آرمینه‌آرمین: نه قبل از جنگهای داخلی به سوریه رفتید؟. آرمینه‌آرمین: ایرانی‌ها بیشتر در شهرهایی رفت و آمد داشتند که تجاری بود و توریستی‌. اصطلاحی بود بین مهندسین ایرانی که میگفتن بیشتر شُنی هستند تا سنی. به ایرانی‌ها هم احترام میگذاشتند‌ و زبان فارسی رو هم خیلی عالی بلد بودند. ★مرد وهابی از روی چادر ایرانی مادره میفهمه شیعه ایرانی هست. میخواد حجابش رو بگیره جلوی چشم مهدی درگیر میشن ——— ★مثلا این مرد برادرشو تو جنگ دفاع مقدس از دست داده و از ایرانی کینه داره ——— یعنی برادرش رفته نیروی عراق شده؟ با ایرانی ها خیلی خوبن همشون حداقل تو مناطق گردشگری ——— ★پدر عراقی بوده مادر سوری... زمان جنگ دفاع نقدس برادرش میره جنگ و میمیره ——— «اینایی که داریم میگیم تکراریہ دنبال یه سوژه خاص باشیم» ——— طرف اصالتا سوری نیست. ——— ★از بازمانده. های بعثی هست، یعنی پدرش بعثی بوده، مهاجرت کردن سوریه اگه میشه نسلش هم منقرض بشه در داستان ممنون میشیم ——— ★خانم همسر یه شخصیت مهم ایرانی بوده. ——— ★مادر شهید بودند که رفته بودند سوریه مهدی توی ایران بوده ——— ★یک مقام سوری بوسیله ی قدرتش می خواد با او ازدواج کنه ——— ★شوهرش رفته بود سوریه برنگشته بود رفته دنبال اون داشت ادرس شوهرش رو می دادند مرد از شوهرش که ازش نزول گرفته بود کینه داشت عصبانی شد مادره زد مادر به بیمارستان نرسید ——— ★شاید این ایده خوب بود که مادر مهدی وقتی میرسه فرودگاه سوریه کیف و مدارکش رو میدزدن و بعد مجبور میسه از یه شخصی در سوریه که یکی از اشناهاش معرفی کرده پول قرض بگیره و بعد چند روز که پول قرض میکنه و مجبور میشه پولش رو خرج کنه شخصی که بهش پول قرض داده بعد چند روز پیش زن میره که پولشوبگیرهو زن نمیتونه پولش رو پس بده و مرد که خیلی قلدر بوده زنه رو هول میده و سرش به لبه ی پله میخوره ——— ★می رود و جلوی باغ سر و صدا می کند تا آبروی او را ببرد او هم دیوانه می شود در خیابان جلوی همه مادر مهدی را کتک می زند. ——— عمران واقفی: تا اینجا جواب ها تکراری بود. اندکی بیشتر ——— آرمینه‌آرمین: می‌خواهیم مادری را کتک بزنند. یک مادر معمولی در نظر بگیرید بی چادر حتی.