند زینبت اینجا برسد
تو نباشی و خودش بی کس و تنها برسد
چقدَر نقشه شوم است که در سر دارند
نکند دخترکان معجر نو بر دارند
وعده زیور و خلخال به هم می دادند
وعده غارت گودال به هم می دادند
نگرانم چه کنم، پیرهنت را بردار
آه آقای غریبم کفنت را بردار
چند تا مشک پر از آب بیاور حتما
آه لب تشنه شدم، آب ندادند به من
کوفه در فکر اسیرند چه بد خواهد شد
خیزران دست بگیرند چه بد خواهد شد
کوفه از قهقه ی حرمله ها سرمست است
کمر قتلِ غریبانه ی مهمان بسته است
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
_______
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
ای که به غربتِ شب بر من تویی ستاره
از من به سر دویدن از تو به یک اشاره
جان من و دوطفلم نذر تو باد صد بار
یک دم اگر ببیند مسلم تو را دوباره
قصابهای کوفه چون فصلِ عید قربان
آورده اند انگار بر جسم من قناره
این چشمها که دیدم خشکیده از محبت
بر جان اصغرت کن فکری به راه چاره
این دستها به غارت بران چو تیغشان است
از گوش دخترانت بردار گوشواره
ترسم از آن دمی که بر خاک چون فتادی
قاتل کشد چو خنجر زهرا کند نظاره
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
_______________
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
از آه من،کبود دل آسمان بوَد
در کوفه مسلم از غم تو نیمه جان بوَد
کوفه میا که جسم تو عریان شود حسین
چشمم به یاد آمدنت خون فشان بوَد
آقا چقدر دلنگرانم برای تو
دلواپسی ام از نگه ساربان بوَد
طفل رباب می شود اینجا دو تا حسین
دیدم به دست حرمله تیر و کمان بوَد
افتادن مرا زن و بچه ندیده اند
دور تو پیش دیده ی زینب،سنان بوَد
کوفه میا به چشم دل،انگار دیده ام
راس بریده ات به کف این و آن بوَد
آقا میا که جای سه ساله به کوفه نیست
اینجا سخن ز مجلس نامحرمان بوَد
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
___________
#آغاز_محرم #مناجات_اول_مجلس
دارد نوای نوحهی خونخواه میرسد
هر شب صدای چاوشی ماه میرسد
لبهای قدسیان به دمت گرم میشود
«باز این چه شورش است»، که از راه میرسد
دارد هوای شهر، نفس تازه میکند
هر خانه را دمت پر از آوازه میکند
دستی لباسِ مشکی سالِ گذشته را
دارد برای نوکرت اندازه میکند
در کوچههای مشکی ماتم رسیدهاند
بعد از حسین و روضه؛ به این دَم رسیدهاند
«لطفا کمک کنید، به بزم عزایمان»
سینی به دستهای مُحرّم رسیدهاند
هر کوچهای که بزم عزایت در آن بپاست
یک تکه از حرم شده از جنس کربلاست
این پارچه؛ که حلقه زده دور خیمهات
چادر سیاهِ روضه نه؛ ششگوشهی شماست
اصلِ شراب، چای عزاخانههای توست
هر استکان؛ دخیل، به پیمانههای توست
سُکر مدام، هروله را میکند درست
پرواز، کار هر شبِ دیوانههای توست
عرضِ سلامهای علامت سلام ماست
پرهای تیغهاش پر و بال قیام ماست
ما هم کبوتریم، ولی دور از حرم
سقفِ بلندِ فرشِ حسینیّه بام ماست
طبل و دُهُل صدای تپشهای نوکر است
دَمّام و سنجهای عزا صور محشر است
زنجیر میزنیم، که زنجیریات شویم
سینهزدن؛ بهانهی کوبیدن در است
ما نانخور توایم، نمکگیر روضهایم
آب و خوراکمان شدهای؛ سیر روضهایم
شعر سپید مرثیهی توست، موی ما
هر چند کودکیم، ولی پیر روضهایم
خاکستریم، تکهای از تربتیم ما
بازارِ داغِ نوکرِ بیقیمتیم ما
ما را قلم نگیر، اگر هم غلط شدیم
خوشبختی است، اینکه تَهِ نوبتیم ما
ای صاحب بهشت زمین؛ «بهترین حرم»
شد منتهای آرزوی ما همین؛ «حرم»
آمادهایم، پای برهنه سفر کنیم
باشد قرار بعدی ما؛ اربعین؛ حرم ...
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
_______________
#آغاز_محرم #مناجات_اول_مجلس
بوی اسپند کرده مدهوشم
دارم آقا سیاه می پوشم
اشک ریز غروب گودالم
از همین ابتدای چاووشم
آه ارباب اذن گریه بده
نکند کرده ای فراموشم؟
سینه با نیتت زدم،یک عمر
بوی گل می پرد از آغوشم
اشک هایم جوابگویت نیست
پس برایت فرات می جوشم
دارد آقا سپید می گردد
با غم کربلا بناگوشم
عهد کردم فروختم هرچه
به کسی گوشواره نفروشم
به فدای اسیری زینب
هرچه زنجیر خورده بر دوشم
.
دل مهیای پیشواز شده
ناز ارباب را نیاز شده
آسمان ها به سینه می کوبند
باد در کوچه نوحه ساز شده
تکیه ی ما به نام ثارالله
قد علم کرده سرفراز شده
دست، تا رزق اشک را بدهد
سوی آقای خود دراز شده
پس برای تمام هیئت ها
نام ارباب امتیاز شده
ذاکر و چای ریز در هیئت؛
جای هر نوکری لحاظ شده
آه آقا برای قاسم تو
اشک در چشم ما جهاز شده
تا علی را به تیر بسپارد
دستهای حسین باز شده
.
گل به وقت گلاب نزدیک است
لحظه ی اضطراب نزدیک است
لحظه ای که عمو به خود می گفت
مشک بردار،آب نزدیک است
بی گمان بین آب و شش ماهه
لحظه ی انتخاب نزدیک است
لحظه ی رو گرفتن ارباب
از نگاه رباب نزدیک است
آی خفاش های بی مقدار
کشتن آفتاب نزدیک است
لحظههای ی کشیدن دست و
روسری و نقاب نزدیک است
لحظه ی رقص خیزران پلید
با شراب و کباب نزدیک است
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
___________
#آغاز_محرم #مناجات_اول_مجلس
عشق است مرا که در عزایت رنگ بدنم سیاه باشد
از لطمهی روضهی غم تو عشق است تنم سیاه باشد
از بس که مرا همیشه مادر از کودکیام سیاه پوشاند
پایان وصیتم نوشتم حتی کفنم سیاه باشد
من کیسهای از گناه دارم در سینه دلی سیاه دارم
گفتی که بیا چه عیب دارد گر سینهزنم سیاه باشد
انگشتر تو بلای جان شد انگشت تو سهم ساربان شد
پس حق بده روی دست از این پس سنگ یمنم سیاه باشد
در روضهی چوب خیزرانت از بسکه گزیدهام لب از غم
دیگر چه تعجب است اگر من دور دهنم سیاه باشد…
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روضه_حضرت_مسلم_(ع)
#استاد_جواهری_فکور
#درگاه_شاعران_روضه_نشینان
https://eitaa.com/rozeneshinan