eitaa logo
روزنگار
847 دنبال‌کننده
73.2هزار عکس
43.2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
مجله روزنگار ، حاوی مطالب مفید در موضوعات مختلف مرتبط با حال و هوای روز و کاربردی است. قدمت چندین ساله این کانال آنرا به مرجعی قابل جستجو تبدیل کرده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 آیا حضرت در فرزندانی داشتند که به شهادت رسیدند؟ عون پسر حضرت زینب نیست چون از همسر اول جعفر بود؟ در نام و تعداد فرزندان حضرت زینب(س) اختلاف‌ نظرهایی وجود دارد  برخی نیز نام مادر محمد را خوصا دختر حفصة بن ثقیف ذکر کرده‌اند،نه حضرت زینب(س). قدیمی‌ترین منبعی که محمد را فرزند خوصا دختر حفصه می‌داند؛ «تسمیة من قتل مع الحسین(ع)» نوشته فضیل بن زبیر رسان(قرن دوم) می‌باشد. شیخ مفید(م 413ق) درباره شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر در کربلا بدون این‌که اشاره‌ای به نام مادرشان نماید، می‌نویسد: عون و محمد از فرزندان عبدالله به جعفر در کربلا به شهادت رسیدند. البته بلاذری (م 279ق) در «انساب الاشراف» در بخش فرزندان عبدالله بن جعفر، عون اصغر را از شهدای واقعه حره دانسته و نقلی مطرح می‌کند که بر اساس آن، عون اکبر نیز در همان واقعه به شهادت رسیده است. ✅ فرزندان عبدالله بن جعفر از زنان دیگر بنا بر نقل تاریخ؛ عبدالله بن جعفر از همسران دیگر خود فرزندانی نیز داشته است که برخی از آنها در کربلا حضور داشتند، ولی به شهادت نرسیدند 1. عون اصغر که نام مادرش جمانه دختر مسیب بن نجبه فزاری بود.او در کربلا همراه امام حسین(ع) بود. ولی در واقعه حرّه به شهادت رسید. 2. ابوبکر و عبیدالله؛ که نام مادرشان خوصاء بنت حفصة بود.  پس طبق برخی از اقوال اینها برادران محمد بودند. ✅ نتیجه‌گیری یک. همان‌طور که دیدیم؛ در تعداد و نام فرزندان عبدالله بن جعفر از حضرت زینب(س) اختلاف ‌نظر وجود دارد که این موضوع در نقل‌های تاریخی، طبیعی است. اما آنچه در آن اتفاق‌ نظر وجود دارد این است که به هر حال؛ دو فرزند عبدالله بن جعفر به نام‌های «عون» و «محمد» در کربلا به شهادت رسیدند. که براساس منابع تاریخی؛ نام مادر «عون»، حضرت زینب(س) بود که برخی با نام «عون اکبر» از او یاد می‌کنند؛ چون عبدالله بن جعفر از جمانه نیز فرزندی با نام عون داشت که از او به «عون اصغر»(کوچک) یاد شده است. و طبق برخی از منابع تاریخی دیگر(که به آن اشاره شد)؛ نام مادر «محمد» نیز حضرت زینب(س) بوده است. 📚أبو الفرج اصفهانی، على بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص 95، 📚رسان، فضیل بن زبیر، تسمیة من قتل مع الحسین(ع)، ص 151، 📚مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج 2، ص 68 - 69،  📚بلاذری أنساب الأشراف، ج 2، ص 67. @Roznegaar
💔 میرَوَم بَر #کَربَلا تا عُقده یِ #دِل واکُنَم 💔 یوسُفِ گُمگَشته را بِینِ حَرَم پِیدا کُنَم 😭 💔 مَن یَقین دارَم که #مَهدی زائِرِ کَربُبَلاست 💔 میرَوَم #جان را فَدایِ یوسُفِ زَهرا کُنَم 💔 اَز نَجَف تا کَربَلا پایِ پیاده میرَوَم، 💔 تا که خود را هَم قَطارِ #زِینَبِ کُبرا کُنَم 💔 روضه ای خواهَم بِخوانَم دَرکِنارِ #عَلقَمه 💔 سُفره یِ دِل وا به پیشِ حَضرَتِ #سَقّا کُنَم @Roznegaar
💢 پسرخوانده خود زینب را در حال غسل دید، زید او را طلاق داد و به پیامبر در آمد، آیه ۳۷ سوره در رابطه با این ماجرا شد! آیا این در شان پیامبر یک دین است؟ کمی التماس فکر! ✅ پاسخ در جاهلیت بر این بود که پسرانی را به فرزند خواندگی بر می داشتند که در فرزندشان نبودند، و از آن به "دعاء" و "تبنی" یاد می کردند. این رسم عرب نبود، بلکه کشورهای مترقی آن زمان، مانند و وقتی کودکی را به فرزند خوانده گی بر می داشتند احکام فرزندان صلبی را در باره آنان جاری می کردند؛ یعنی اگر بود ازدواج با او را حرام می دانستند و اگر پسر بود ازدواج با او برای پدرخوانده جایز نبود. اسلام این احکام را باطل کرده و شمرد. 📚المیزان، ج16، ص410. ✅خداوند در آیات 4 و 5 سوره احزاب فرزند بودن پسر ها را نفی می کند. یکی از مهمترین احکام فرزند خوانده پسر که در میان عرب بسیار قبیح شمرده می شد؛ با همسر او؛ توسط پدر خوانده بود، به طوری که هر اقدام در از بین بردن آن، مخالفت زیادی را بر می انگیخت. پیامبر نیز در راه پیشرفت اسلام فرزند خوانده ای قبول کرد که برای نشان دادن ابطال حکم حرمت ازدواج با همسر پسر خوانده، به امر کرد. ✅با همسر او ازدواج کند، در ذیل آیه 37 سوره احزاب به این موضوع اشاره شده است و شأن نزولی برای آن ذکر شده است. در تفسیر قمى در ذیل آیه "وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ" آمده است: از ابن ابى عمیر، از جمیل، از امام صادق (ع) برایم حدیث کرد، که فرمود: سبب نزول این آیه این بود که وقتى رسول خدا (ص) با خدیجه دختر خویلد ازدواج کرد، به منظور تجارت از به عکاظ رفت و در آنجا زید را دید که در معرض فروش قرار گرفته، او را جوانى زیرک و تیزهوش و عفیف یافت، پس وى را خریدارى کرد، و همین که به نبوت رسید، زید را به دعوت نمود، و زید مسلمان شد، از سوى دیگر، وقتى حارثة بن شراحیل کلبى از سرگذشت پسرش زید خبردار شد، به مکه آمد (تا فرزندش را از خریده و آزاد کند)، و حارثه مردى محترم و بزرگ بود، نزد ابوطالب آمده و گفت: اى ابو طالب! پسر من (در حادثهاى) اسیر شده، و شنیده ام که به دست بفروش رفته، تا به دست برادرزاده ات افتاده است، (از تو خواهش مىکنم) به ایشان پیشنهاد کنى یا پسرم را بفروشد، و یا عوض آن غلامى دیگر بگیرد، و یا کند. ✅ ابوطالب با رسول خدا (ص) صحبت کرد، حضرت فرمود: من او را آزاد کردم هر جا میخواهد برود، حارثه برخاست و دست زید را گرفت و گفت: پسر بر خیز و به شرافت و حسب و آبروى سابقت برگرد، زید گفت: به هیچ وجه تا زنده ام از رسول خدا (ص) جدا نمی شوم، حارثه گفت: آیا دست از شرافت و دودمان خود بر می دارى، و برده قریش میشوى؟ زید مجدداً گفت: به هیچ وجه و تا وقتی که زنده ام از رسول خدا (ص) جدا نمی ىشوم، پدرش خشمگین شد و گفت: اى گروه قریش شاهد باشید که من از او بیزارى جستم و او دیگر پسر من نیست، رسول خدا (ص) به خطاب کرد که شاهد باشید، زید پسر من است، از من ارث می برد، و من از او ارث می برم. از آن روز مردم به زید می گفتند:" ابن محمد=پسر محمد" و رسول خدا (ص) او را دوست می داشت، و نامش را "زید محبت" گذاشته بود. بعد از آنکه رسول خدا (ص) به مدینه مهاجرت فرمود، دختر جحش را به ازدواج زید درآورد. زید بعد از مدتی قصد جدایی از را داشت که پیامبر او را از این کار نهی فرمود[4]، اما در زید او را طلاق داد. بعد از طلاق زینب توسط زید، پیامبر(ص) به امر خداوند و در جهت از بین بردن جاهلی، قصد ازدواج با زینب را کرد، البته چون این کار، امر بزرگی بود، پیامبر می ترسید که مردم نپذیرند، لذا خداوند می فرماید: "از (انکار) مردم نترس بلکه خداوند شایسته تر است که از او بر حذر باشی!". پیامبر گرامی اسلام در نهایت با زینب ازدواج کرد و این سنت جاهلیت را برای همیشه از بین برد. در ادامه این آیه حکمت این ازدواج را از بین بردن سنت جاهلی می داند تا با از بین رفتن آن، دیگران در سختی نیفتند.خداوند می فرماید: تو را به ازدواج پسر خوانده ات در آوردیم تا دیگر مؤمنان در ازدواج با چنین مواردی دچار و سختی نشوند. 📚المیزان، ج16، ص482 @Roznegaar
#کربلا شهريست اي دل شهريارش زينب است اعتبارش از حسين و اقتدارش زينب است نام #زينب با #حسين حک گشته در ايوان دل دل که شد بيت الحسين نقش و نگارش زينب است @Roznegaar
واژه‌ی زیبای “ #پرستار ” یعنی: پ: پیمان خون بستن برای مهر و ایثار ر: رفتن به سوی خدمت خلق س: سربلند و ساده زیست و سخت‌کوش ت: تکمیل کننده کار طبیبان ا: الگوی او مظهر تقوا، #زینب کبری(سلام‌الله‌علیها) ر: راضی و خوشنود از رحمت خدا. ولادت #حضرت_زینب (سلام‌الله‌علیها) و #روزپرستار مبارک باد 🌸 @Roznegaar
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زنهایی که تبدیل شدن به #کالای_لوکس ! سخنان مهم استاد #مسعودعالی در مورد #نقشه_غرب علیه #زنان که #هویت_زنان را ازشون گرفتن و انها را تبدیل کردن به یک کالای لوکس ! ما #زینب (س)داریم ما #فاطمه (س) داریم که یک #نقطه_سیاه در پرونده آنها نیست چرا #زنان_مسلمان وقتی چنین الگوی های دارن باید چشم به #فرهنگ_غرب بدوزند؟ @Roznegaar
🚩 وقتی الگو #زینب است ❇️ #رهبرانقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «اگر #الگوی_زن ، زینب و فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله علیها باشند، کارش #عبارت است از فهم درست، هوشیاری در درک موقعیتها و انتخاب بهترین کارها؛ ولو با فداکاری و ایستادن پای همه چیز.» ۷۷/۰۸/۲۲ @Roznegaar
#اینفوگرافی #نام چند میلیون ایرانی #حسین و #زینب است؟ @Roznegaar
🔆 #رهبرانقلاب : «سکینه‌ی کبری»یی که شما اسمش را در #کربلا شنیده‌اید، و دختر امام و برادرزاده و شاگرد #زینب است، او یکی از مشعل‌های معرفت عربی در همه‌ی تاریخ اسلام تا امروز است. 🌸 کسانی که حتی زینب و پدر زینب و پدر #سکینه را قبول نداشتند و ندارند، اعتراف میکنند که سکینه علیهاسلام یک مشعل معرفت و دانش است. ۱۳۷۰/۰۸/۲۲ @Roznegaar
🔸زنان با عفت، ناموس مردان با غیرت هستند. زن زن همگان است، لذا ناموس کسی نیست و آن چنان بی‌ارزش است که هیچ مردی برای او فدا نمی‌شود. مرد نیز همان مرد بی‌ناموس است که لایق هیچ ناموسی نیست که برای آن فدا شود. خوک این گروه از مخلوقات است. 🔸نماد بانوان عفیف حضرت ناموس عالم خلقت است، که با نزدیک شدن حرامی‌های داعش به حرم ایشان، هزاران مدافع حریم ایشان از ایران و لبنان و عراق و افغانستان و پاکستان به سوریه شتافتند و هزاران نفر از آنان با سر بریده بازگشتند؛ مردان با غیرت و ناموس‌پرستی چون و استاد @Roznegaar
🏴 : شرح حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام ×لطفا با حال و هوای عاشورایی بخوانید× پس از آنکه همه یاران علیه السلام حتی طفل شش ماهه‌اش به شهادت رسیدند امام پس از وداعی جانسوز با اهل ببت اش بسوی میدان جنگ رفت. حضرت به عمر سعد فرموده بودند چون من يك نفر هستم، بنابراين يك يك از افراد را به جنگ من بفرست. عمر سعد هم در ابتدا این درخواست امام را قبول کرد. به فرمان چند تن از شجاعان دشمن به ميدان تاختند، امام حسين عليه‌السلام تن به تن با آنها جنگيد، ولى همه آنها در برابر شمشير آتش بار امام به خاك هلاكت افتادند، عمر سعد ملعون دريافت كه در نبرد تن به تن احدى در برابر امام حسين عليه السلام باقى نمى ماند، از اين رو نقض عهد كرد و فرمان حمله دستجمعى را صادر نمود. از هر سو به امام حمله كردند، امام آنچنان بر آنها هجوم برد كه آنها همانند ملخ پراكنده فرار مى‌كردند. مسعودى در اثباه الوصيه مى‌نويسد: امام حسين عليه‌السلام صدها تن از لشکریان یزید را به درک واصل کرد. آنحضرت همچنان می‌جنگيد، و بر اثر شدت تشنگى آب طلب مى‌كرد ولى كسى پاسخ نمى‌داد، آنقدر تير به بدنش رسيده بود كه گفته‌اند: «حتى صار كالقنفذ». شمر با جماعتى آمدند و بين او و خيمه‌اش قرار گرفتند، به طورى كه به خيمه نزديك شدند. امام فرياد زد: «ويلكم يا شيعه آل سفيان ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون يوم المعاد فكونوا احرارا فى دنيا كم ...» فرياد زد: اى پسر فاطمه! چه مى‌گوئى؟ امام فرمود: مى‌گويم من با شما مى‌جنگم شما با من، زنها تقصيرى ندارند، از گمراهان و متجاوزين خود جلوگيرى كنيد و تا زنده ام متعرض حرم من نشويد. شمر فرياد زد: اى پسر فاطمه، متعرض حرم نخواهند شد. آنگاه شمر به سپاه خود خطاب كرد و فرياد زد: همه متوجه حسين عليه‌السلام شويد و كار او را تمام كنيد. سپاه دشمن به امام حمله كردند، آنحضرت همچنان مى‌جنگيد تا اينكه بدنش پر از زخم سرانجام ظالمى بنام «صالح بن وهب» پيش آمد آنچنان بر ناحيه ران آنحضرت ضربت زد، كه آن مظلوم از پشت اسب به زمين افتاد، طرف راست صورتش به زمين برخورد كرد، سپس در همين حال برخاست و به جنگ ادامه داد. در لحظات آخر عمر امام حسين عليه‌السلام عليها السلام از خيمه بيرون آمد، در حالى كه فرياد مى زد: «وا محمداه! وا ابتاه! وا علياه! وا جعفراه». آنگاه به سوى امام حسين عليه‌السلام نزديك شد، در آن هنگام عمر سعد با جماعتى نزديك شد، و امام در حال جان كندن بود، زينب عليها السلام صدا زد: اى عمر! آيا اين ابا عبدالله، كشته مى شود و تو مى نگرى؟ امام حسين عليه‌السلام از زمين برخاست و مانند شيری شجاع بر دشمن حمله كرد همچنان با دشمن جنگيد تا دهها زخم بر بدنش وارد آمد. امام كنار آمد تا اندكى استراحت كند، در كنار ايستاده بود ناگاه سنگى از جانب دشمن آمد و به پيشانى آنحضرت خورد و خون جارى شد، دامنش را بلند كرد تا خون پيشانى را پاك كند، در اين هنگام تيرى سه شعبه زهر آلود آمد و بر سينه (يا شكم) آنحضرت اصابت كرد، فرمود: بسم الله و بالله و على مله رسول الله. سپس سرش را به طرف آسمان بلند كرد و گفت: «خدايا تو میدانى مردى را مى كشند كه در روى زمين پسر پيغمبرى غير او نيست». آنگاه آن تير را گرفت و از پشت بيرون آورد، و خون مانند ناودان از آن جارى شد. در اين هنگام ضعف بر بدن آقا مسلط شد، سپاه دشمن دست از جنگ كشيد و مدتی از اين جريان گذشت، و كسى جرئت نمى كرد آخرين ضربه را بزند (و به عنوان قاتل، با خدا ملاقات كند). شمر بر سپاه خود فرياد زد: ويحكم ما تنتظرون بالرجل اقتلوه ثكلتكم امهاتكم. در اين وقت، دشمنان بىرحم، از هر سو به آن امام غريب، حمله كردند، يكى به شانه چپش ضربت زد، ديگرى بر دوشش ضربت زد، سنان بن انس به پيش آمد و چنان نيزهاش را بر گودى گلوى آنحضرت فرو برد و سپس نيزه را بيرون آورد و بر استخوانهاى سينهاش كوبيد و تير بر حلقوم او وارد ساخت، كه آنحضرت بر روى خاك زمين افتاد، پس از لحظه‌اى برخاست و نشست و تير را از گلوى خود بيرون كشيد، سر محاسنش را با خون بدنش رنگين نمود و مى فرمود: هكذا القى الله مخضبا بدمى مغصوبا على حقى. (كه از سربازان دشمن بود) مى گويد: نگاه به قتلگاه كردم ديدم حسين عليه‌السلام به خود مى‌پيچد و در حال جان دادن است، درخشندگى چهره، و زيبائى قامت او مرا از فكر در مورد كشتن او بازداشت و من هرگز كشته آغشته به خونى را چنين نديده‌ام. در اين حال فرمود: شربت آبى به من برسانيد. ظالمى گفت: آب نچشى تا از آب سوزان دوزخ بياشامى، حضرت فرمود: آيا من آب سوزان جهنم را مى‌آشامم؟، نه هرگز، بلكه من بر جدم رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم وارد مى شوم و در محضر او از آب گواراى بهشتى مى آشامم، و از ظلم و ستم شما به آن حضرت شكايت مى‌كنم. ادامه در پست بعدی👇