eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
901 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
160 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💟_شب ها جوونا دور هم جمع میشن و آتیش روشن می کنن تو حلبی ها لبو فروشی و باقالی فروش 💟_فرفره فروش 💟_کالسکه ها شلوار های پاچه گشاد تلگراف نبود مغازه های فست فود لباس هایی در سه سطح چادر،کت و دامن،مانتو های بلند🤔 نبود گوشی تلفن همراه،لب تاب دوربین های با کیفیت و تمامی عکس ها سیاه و سفید ⭕️آرمینه‌آرمین: ایده‌ها سر ریز میشود. اگر دوست دارید المانهای بعد را بردارید اگر دوست دارید المانهای قبل 💟_مهمون خانه هایی با در های کوچیک و تابلو هایی که معمولا یا خیلی قدیمیه یا یه وری شده و داره می افته 💟_زنانی پوشیده وچادری حتی یک تار موهم دیده نمیشده 💟_تاب و سرسره ای فلزی و به شدت بلند ⭕️آرمینه‌آرمین: عکسها بسیار کمک کننده هستند.‌ 💟_اعلامیه ها دستگاه های چاپ در مخفیگاه ها کتاب های جلد شده با روزنامه بنرهای فیلم های سینمایی موتور گازی شلوار دم‌پا و کبریتی 💟_اون زمان اکثر مردم زیر چادر روسری نداشتن 💟_سبیل مردها. 💟_جوی آب 💟_ماشین های قدیمی ضدانقلابی ها کراوات پوش 💟_کروات مشروب فروشی 💟_سکوت شهر از ترافیک و سر و صدای زیاد ماشین ها 💟_دوره زمان شاه که کمتر اپارتمان هوای تمیز اتول های قدیمی 💟_بله پوشش و آرایش. 💟ساواکی ها 💟_سرود شاهنشاهی 💟_کرسی های شب های سوزناک 💟_اره ولی نقاب میزدن که فقط چشماشون پیدابوده 💟_کلاه شاپو 💟_پسرکی که روزنامه در دست دارد و فریاد می زند روزنامه روزنامه 💟_مرد هایی که بساطشون رو پهن کردن و نوار کاست می فروشن رستوران ها با آهنگ های آرام فرانسوی 💟_چادر ها و پوشیه هاشون به زور از سرش بر می دارن حجاب نداشته باشن ⭕️آرمینه‌آرمین: پس شاید شهر خاصی مد نظر شماست. باید نوع دانشگاه و رشته را در آن منطقه تحقیق کنید 💟_ساندویچ فروشی ها که شیشه هایی در ویترینشون دیده می شه 💟_جارجی دم سینما که فیلم جدید رو تبلیغ میکنه ⭕️آرمینه‌آرمین: خرداد ۵۹ عملا دانشگاهها تعطیل شد. مثلا اگر مهران در پلی تکنیک تهران یا دانشگاه مشهد یا ... در حال تحصیل است وقایع مهم تاریخی و در گیری دانشجویان و گروهکها رو در آن زمان داریم. 💟_کاباره ها 😑 💟_بلیط های اتوبوس که در کنار ایستگاه اتوبوس زمین ریختن 💟_نوشابه های شیشه ای😂 💟_ببخشید من یه نکته رو بگم اگر زمان پهلوی دوم رو داریم میگیم با قاجاز و پهلوی اول قاطی نکنیم ⭕️آرمینه‌آرمین: انقلاب فرهنگی 💟_شیشه های شیر با عکس گاو قرمز و آبی 💟_زور بگیران خیابان حکومت نظامی تهیه نفت ⭕️آرمینه‌آرمین: کی می دونه پایان انقلاب فرهنگی کی بود؟ 💟_از بلندگو های مسجد صدای یک روحانی می آد که فریاد می زنه: آقای شاه من به شما تذکر می دهم. 💟_62(منڟور درخت اینجا تاریخ پایان انقلاب فرهنگی است) 💟_بلندگو های کله دوغی چیه شیپوری شکل 💟به فرمان امام خمینی اعلامیه ها ی که ضد شاه چاپ می شد . 💟_الان میخواستم بگم😂کاباره های که توش اهنگ میخوند ومشروب میخوردن 💟_نه میگن هرکسی از هر زمانی خواست بگه زمانش با خودتونه 💟_ارتشی های شیش تیغ 💟_ممنوعیت دستگاه چاپ 💟_تظاهرات کشته شدن عده زیادی برای ازادی کشورمون ارتشی ها ی که جلوی مردم می گرفتن 💟_راستی احتمالا دماوند خیلی خوب دیده می شه کلا هوا خوبه آسمون آبیه 💟_از بلندگو های مسجد صدای یک روحانی می آد که فریاد می زنه: آقای شاه من به شما تذکر می دهم. 💟_نه دیگه تا این حد انقدرام ازادی نبوده هیج حکومتی نمیذاره علیه اش رسما و آشکارا اقدامی کنن
⭕️آرمینه‌آرمین: چه اتفاقی افتاد؟ ↓ 💟مذهب تحریم شد؟🤔 💟_ممنو ع شدن تنباکو 💟ممنوع شدن جلسه های مذهبی گرفتن و کشتن و شکنجه طلبه ها و کسایی که مجالس مذهبی داشتن ⭕️آرمینه‌آرمین: سعی شد اساتید و گروههای غرب گرا از دانشگاهها حذف بشن.‌ وقایع مورد نیاز پیرنگ را بردارید 💟_جریان فیضیه 💟_ممنوع شدن مراسمات مذهبی 💟_شناسایی بهایی ها و اخراجشون آدم فروشی و انگ زدن شدت گرفت 💟_مراسمات ماه محرم که عذادا ری تعزیه خونی ممنوع شد 💟_جنگ تحمیلی شروع شده بود 💟_پونزده خرداد 💟_مردم در حال کمک رسانی و رفتن به جبهه ها بودن 💟_ورود امام..! 💟_زدن پونز به پیشانی دخترای مردم توسط اکبر پونز😐 💟_سپاه تشکیل شد ⭕️آرمینه‌آرمین: 😁 یکبار دیگه طرح اولیه رو میگذارم. زیاد هم دامنه نواسانات پیرنگ را بسط ندهید و از قاجار یا سال ۸۰ سر در نیاورید. مهران تازه دانشجو شده و در جریان های اول انقلاب سردر گم میشود. عضو یک گروه است و بعد از چند ماه میفهمد که باید برای رییس حزب کاری بکند. و با اعتقاداتش اصلا جور نیست. اگر قبول نکند یک از اعضای خانواده اش را از دست می دهد. 💟_مردم در حال کمک رسانی و رفتن به جبهه ها بودن 💟_آتش سوزی سینما رکس 💟_در مساجد کمکهای مردم بسته بندی می شد 💟_اعتصابات مردمی 💟_عملیات مرصاد ⭕️آرمینه‌آرمین: کمی به کلمه اول انقلاب التفات بیشتری بفرمایید.‌ 💟دستگیری رفیقش 💟_ترور شهید مطهری 💟_قبلش باید سخنرانی هاشون رو بگیم 💟_بمب گذاری در مسجد و کشته شدن 72 تن که حال معلوم شد 71 تن بودن 💟_انتخابات دستگیری منافقین و اعدامشون 💟_سکونت حضرت امام رحمت الله علیه در مدرسه ی علوی 💟_کشتن مردان ریش دار و زنان چادری و بمب گذاری در بازارها توسط مجاهدین خلق 💟_کشتن مردان ریش دار و زنان چادری و بمب گذاری در بازارها توسط مجاهدین خلق ⭕️آرمینه‌آرمین: ابتدای انقلاب تبعید امام نداشتیم. امام در میهن بودند یا در شرف آمدن. ۱۲ بهمن ۵۷ امام در مهرآباد بودند. 💟_ترور شخصیت های انقلابی 💟_درگیری انقلابی ها با ضد انقلاب در صدا و سیما .یکبار امام رو نشون میدادن یه بار شاه رو و مردم تکلیفشون رو نمیدونستن ⭕️آرمینه‌آرمین: هر چه ریز تر بنویسیم دستمان برای ایجاد دستگیره‌های داستانی و علت و معلول داستان باز تر است و راحت تر داستان را به سمتی که مایلیم میتوانیم سوق دهیم.
⭕️آرمینه‌آرمین: احسنت به همه. سعی کنید تا می‌توانید متفاوتها را انتخاب کنید. 💟_مادر بی سواد خانه داره.فهمیده! 💟مثلاً رییس حزب بهش دستور بمب گذاری میده و موقعی که اون می‌خواد بمب و منفجر کنه بچه‌هایی و میبینه که وارد اون مکان میشن و منفجر نمیکنه اونجا رو ⭕️آرمینه‌آرمین: برای این آیتم حداقل سه صفحه پلات کلی بنویسید. 💟_هیشه در حسرت یه زمانه که بتونه خوب درس بخونه چون از بچگی نتونسته خوب درس بخونه 💟_مهران اومده دانشگاه که کمک پدر مادر باشه. پدر مادرم تهرانن ولی خیلی ضعیفن بابا ویلچری هست 💟_خانواده مذهبی پدر ومادر مذهبی ولی مهران روازاد گذاشن چطوره؟ 💟_پدرش مخالف تحصیل اون در تهران بوده چون تو بنایی به کمکش نیاز داره اما مهران با اصرار رفته ⭕️آرمینه‌آرمین: میبخشید . ولی اگر در مقدمه بمانیم نمیتوانیم جلوتر برویم. پس شاخه‌ها بالا 💟_محمد شیفته دختری میشه که از اعضا منافقین هست. دختر از محمد بعنوان طعمه ای برای رسیدن به اهداف حزب کمک می گیره. و این وسط محمد بازیچه منافقین قرار می گیره و ناخواسته درگیر این گروه میشه. ⁉️ پیرنگ یا پلات کلی چیه؟ ↓ ⭕️آرمینه‌آرمین: پیرنگ تمام علی و معلولی‌های داستان ما را بیرون میکشد. پلات سعی می‌کند صحنه به صحنه آیتم بندی کند. انشااالله تخصصی یاد خواهید گرفت علاوه بر این راجع به فضای اجتماعی شهری که داستان ما در آن اتفاق می‌افتد باید بدانیم. خانواده و فرهنگ کاراکتر را باید بشناسیم. محله و کوچه حتی وسایل و چیدمان وسایل زندگی و المانهای شهری و ... حتما باید تحقیق شود. ⁉️ آیا می‌توانید چند المان شهری زمان ابتدای انقلاب را مثال بزنید؟ 💟_دیوار نویسی 💟_ماشین ها قدیمی کوچه ها باریک کیوسک تلفن توی خیابون گاری های دستی 💟_مرگ بر شاه و ..... ⭕️آرمینه‌آرمین: جزیی تر. ماشبنهای قدیمی یعنی چه؟ و و 💟_پیکان جوانان 💟–باجه تلفن بقالی دامن و چادر بدون روسری شلوار های دمپاگشاد مدل موی فرانسوی ماشین آریا و ژیان 💟_ماشین پیکان یا فلوکس، ژیان، شورلت 💟_ماشین های پلیس با چراغ های دایره ای شکل و رنگ مشکی 💟_پیت نفت مراکز پر کردن کپسول گاز 💟_سرباز های خارجی 💟_ژیان. دوچرخه چینی. خانه‌های کاه‌گلی. صفِ نفت. کوپن. 💟_پلیس سر چهارراه به جای چراغ راهنمایی 💟_جشن هنر شیراز 💟_گل کوچیک تو کوچه ها تلوزیون های کوچیک که جلوت و شوکت همایونی رو نشون می ده معمولا 💟_مجسمه شاه وسط میدون شهر 💟_ماشین هایی که مایع ظرفشویی میاوردن و فله ای می فروختن ماشین های دستفروش برای لباس و اسباب بازی چرخ و فلکی 💟_شهر فرنگی خیابونهای خلوت 💟_خانم هایی با چادر، خانم هایی با کت و دامن و جوراب هایی بلند مانند جوراب های بازیکن ها و البته کلاه لبه دار 💟_مرد هایی با سبیل های بلند و دستمال یزدی دور گردن 💟_جای گلوله روی دیوار 💟_جوان ها: پیراهن های گشاد که آستین هاش رو هم جمع کردن. شلوار هایی که انتهای شلوار گشاد تر از خودشه ⭕️آرمینه‌آرمین: صندوقهای پستی زرد رنگ. نبود کامپیوتر و موبایل. تاکسی‌های پیکان نارنجی. کیوسکهای زرد رنگ تلفن. و و سعی کنی تا می‌توانید المانهای زمانه را جزیی تر بنوسید. برای دستگیره های داستانی و ایجاد فضا به آن نیاز داریم 💟_و دکمه ی اول یقه بازه معمولا مو های سر زیاده 💟_تیرک های برق چوبی 💟_میتونه دانشجوی علوم سیاسی باشه و تحت تاثیر یه بحث با استادش، به اون فرقه کشیده بشه، 💟_دست های تیره و پینه بسته که نشون می ده جوونا معمولا کار می کنن ⭕️آرمینه‌آرمین: شما پیشنهادهایی که دوست دارید رو جمع آوری کنید. اگر قبل سبد را با مطالب قبل از انقلاب پر کنید. اگر بعد سبد را با مطالب بعد از انقلاب. ⭕️آرمینه‌آرمین: اگر در تهران باشد اتوبوسهای دو طبقه. حجله‌ها ترور و بمب گذاری. چادرهای رنگی و حتی بیحجابی ابتدای انقلاب 💟_کتاب هایی که دست فروش می فروشه روی زمین 💟_برق رفتن های مکرر
{بِسْمِ‌رَبِ‌الَزَهْراسَلٰامُ‌اللہ‌عَلَیْها..} ⭕️آرمینہ‌آرمین: مهران تازه دانشجو شده و در جریان های اول انقلاب سردر گم میشود. عضو یک گروه است و بعد از چند ماه میفهمد که باید برای رییس حزب کاری بکند. و با اعتقاداتش اصلا جور نیست. اگر قبول نکند یک از اعضای خانواده اش را از دست می دهد. در این تمرین با استفاده از بسط یک جمله چیزی شبیه پیرنگ به دست می آوریم تمرین پیش رو در حقیقت یک موضوع و یک ایده است با بسط این ایده سعی می‌کنیم به پیرنگ دلخواه برسیم لطفا اهالی قلم و درختان با شماره گذاری طرح را تکه تکه کنند. سه دقیقه 💟۱.مهران تازه دانشجو شده ۲.در جریان های اول انقلاب سردر گم میشود. ۳.عضو یک گروه است ۴.بعد از چند ماه میفهمد که باید برای رییس حزب کاری بکند. ۵.و با اعتقاداتش اصلا جور نیست. ۶.اگر قبول نکند یک از اعضای خانواده اش را از دست می دهد. 💟۱_مهران تازه دانشجو شده ۲_ در جریان های اول انقلاب سردر گم میشود. ۳_عضو یک گروه است ۴_ بعد از چند ماه میفهمد که باید برای رییس حزب کاری بکند. ۵_این کار با اعتقاداتش اصلا جور نیست. ۶_ اگر قبول نکند یک از اعضای خانواده اش را از دست می دهد 💟1_مهران یک جوانی است که تازه دانشجو. شده. 2_در جریانهای اول انقلاب سردرگم میشود. 3_عضو یک گروه میشه 4_بعد از چند ماه میفهمه، ازش درخواست که مخالف عقایدش هست،رییس حزب، داره 5_اگر قبول نکنه یکی از اعضای خانواده رو کله پا میکنن ⭕️آرمینه‌آرمین: هرچه طرح کلی را بتوانیم به پازلهای کوچکتر تقسیم کنیم پیرنگ قویتری خواهیم داشت. دقت کنید در پیرنگ حتما حتما حتما تمامم علت و معلول طرح را شفاف کنیم 💟۱مهران تازه دانشجوشده ۲درجریان های اول انقلاب سردرگم میشود ۳عضویک گروه است ۴بعداز چندماه میفهمد که باید برای حزب کاری بکند ۵بااعتقاداتش اصلا جور نیست ۶اگرقبول نکند یک ازاعضای خانواده اش رااز دست میدهد 💟_مهران تازه دانشجو شده و در جریان عای اول انقلاب سردرگم میشود ۲–عضو یک گروه است ۳_بعد از چندماه میفهمد که باید برای رییس حزب کاری بکند ۴_و با اعتقاداتش اصلا جور نیست ۵_اگر قبول نکند یکی از اعضای خانواده اش را از دست میدهد ⭕️آرمینه‌آرمین: ۱-مهران تازه دانشجو شده و ۲- در جریان های اول انقلاب سردر گم میشود. ۳-عضو یک گروه است و ۴- بعد از چند ماه میفهمد که باید برای رییس حزب کاری بکند. و با اعتقاداتش اصلا جور نیست. ۵-اگر قبول نکند یک از اعضای خانواده اش را از دست می دهد. در ابتدا داریم که مهران تازه دانشجو شده است. زمان داستان هم اول انقلاب در نظر گرفته شده است بنابراین باید در مورد رشته مورد نظر که نیاز داستان است تحقیق کنیم فضا و دانشگاه مورد نظر را بررسی کنیم. هر کدام از این فضا ها بستری برای ایجاد و طرح ریزی دستگیره داستانی ایجاد می‌کنند. خوشحال میشیم همه شرکت کنند. به قول بزرگان هر سری یه عقلی داره. بریزیم رو هم .. پیشنهاد بدید که مهران از چه خانواده‌ای باشد؟ ↓ 💟متمول و نیمه مذهبی 💟فوق العاده مذهبی ومقید 💟مذهبی و متدین🤔 💟از یه خانواده ترکیبی. یعنی مثلا مادر موافق، پدر مخالف عقاید و یا برعکس 💟از پایتخت و یه خانواده نسبتا مذهبی با جایگاه اجتماعی نسبتا بالا 💟یا خیلی مذهبی باشه و پدرش سیاسی باشه که با کارای مهران موقعیتش به خطر بیفته 💟پدر و مادر نه چندان مقید ولی یه خواهر یا برادر خوب داره 💟مذهبی ولی معمولی 💟زمان انقلاب... اگر از خانواده‌ی غیر مڋهبی باشه.. کاری که باید انجام بده مڋهبیه.. و برخلاف اعتقادشـ. کلی ی آدم مذهبی و کلا گروه مقابل مهران چون نذهبب هستن خانواده مهرانو تهدید نمیکنن به نڟرم مذهبی باشه 💟پدرش استاد دانشگاه هست و انقلابی 💟ضد انقلاب اما این با منطق و عقلش جلو میره بعد کم کم با دوستاش رفت و امر میکنه دیدگاه هاشون رو میشنوه و تغییر عقیده میده 💟مادرش معلم قرآن تو حسینیه هست خودش اما گرفتار حذب مجاهدین شده 💟خوب اگه مذهبی نباشه که دیگه اعتقادی نیست که بخواد سردرگم بشه! 💟یه خانواده ی فقیر که بچه ها مجبورن از بچگی برن سر کار 💟پدری که تو کارخونه پاش پرس شده و مادری که با خیاطی خرج خونه رو درمیاره تحت تاثیر صاحب کارش وارد حزب می شه ⭕️آرمینه‌آرمین: مهران ما اهل درس است که میخو اهد دانشجو شود. پس شخصیت مهران ما و دلیلش برای این کار مهم است. 💟_این طرح، یه کم شبیه فیلنامه سریال کیمیاست. همون جاییه که فرخ قرار بود یه عالمه اسناد و مدارک و پول به اونور آب ببره، ولی وقتی میفهمه، با عقایدش جور در نمیاد. از اونور هم شهرام که یه ساواکیه، تهدید میکنه اگر کارشو انجام نده، یکی از اعضای خانوادش آسیب میبینن. البته اگه دیده باشید این سریال رو🙂 💟خانواده شهرستان هستن و مهران تو تهران مشغول تحصیل شده پدرش کارگری ساد
⭕️آرمینه‌آرمین: گروهک سیاسی رو چی کار کنیم؟ 💟۱ بنظرم اگر مهران دانشجو نباشه بهتره اینم تکراریه. مثلا دنبال گمشده‌ای اومده تهران. (عموش که اطلاعاتیه ازشم خبری نیست) باید مدتی بمونه دنبال خونه‌ست که با همون رییسش اشنا میشه.(که رییسم از قبل می‌شناسش و میخواد یه جوری بکشش سمت خودش) کم کم وارد کاراشون میشه. مهران از یک خانواده ساده‌ست ولی معتقد و پیرو امام. بعدا گولش میزنن که عموی تو توسط فلان خانوده کشته شده، تو هم باید انتقام بگیری. مهران نمیدونه چیکار کنه تا اینکه میگه من نمیتونم بکشم‌شون و اونا روی واقعی خودشون رو نشون میدن و میگن جون خانوادت دست ماست. من کلی این به ذهنم رسید 💟مهران باید بین از دست رفتن آبروی دختر و از دست دادن برادر کوچکترش که به دلیل نبود پدر و مادر او هم برایش پدر بود هم مادر یکی رو انتخاب میکرد ⭕️آرمینه‌آرمین: میتوانید ایده‌ها را به همین روش شماره گذاری کنید و بسط دهید. هر شماره را باز بسط دهید.‌ اینقدر این کار را بکنید تا هیچ علت و معلولی از قلم نیوفتد. 💟مهران بین دو راهی گیر می کنه ، که ابروی دختره یا بی خیال دختر بشه چون برادرش تو زندگیش اهمیت داره ⭕️آرمینه‌آرمین: به زمان، مکان، حوادث تاریخی، صحنه‌ها، المانها،... دقت کنید و اگر به ناشناخته‌ای برخورد کردید تا می‌توانید تحقیق کنید. در دوره تحقیق تعصب را کنار بگذارید نظر مخالف را هم بشنوید. 💟بعدش برادرش گروگان می گیرن مجبورش می کنند کاری رو که باب میلش نیست براشون انجام بده ⁉️ 💟علت و معلول در داستان مگه نباید یکی باشه؟ 💟مهران و برادرش تمام مدت جایی زندگی میکنن که اون گروهک ضد انقلاب انتخاب کرده به همراه یه نگهبان و این موضوع باعث فشار زیاد روحی و روانی رو برادر مهران میشه ⭕️آرمینه آرمین : هر دستگیره داستانی، هر روند داستانی علت و معلولی دارد. شاید هم بیشتر از یک علت داشته باشد که مجموع آنها باعث معلولی شود. درختان باغ هر چه خواستید از باغ بردارید اگر ایده پر باری چیدید دست به قلم شوید. نگران تکراری بودن نشوید چون قلمها یک جور نخواهند بود. 💟مهران ماجرارو برای دختر توضیح میده انتخاب برای دختر سخت است 💟یا برادر مهران دست بابای دختر خلافکار بوده کشته شده مهران هم برای انتقام نزدیک به دختره می سه تا موضوع و علت کشته شدن برادرش،سر در بیاره
⭕️آرمینه‌آرمین: و در نهایت تصمیم مهران چه خواهد بود.؟ سعی کنید خلاف آمد عادت را برگزینید. یعنی مهران با آنها همکاری کند. چطور او را به سمت انسان خوب بودن برگردانیم. باید حادثه یا حوادثی خلق کنیم. 💟قبول می‌کنه ⭕️آرمینه‌آرمین: یا اینکه مهران با آنها همکاری نکند و آنها قصد کشتن اعضا خانواده را داشته باشند. حادثه یا حوادثی را برای نجات عضو خانواده باید خلق کنیم. 💟اگر اتیش زدن پرچم باشه قبول می‌کنه و چون قرار هست اون روز خیلیا جمع شن به بهانه‌ای خانوادش رو هم اونجا می‌کشونه ⭕️آرمینه‌آرمین: میتوانیم اصلا عضو خانواده را نجات ندهیم و باعث مرگ او شویم. و مهران را به دنبال انتقام بفرستیم. 💟الزاما یکی از اعضای خانواده باید تهدید به قتل بشن؟ مهران یک خواهر مریض داشته که بشدت بهش وابسته است... میتونه سر دوراهی پا گذاشتن بر اعتقادش، و جور شدن پول عمل خواهر توسط تشکیلات، یکی رو انتخاب کنه... 💟تظاهر به قبول کردن میکنه اما سعی میکنه با زیرکی چوب لای کارشون بزاره و سعی به نابود شدن اون گروه بکنه 💟نصیحت مادرش به طور اتفاقی باعث میشه پیشنهادو رد کنه 💟ارمغان تاریکی دیدید خیلی شیک تموم شد. انتقام نگرفت ولی اونا کلی ضرر کردن 💟عاشقانه.. تاثیر گدار اعتقادی.. 💟پسرش جز پلیس مخفی یک قاقچی رو دستگیر می کنه ، 💟قا قاچی رو اعدام می کند. دخترش می خواد از پلیس انتقام بگیره 💟پیشنهاد رئیس به مهران اینه که با دختر یکی از انقلابیون وارد رابطه بشه و آبروش رو ببره مهران قبول میکنه و وقتی وارد عملیات می شود اما در عین حال که هیچ حسی نسبت به دختر پیدا نمیکند دلش به حال سادگی و معصومیت دختر میسوزد... 💟مهران قبول میکنه و باهاشون همکاری میکنه و تا پای تمام کردن ماموریتش میره اما روزهای اخر مهران شیفته اخلاقیات و تفکرات هدف اون گروه که ماموریت خودش هم هست میشه و حالا گیج و سردرگم که باید چ کنه (خودمم گیج شدم چی گفتم😄) ⭕️آرمینه‌آرمین: تا می‌توانید ببارید. شاید خودتان میوه‌تان را نخواهید ولی سبد دیگری را پر می‌کنید 💟من ادامه اینو بگم.. قبول میکنه... با سختی و زخمت و مدت زیاد.. میره میشه یکی از محافظای امام.. یا حالا هرچی به امام نزدیک میشه و شدیدااا مجذوب امام میشن.. تاثیر گڋار میشه اینطوری رفتارای امام.. لبخند هاشون و... میتونیم گاری کنیم با قلممون مخاطب مجذوب حضرت امام رحمت الله بشه میتونیم اتفاقات مهیجم اضافه کنیم 💟یا با سرعت زیاد رانندگی می کنه ترمز ماشبن مشکل پیدا می کنه نمی تونه کنترل کنه عابر پیاده یا بچه رو زیر می کنه 💟مهران با دوستش شراکت می کنه یه مغازه می زنه ،دوستش بهش نارو می زنه فرار می کنه مهران می ره زندان تا بیاد ثابت کنه که اون هیچ کاره بوده بعد از مدتی دوستش رو دم مرز دستگیر می کنند. بی گناهیش ثابت می شه بعدش کلی قرص که پول مردم باید بده ⭕️آرمینه‌آرمین: بخاطر نوع ایده شخصیت پردازی مهران را قوی کنید. تا میتوانید جزییات روحی او را در داستان بیاورید.
⭕️آرمینه‌آرمین: بعد از گروهک شناسی و رییس و ... حالا چه خواسته‌ای؟ ↓ 💟_کشتن روحانی محله 💟_بدست آوردن یکی از مدارک مهم 💟_جذب یک دختر(ترجیحاً آشنا) به گروهک. دوست شدن و ارتباط عاطفی داشتن برای زمینه‌چینی برای ورود آن فرد. 💟_بمبگذاری در مهدکودکی که بچه ی یکی از فرماندهان سپاه اونجاست. فرماندهی که برادر رییس رو که یک حزبی بوده اعدام کرده 💟_جا سوسان دوره انقلاب که حق ازدواج نداشتند ضد انقلابیون بم گذاری می کردند 💟_ازدواج با یه دختر از خانواده‌ی انقلابی.. جاسوسی تو این خانواده و در آخر بمب گزاری در خانه‌ی این خانواده چون این خانواده انقلابی ناخواسته لاعث مرگ پسر ساواکیش شدن 💟_بمب گذاری برای اینکه یکی از مقامات عالی رتبه ی کشته بشه 💟_جاسوسی ترور اسید پاشی ادم ربایی کشتن روحانی 💟_جذب گروهک فرقان شده، گول اسمش رو خورده ⭕️آرمینه‌آرمین: هر چه بیشتر ببارید سبدتان موقع رفتن از باغ سنگینتر خواهد بود 💟_برادر رئیس رو هنگام بمب گذاری دستگیر کردن و چون همکاری نکرده اعدام کردن. اون فرمانده دستور اعدام رو داده. ولی در هنگام اعدام یه اشتباهی رخ داده مثلا طناب پاره شده و اون فرد بیشتر از حد معمول زجر کشیده برای همین این رئیس از اون فرمانده کینه داره و می خواد بچش رو که تنها سرمایه ی وجودیشه بطور فجیعی از بین ببره برای همین به مهران دستور می ده که اون بچه رو زیر بگیره 💟_لباس زنانه بپوشد با کفش پاشنه بلند و موهای بلوند بگذارد و برود در مراسم مخفی یکی از سران آمریکایی... 💟_به او دستور بده که خواهرش رو به جمع یک عده آمریکایی کثیف بفرسته برای جاسوسی (به غیرتش بر بخوره نه به اعتقادش) 💟_ترور کردن شخص مهمی مرد چادر زنانه با پوشیه می بنده وارد مجلس میشه 💟_به شهادت رسوندن حضرت امام رحمت الله... چون مخااف انقلاب بودخ این اقای رییس از مهران میخواد اینکارو بکنه.. اما مهران با وجود نداشتن اعتقاد به دلیل متدین بودن خانوادش مخالفه... اما قبول میکنه 💟_عملیات انتحاری انجام بده. خب جون خودش رو دوست داره 💟_کشتن باباش که جزوه انقلابیون بوده 💟من نظرم روی چیزی غیر از کشتن هست...کمی خلاقیت چیزی که کشتن توش نباشه و اینکه اینقدر هم مهم باشه. ⭕️آرمینه‌آرمین: خب تا می‌توانید ببارید. سعی کنید خلاف آمد ترین واقعه را برای جذاب کردن داستان انتخاب کنید. شخصیت مهران و روابط عاطفی و خانوادگی‌اش را در نظر بگیرید. شرط از دست دادن یکی اعضا خانواده چگونه باشد. خواهر برادر همسر پدر مادر دوست پسر عمه دختر خاله و چرا برای مهران مهم خواهد بود. روابط عاطفی بیچاره بودن و ضعیف بودن شخص در طول زندگی کوچک و بی گناه بودن. بزرگ فامیل بودن 💟گروگان گرفتن، تا رسیدن به منافع شخصی و... 💟بی گناه پرونده قطور براش درست می کنند بی گناه زندانی و شکنجه می شه 💟شکنجه کردن یه نفر 💟ربودن فرزند یکی از انقلابیون و انتقال این شخص ب اسرائیل برای کار کردن روی بچه ب عنوان جاسوس و بر گرداندنش ب ایران 💟شهادت دادن نادرست علیه یه روحانی معروف.. 💟چون مهران ممکنه شخصیت مذهبی باشه و فعالیت انقلابی داشته باشه ازش بخوان لیستی از افراد مهم انقلابی تهیه کنه و فعالیت های اونهارو گذارش بده 💟مهران خودش یک آدم مذهبی نشون بده و وارد یکی از خانواده های سرشناس انقلاب بشه و باید از پدر خانواده اطلاعات مهمی بدست بیاره 💟دختر خاله مسائل عاطفی 💟همسر، روابط عاطفی ⭕️آرمینه‌آرمین: اگر دوست دارید به این گام قدم بگذارید ریزتر احسنت ایده را بقاپید دوست ندارید توی این گام بیشتر قدم بزنید؟ . 💟آتش زدن قرآن!😡 💟پدر نامزدش... پدر دختری که دوستش داره شرط میزاره.. یکیو بکشه.. بدزده.. بزنه شهادت غلط بده.. و.. 💟اتیش زدن پرچم در وسط خیابون و دعوا راه انداختن 💟ی چیزی بگم اخیرا رمانی خوندم شخصیت منفی داستان یک مرد بود ک اصلا قابل پیش بینی نبود البته من اینو ضعف داستان میدونم ک هیچ نقطه ضعفی ازطرف ذکر نشده بود برای حدس مخاطب اما این بچه هه در آینده چنین شخصیتی میشه ⭕️آرمینه‌آرمین: مثلا یکی از یتیمهای فامیلش که خودش زیر پر و بال او را گرفته شیرین زبان و ناز است. و و و 💟اگر اینکارو نکنه.. پدره دخترشو به رقیب عشقی مهران میده
شعرکلاسیک رو مثل معماری سنتی و هنرها نباید حفاظت کنیم؟ این بحث خیلی خیلی دراز دامنه ولی فی الجمله نه نباید حفظ کنیم حد اقل اگه می خواید با زبان قدما شعر بگید اول کاملا مطمئن بشید که این کار یه انتخابه نه یه اضطرار و اجبار ینی ببینید می تونید به زبان معاصر هم شعر بگید ولی ترجیحتون اینه که به زبان قدما بگید حالا به هر دلیلی... نه که اول کار برید سراغ زبان آرکائیک... شاید به بعضی بربخوره ولی همین فاضل نظری که خود بنده هم انتقادهای زیادی بهش دارم بعضی از ابیاتش در حد صائب هست بعضی در حد سعدی هست این توصیه ی دوستانه رو گوش بدید ضرر نمی کنید ما هم نفی شاعران دیروز نمی کنیم اتفاقا قدما جذابیتشون خیلی بیشتر از معاصرینه اما نه به دلیل زبانشون... بلکه به دلیل های شخصیشون... ما می گیم خود ما هم باید در زبان و زمان خودمون زندگی کنیم. اگه بخواید با زبان قدما شعر بگید علاوه بر اختیاری بودن کارتون باید زبان قدما رو هم کار کنید ما هم استقبال می کنیم ولی جسارتا این کار با دوتا ز و کاین و... محقق نمیشه خیلی وقت گذاشتن می خواد. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/100270145C4e53c7d0f6 نمایشگاه باغ🔻 @anarstory
عِمران واقفی: کسی می داند فرق انار با نارنگی چیست؟ *** انار پوست کلفت‌تره *** انار دونه دونه خورده میشه نارنگی یهویی *** انار یه تاج رو سرش داره... انگار پادشاه میوه هاست انار یاقوت بهشتی داره🌱 *** انار ،أ داره نارنگی ،نگی *** و رنگش..! *** نارنگی‌میوه‌بهشتی‌نیست ولی‌انارمیوه‌بهشتیه(: *** انار خون سازه نارنگی خون سوز شباهت : هر دو از نارن *** نوع تکثیرشون هم متفاوته *** انارتاج داره نارنگی نداره انارقرمز وسفیده نارنگی نارنجی کامل انارم باقاشق میخوریم یا... *** هر دوتا، دوتا پوست دارن... ولی مال نارنگی فقط روشه ولی انار پیچیده بهش انار به قول اون شعره یه قلب سفید داخلش داره نارنگی قلب نداره *** نارنگی سبک انارسنگین *** نارنگی لباس هودی تنشه انار پالتو چرمی *** انار میوه بهشتیه. پوست نازک داره ولی قابل برش نیست درون انار پرده نازک داره . وکمی پیه (سفیدی سفت داخل انار) نارنگی پوست نازک داره . مویرگهای نازکی داره .ما بین میوه های آن . *** انار درونش یه دونه‌ی بهشتی داره ولی نارنگی... *** مدل پره های نارنگی مثل قول و قرار گذاشتنه(میزگِردَن) دونه های انار سخت پشت هم وایمیستن *** بعضی دانه های انار برق میزنه ! *** آب انار قبل پوست کندنش، گرفته میشه! *** انار با روح و روان ادم بازی میکنه😍🤦‍♀️ ولی نارنگی ن☹️ *** 🌸انار دانه دانه میشه. نارنگی پره پره میشه. 🌸انار بوی بهشت میده نارنگی بوی ادم خوبا رو میده 🌸دانه های انار مثل یاقوتی خوشرنگ و رخشانه پره های نارنگی مثل لبخندی نارنجی *** انار رابراش شعرساختند برای نارنگی شعرمعروفی نیس😂 *** الماسهای خوش تراش . فتبارک الله احسن الخالقین❤️ *** یاد زره پوش افتادم میوه بهشتا آدم بیشتر جذبش میشه *** پالتو چرمین انار در رنگهای متفاوت آدم نمی دونه چه رنگی انتخاب کنه ... ولی نارنگی یکدسته ویک رنگ. *** نارنگی معلومه تلاش میکنه به شیرینترین حالت ممکنش برسه..برای همین به مذاق همه خوش نمیاد. ولی انار انگار موجود برگزیده خداست...هر شکل و رنگ و طعمی ازش تو دلبروهه *** عِمران واقفی: بی نظیر نیست....همه درختان باهم صلوات بر محمد و آل محمد... سوال را پی می گیریم ادامه دهید *** وای تاجش بزرگتره رو سرش ... *** بسیارزیباست نقشی که خالق مهربون در این دنیا نگاشته *** انار جنسش از یاقوت بلورین است اما نارنگی انگار جنسش از خورشید هست... نارنگی دانه هاش با هم انگار متحد اند اما انار هر دانه اش رو به سویی کرده... انار انگار دل تنگ هست از بس که دونه دونه هست اما نارنگی انگار امیدی تو هر دونه اش هست و از مرز دل تنگی گذشته... *** امید انار زیاده وقتی پر میشه شکافته میشه وخوشمزه *** نارنگی پالتو داره 😅 *** پالتو پاییزه داره. بدرد زمستون نمی خوره. *** نارنگی پوست راحت از گوشتش جدا میشه ولی انار همه چی با هم عجین شده *** انار خوردنش و پوست کندنش بلدی می خواد *** انارپوست کلفته *** انار دل تنگه و امید به این داره روزنه ای پیدا کنه تا رو به سوی اصل کاری سجده کنه... اما نارنگی انگار از قبل راهشو پیدا کرده و در پوسته ی خودش سجده کرده... هردو پرثمرند یکی در پیله ی خود راه یافته و دیگری در خارج از پیله ی خود راه یافته... *** نارنگی عطرش دل و می بره انار شکلش ولی یه شباهت؛ هر دو نار دارند *** نارنگی متواضعه فکر کنم.. *** آری نارنگی و انار انگار هردو فامیل اند... *** انار بس که مقامش بالاس یدونه شو جا بندازی تو خوردن،بهشت بی بهشت *** عِمران واقفی: و انار درختیست که آتش به جان دارد و خاموش است. *** هردو صبورند فقط تفاوتشان در خارج و درون پیله بودن است... *** هر دو درون خود جنهمی دارند. *** دل حضرت مادر ( سلام‌الله‌علیها) انار خواست‌‌‌... @anarstory نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
نارنگی نوبرانه بانمک فقط ووی *** انارخالصش میچسبه *** دقت کردید انار شکاف خورده و ترک خورده‌ش هم خریدار داره؟ بقیه میوه ها.. *** نارنگی فدایی میوه هاست در مهمانی ها امان از انار که هر که سمتش رود، خون و خون ریزی راه می اندازد. و انار مغرور است که جز بچه ها جرات انتخابش را ندارد *** اجزای نارنگی نرمه راحت خورده میشه ولی انار نه؛ سفته و گاهی درد هم میگیره دندونا ولی با این حال کسی ازش نمیگذره *** انار سرده. نارنگی گرم؟ *** شکوفه انار شبیه خودش قرمزهههههه شکوفه نارنگی سفیدههههههه *** حسین ابراهیمی: برای خوش‌ خوراک کردن انار باید حسابی مشت و مالش داد. *** اینقدر این انار ما دلش خوشه ک سالی دو سه بار گل میده بیمزه *** انار اگه آدم بود... نارنگی اگه آدم بود... *** نارنگی وزیر انار میشد *** انار احترام داره حتی اگه دونه هاش زمین بیفته بشر میدارن میخورن درضمن همه جو ره قابل خوردنه هم خام هم پخته تعدیل کننده غذاهای چربه و تعدیل کننده مزاج های گرم اصن ی روح خنک و بهشتی داره ک ادمو آروم میکنه فک کنم روح راهم جلا میده مث جسم ک جلا میده اینا تو نارنگی نیست *** عِمران واقفی: حالا برای مدت ده دقیقه به خالق انار فکر کنید.... این همه زیبایی آن هم فقط در یک میوه... خودش چقدر زیباست... امشب داشتیم...کسی می داند یعنی چه؟ *** ی راه برای شناختن خود در راستای شناختن خدا *** عِمران واقفی: ما اناریم...همگی... دیدید یک انار از بچه گی چقدر شیرین است...شیرین مزه ای نه...شیرین قیافه ای... یه ذره انار تاجی دارد دو برابر خودش...این یعنی چه؟ سلام خدا بر صادق آل محمد. اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم. شوشتری: همه‌ی ما یک دانه‌ی بهشتی درونمان داریم. *** احسنت... شباهت ما با انار و تفاوتمان با نارنگی چیست؟ *** یعنی خدا خیلی برای انسان ارزش قائله *** ما انار هایی هستیم که عقل و شعور داریم و قدرت تفکر *** امشب انتقام خونینی از نارنگی خواهم گرفت... زود پوست شو و سست عنصر .😊. خدایا انارهای خون جگر را آرام بفرما. *** ما مثل انار تاج داریم .. عقل داریم ..و پر از دانه های پربار .. پر خاصیت نه مثل نارنگی راحت الحلقوم *** خود شناسی .... یعنی اینکه انسان ،با توجه به ارزشهای اصیل انسانی که خداوند در نهاد هر انسانی قرار داده . و نعمتهایی که خداوند در اختیارش گذاشته . گوهر وجودش رو صیغل بده . *** انار وسیله شد برا شناخت خالق... شگفتا چه خالقی👌 یہ میوه رو اونقدر لڋید خلق میکنه که با دیدنش آب دهانت راه میوفتہ.. دانه ای از دانه های بهشتو توش گذاشته.. یک میوه با این همه ظرافت .. *** تاج انار هرچی بزرگ تر باشه در آینده اون انار بزرگ تر میشه تاج انار نشانه اندازه رشد شه *** یک انار ابتدا یک گل بزرگ است یک گل قشنگ...گل که افتاد تاج پیدا میشود و کم کم قسمت درونی اش نزج می گیرد و شروع می کند به فربه شدن...و کم کم دانه های دلش ساخته میشوند...دانه دانه های کوچک و میکروسکوپی...پس اصل در انار همان تاج است...بقیه بعدا ساخته میشوند....پس تاج فقط برای زیبایی انار به او داده نشده...بلکه همه هستی انار از تاج است...و تاجی باغ انار کیست؟ تاجِ تاجِ هستی...ام ابیها...ام السبطین...صدیقه طاهره... مادر همه ی ما زهراست...زهراست که خون دل خورده...زهراست که تاج کائنات است...و ما دانه های قلب زهراییم...همه ما یاقوت هستیم... *** اصل درون ماست ! ظریفیم اما از پا در نمیایم چون به فرموده‌ی خدا به اندازه‌ی تحملمون بهمون سختی میدن ! مثل انار.. پوستی نازک داره اما سفت تاج انار اصلہ اناره مثل روح ما.. *** هیس! یک راز است. بین ما یک ولی خداست...نمی دانیم کیست...شاید کسی که ضعیفترین داستانک را مینویسد و با سلام وصلوات می فرستد در گروه و تا شب چشمش به صفحه گوشی اش می ماند و ما بی خبر از همه جا ....بی خبر از خدا...با تمسخر متن اس را رد می کنیم و نظر نمی دهیم. و او غصه دارتر از همیشه...فقط لب بر میچیند...مواظب باشید دل دانه بهشتی نشکند...هیچ کس نمی داند او کیست... *** بانوی دو عالم . شفیع رو جزای ماست. *** عِمران واقفی: و چه کسی می داند تاج انار در قیامت کدام دانه را انتخاب می کند....تاج گروه انار همه مان را دوست دارد...مادرمان است....ولی آن دانه دلشکسته را دریابید...او کجاست @anarstory نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
کسی میتونه خط دکتر ها رو توصیف کنه؟ ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @ANARSTORY
ما آدم‌ها تو زندگیمون فکر می‌کنیم که زمانِ تولد فقط همون روزیه که پامون رو از دنیای آبی بیرون کشیدیم و گذاشتیم روی زمین خاکی .ما آدما خیال می‌کنیم یه بار به دنیا میایم و یه بارهم‌ می‌میریم. .اما خبر نداریم که این زندگی سراسرش بازیِ دومینوی " مُردن و زنده شدنه". یعنی بارها میمیری و بارها متولد میشی... مثلا یه روز بهاری نسبتاً پر از چِرک و آلوده به گناهِ می‌میری و یه شب مهتابی با صدای " الغوث الغوث" متولد میشی ... یا یه روز گرم تابستونی با آخرین‌ ضربه مهلک نفست از پا درمیای و یه شب سرد برفی وقتی که تو گوشه اتاقت کز کردی و داری نوحه "رسیدم به بن بستِ کربلایی رمضانی رو "گوش میدی سرپا میشی و جون‌ میگیری. بعضیامون هم که از آخرین تولدمون سالها میگذره و هر سال هم فقط به تعداد شمع‌های" مُردگیمون " اضافه میشه ... و در آخرم یه روز که تو فوت کردن ایکس‌اُمین شمع مُردگیمون غرقیم، تو‌ همون حالت مُردگی، میمیریم... _آخرین تولدت کی بوده؟