#امام_علی #مدح_امام_علی
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت
آنکه را حُبِّ علی(ع) نیست به دل، از ما نیست
هرکه شد شیفته ی عشق علی(ع)، تنها نیست
سائل و ریزه خور و خادمِ درگاهِ توأیم
جز علی(ع) هیچکسی بر دل ما مولا نیست
مدد از حیدر کرار(ع) فقط می جوییم
أغنیا را غمِ افزون و کمِ دنیا نیست
گشته بازنده ی دنیا و قیامت قطعا
آنکه بر لوح دلش حُبّ علی(ع) پیدا نیست!
ما مسلمان شده ی مکتب آلُ اللّهیم
زندگی بی علی(ع) و آل علی(ع) زیبا نیست
🔸شاعر:
#محسن_زعفرانیه
____________________________
#ولادت_موسی_بن_جعفر
اي آفتـاب حُسن به زيبائيت سلام
وي آسمــان فضل به دانائيت سلام
در صبر شاخصي به شکيبائيـت سلام
تنها تو کاظمي که به تنهائيت سلام
هرگه غضب به قلب رئوف تو يافت دست
از آب عفــو آتش خشمت فرو نشست
اي صرف گشته عمر گران تو در نماز
دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز
مطلوب ايزد است بيان تو در نمــاز
واجب بُود درود به جان تو در نماز
اي جلوه هاي لطف خدا دودمان تـو
اين دوستي است دوستي خاندان تو
تو عبد صالح و به کفت قدرت خــداست
هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست
هارون چگونه صاحب اين دعوي خطاست
کي ابر هر کجا که بباري ز ملک ماست
قدرت از آن توست کــه بر ابر پيــل وار
فرمان دهي و شيعـۀ خود را کني سوار
اي نبض روزگار بـه کفِ با کفايتــت
شيرازۀ کتــاب شفاعــت ولايتت
شمس و قمر دو جلـوه ز نور هدايتت
گر، مي نبود جوشش بحر عنايتت
تبليغ سوء رشتۀ احکام مي گسست
طوفان کفر کشتي اسلام مي شکست
بـاران ابــر دست تو پايــان پذير نيست
دريــاي قلب پاک تو طوفـان پذير نيست
مهر تو گوهري است که نقصان پذير نيست
خصم تو کافري است که ايمان پذير نيست
آن سان که نور عشق خدا در وجود توست
از صبح تا به ظهر، زمان سجـــود توست
اي کشتي نجات به درياي حادثـات
دارند شيعيان به شما چشم التفات
لب تشنه ايم تشنۀ يک جرعۀ فرات
بر ما ببخش از کرم خويشتن برات
در آستــان قدس رضا نور عين تو
دل پر زند به سوي تو و کاظمين تو
چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست
چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست
سر تا به پاي دردم و درمانـم آرزوست
پا تا به سر نيــازم و احسانـم آرزوست
بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضــا
سوگند مي دهم به جگر گوشه ات رضا
🔸شاعر:
#استاد_سیدرضا_مؤید
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
#ولادت_موسی_بن_جعفر
ای حیات روح مطهّــر
وی بقـای عالـم اکبــر
هشتمین ستارۀ عصمت
هفتمیـن وصـیّ پیمبر
یـا ولـیّ خالــق منّـان
یـا امام موسی جعفر
درِّ هفـت بحـرِ فـضیلت
بحرِ شش فروزانْ گـوهر
هم ز وصف خلـق، مبرّا
هـم ز حـد مـدح، فراتر
هم قضا تو راست به فرمان
هم قـدَر تـو راست مقـدّر
بـال ده بـه مـرغ عروجم
تـا بـه کاظمیْـن زنـم پر
کاظمیـن: قبلـۀ جانهـا
کاظمیـن: خانــۀ دلبــر
کاظمین: خاک دو مولا
کاظمین: شهر دو سرور
تا دهم به بارگهت جان
تا نَهم به خاک درت سر
کـردهام مشــام دلـم را
از ولایــت تــو معطّــر
خاک و باد و آتش و آبند
در ارادۀ تــو مسخّــر
جـز درت پنـاه ندارم
سیّدی مرانم از این در!
گر از این درم برهانی
بـاز آیـم از درِ دیگــر
شیر با ولای تو خـوردم
پیشتـر ز خلقـت مــادر
من کیام که مدح تو گویم
ای همـه خدات ثناگر
مــاه آفتـاب، شمـایل
آفتابِ فاطمـه منظـر
چـون رضات، نور دودیده
همچو فاطمه به تو دختر
او امــام کـلّ خــلایق
ایــن حبیبـــةاللهِ داور
دور بـا اشارۀ چشمت
میزنــد سپهــر مـدوّر
آن چنان که با یَدِ موسی
چوب خشک میشود اژدر
مهر تو چو خلق مـرا هم
هم چو ذرّه داشته در بر
خـار بـودهام، شدهام گل
خاک بـودهام، شدهام زر
کظم غیظ تو همه احمد
دست و تیغ تو همه حیدر
جای جـای عالـم هستی
از ذُراری تـــو منــوّر
بس امامزاده که دیدم
بود نجلِ موسی جعفر
این بوَد تجلّیِ زهرا
ایــن بـوَد نتیجـۀ کوثر
ای امــام نــور! چگونـه
حبس تیره شد به تو بستر؟
تیرگی تو را شده مونس
سلسله تو را شده یاور
آفتاب و سلسله؟ هرگز
ایــن مـرا نیایـد باور
تـا ولــیعصـر نیـاید
آن امیـد اوّل و آخـر
داغ توست بر جگر ما
زخم تو هماره به پیکر
کاش دور حبس تو میشد
پـر زنــم بســان کبــوتر
نخل «میثم» است که دائم
میدهـد ز اشک غمت بـر
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
#ولادت_موسی_بن_جعفر
وارث مُلک تبسم ، کاظم است
عشق عالمتاب هفتم ، کاظم است
آفرینش ، سوره ای از مهر او
بر لب هستی ، تبسّم کاظم است
مُصحف اخلاص و قاموس یقین
بحر عرفان را تلاطم ، کاظم است
مُقتدای آسمان مردان سبز
قبله ی آیینه مردم ، کاظم است
ترجُمان وحدت دل های ما
تابش مِهر تفاهم ، کاظم است
مِی پرستان ! وقت سرمستی رسید
در میستان هفتمین خُم ، کاظم است
آسمان ! تبریک ، فصل هفتم است
مِهر عالمتاب هفتم ، کاظم است
🔸شاعر:
#رضا_اسماعیلی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
#ولادت_موسی_بن_جعفر
این حرف بینِ مردمِ این خاک رایج است
چشمانِ ما به سفره یِ باب الحوائج است
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
_______________
#آغاز_محرم #مناجات_اول_مجلس
بوی اسپند کرده مدهوشم
دارم آقا سیاه می پوشم
اشک ریز غروب گودالم
از همین ابتدای چاووشم
آه ارباب اذن گریه بده
نکند کرده ای فراموشم؟
سینه با نیتت زدم،یک عمر
بوی گل می پرد از آغوشم
اشک هایم جوابگویت نیست
پس برایت فرات می جوشم
دارد آقا سپید می گردد
با غم کربلا بناگوشم
عهد کردم فروختم هرچه
به کسی گوشواره نفروشم
به فدای اسیری زینب
هرچه زنجیر خورده بر دوشم
.
دل مهیای پیشواز شده
ناز ارباب را نیاز شده
آسمان ها به سینه می کوبند
باد در کوچه نوحه ساز شده
تکیه ی ما به نام ثارالله
قد علم کرده سرفراز شده
دست، تا رزق اشک را بدهد
سوی آقای خود دراز شده
پس برای تمام هیئت ها
نام ارباب امتیاز شده
ذاکر و چای ریز در هیئت؛
جای هر نوکری لحاظ شده
آه آقا برای قاسم تو
اشک در چشم ما جهاز شده
تا علی را به تیر بسپارد
دستهای حسین باز شده
.
گل به وقت گلاب نزدیک است
لحظه ی اضطراب نزدیک است
لحظه ای که عمو به خود می گفت
مشک بردار،آب نزدیک است
بی گمان بین آب و شش ماهه
لحظه ی انتخاب نزدیک است
لحظه ی رو گرفتن ارباب
از نگاه رباب نزدیک است
آی خفاش های بی مقدار
کشتن آفتاب نزدیک است
لحظههای ی کشیدن دست و
روسری و نقاب نزدیک است
لحظه ی رقص خیزران پلید
با شراب و کباب نزدیک است
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
_______
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
آه، بدجور مرا کوفه به هم ریخت حسین
همه ی شهر به یکباره سرم ریخت حسین
باورم نیست که آواره شدم در این شهر
نیست پنهان ز تو، بیچاره شدم در این شهر
تو نبودی که ببینی چه شبی سر کردم
تا سحر گریه به تنهایی حیدر کردم
باورم نیست که آواره ی صحرا شده ای
باورم نیست که تو یکه و تنها شده ای
کاش اینجا نرسی، کوفه پر از نیرنگ است
کوچه هاشان همگی مثل مدینه تنگ است
رفته از کف همه تاب و توانم چه کنم
نامه دادم که بیا، دل نگرانم چه کنم
نگرانم نکند زینبت اینجا برسد
تو نباشی و خودش بی کس و تنها برسد
چقدَر نقشه شوم است که در سر دارند
نکند دخترکان معجر نو بر دارند
وعده زیور و خلخال به هم می دادند
وعده غارت گودال به هم می دادند
نگرانم چه کنم، پیرهنت را بردار
آه آقای غریبم کفنت را بردار
چند تا مشک پر از آب بیاور حتما
آه لب تشنه شدم، آب ندادند به من
کوفه در فکر اسیرند چه بد خواهد شد
خیزران دست بگیرند چه بد خواهد شد
کوفه از قهقه ی حرمله ها سرمست است
کمر قتلِ غریبانه ی مهمان بسته است
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
_______
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
ای که به غربتِ شب بر من تویی ستاره
از من به سر دویدن از تو به یک اشاره
جان من و دوطفلم نذر تو باد صد بار
یک دم اگر ببیند مسلم تو را دوباره
قصابهای کوفه چون فصلِ عید قربان
آورده اند انگار بر جسم من قناره
این چشمها که دیدم خشکیده از محبت
بر جان اصغرت کن فکری به راه چاره
این دستها به غارت بران چو تیغشان است
از گوش دخترانت بردار گوشواره
ترسم از آن دمی که بر خاک چون فتادی
قاتل کشد چو خنجر زهرا کند نظاره
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸