#شماره_نه
#سوال
⭕️آرمینهآرمین:
گروهک سیاسی رو چی کار کنیم؟
💟#ایده_شماره۱
بنظرم اگر مهران دانشجو نباشه بهتره اینم تکراریه.
مثلا دنبال گمشدهای اومده تهران. (عموش که اطلاعاتیه ازشم خبری نیست)
باید مدتی بمونه دنبال خونهست که با همون رییسش اشنا میشه.(که رییسم از قبل میشناسش و میخواد یه جوری بکشش سمت خودش)
کم کم وارد کاراشون میشه.
مهران از یک خانواده سادهست ولی معتقد و پیرو امام.
بعدا گولش میزنن که عموی تو توسط فلان خانوده کشته شده، تو هم باید انتقام بگیری.
مهران نمیدونه چیکار کنه تا اینکه میگه من نمیتونم بکشمشون و اونا روی واقعی خودشون رو نشون میدن و میگن جون خانوادت دست ماست.
من کلی این به ذهنم رسید
💟مهران باید بین از دست رفتن آبروی دختر و از دست دادن برادر کوچکترش که به دلیل نبود پدر و مادر او هم برایش پدر بود هم مادر یکی رو انتخاب میکرد
⭕️آرمینهآرمین:
میتوانید ایدهها را به همین روش شماره گذاری کنید و بسط دهید.
هر شماره را باز بسط دهید.
اینقدر این کار را بکنید تا هیچ علت و معلولی از قلم نیوفتد.
💟مهران بین دو راهی گیر می کنه ، که ابروی دختره یا بی خیال دختر بشه چون برادرش تو زندگیش اهمیت داره
⭕️آرمینهآرمین:
به زمان، مکان، حوادث تاریخی، صحنهها، المانها،...
دقت کنید و اگر به ناشناختهای برخورد کردید تا میتوانید تحقیق کنید.
در دوره تحقیق تعصب را کنار بگذارید
نظر مخالف را هم بشنوید.
💟بعدش برادرش گروگان می گیرن مجبورش می کنند کاری رو که باب میلش نیست براشون انجام بده
#سوالدرخت ⁉️
💟علت و معلول در داستان مگه نباید
یکی باشه؟
💟مهران و برادرش تمام مدت جایی زندگی میکنن که اون گروهک ضد انقلاب انتخاب کرده به همراه یه نگهبان و این موضوع باعث فشار زیاد روحی و روانی رو برادر مهران میشه
⭕️آرمینه آرمین :
هر دستگیره داستانی، هر روند داستانی علت و معلولی دارد. شاید هم بیشتر از یک علت داشته باشد که مجموع آنها باعث معلولی شود.
درختان باغ
هر چه خواستید از باغ بردارید اگر ایده پر باری چیدید دست به قلم شوید.
نگران تکراری بودن نشوید چون قلمها یک جور نخواهند بود.
💟مهران ماجرارو برای دختر توضیح میده انتخاب برای دختر سخت است
💟یا برادر مهران دست بابای دختر خلافکار بوده کشته شده مهران هم برای انتقام نزدیک به دختره می سه تا موضوع و علت کشته شدن برادرش،سر در بیاره
#شماره_شش
زهراسادات هاشمی:
#تمرین
#دیالوگ
- خونه دار رو بچه دار زنبیل رو وردار و بیار...تخم مرغ داریم به شرط چاقو!
#احف1
#990903
#شماره_هفت
شبنم.:
_نه به اون برق نگاهت نه به این تیزی کلامت.!
_یک کلاممیگفتی دوربر مننیا .!
_د لا مروت آخه چرا...؟ تاوان عشق من مرگ رفقام بود.؟
#تمرین
#احف1
#990903
💙ĂMĨŘ ĤÕŜŜÊĨŇ💙:
#تمرین
#شماره_هشت
#دیالوگ
_من که عاشقت بودم. واسه چی اینکارو با من کردی؟
+هنوزم عاشقتم.
_پس اینا چی میگن؟ اینا مگه بچه هات نیستن؟ تو عاشق من بودی، ولی رفتی با یکی دیگه عروسی کردی.
+باور کن اینا خواهر برادرم هستن.
_دیگه مهم نیست. اصلاً حالا که فکر میکنم، خوب کاری کردی. از قدیم گفتن تخم مرغ با تخم مرغ، چاقو با چاقو. زاااااارررررررت!
#احف1
#990903
#شماره_نه
🕊🌺💫یا حضرت مادر سلام الله علیها💫🌺🕊:
_ خوب انگار کشفم بی فایده بود، این تخم مرغ _ها که فاسد بودند.
_یعنی میگی داخل من هم فاسد شده؟!
_میخوای امتحان کنم؟
_نه لطفا، اجازه بده با ذات خودم تنها باشم.
_حالا چرا گریه میکنی؟! طبیعت چاقو بریدنِ
همه ی مواد غذایی است.
_حالا بیا اینبار از من بگذر. وقتی منو پختند، منو آروم از وسط جدا کن، دیگه دردها تا اون موقع یادم رفته، و دلم میخواد به دست یک بچه کوچک گرسنه که دو روز بدون غذا مونده برسم.
_ باید خیلی تمرین کنم. دست خود من نیست که
بی رحمم. دستی که منو به دست می گیره
بی رحمه.
#تمرین
#دیالوگ
#طنز_نشد
#اَحف1
#990903
@anarstory
زهراسادات هاشمی:
#شماره_هفت
- این میمونهرو نگا کنین چِقَد زشته، اَه اَه چرا اینجوری میخنده!
- به جاش چشمای قشنگی داره! مگه نه؟
- دندوناشَم زرد قِشنگیه!
- هیس... هیچی نَگِن یَگ تیکه بارِش کُنم!... نگا کن میمون... اینجوری نگام نکن آب میشم!
- منم بگم منم بگم!
- باشه تویَم بگو!
- ببینم تورو... دیدمت برو...!
#احف2
#990904
#دیالوگ
مرکز پخش آثار (خانم ایرجی) #مولف:
#شماره_هشت
#تمرین
#طنز
#احف2
_ عه واه... چرا همچین نگاه می کنه ورپریده؟
_ چه می دونم... انگار خوشگل ندیده تاحالا... ایییششش.
_ نکنه مامور جنگله؟
_ نه بابا... سایتش به این حرفا نمی خوره.
_ میگم دُخی... دندوناشو ببین... مسواک نزده زرد شده عین پَر ما...
_ آره... چشماشم که قرمزه مثل... وااای نکنه کرونا داره؟
_ گل گفتی دُخمل... بيا جیم شیم تا کرونا نگرفتیم.
#فهیمه_ایرجی
#990904
#شماره_نه
#تمرین
#طنز
#احف2
_ میگم نوک طلا... اونجا رو باش... مثلکه خاطر خواه داری...!
_ اییییششش... نخیر داره تو رو میپایه...
_ نه بابا... چشماش سمت توئه... چه آتش عشششقی هم می باره ازش...
_ آخه کجای این نکبت بوی عشق میده...؟
_ بابا ظاهرش رو بی خیال دخی... مهم دلششش پاک باشه.
_ عه وا... یادم شد بگم... من نامزد دارم... لنگ قهوه ای! لنگ قهوهای!
_ کجا در رفتی...؟ حالا چکار کنم...؟ داره من رو نگاه می کنه... آهان منم برم... فکر کنم خواستگار داشتم... اسمش چی بووووووووود...؟
#فهیمه_ایرجی
#990904
سپهر:
#شماره_ده
#تمرین
#احف2
وااای چه جوجو های خوشملی! چه لپای قشنگی...
میایید بریم آب بازی؟؟
اولی با نیم نگاهی گفت: میمون گنده خجالت نمیکشه..
دومی:اون چیزِ زرد توی دهنش چیه؟؟
سومی: جوجه ست!!!!!!!
الفراااااارررر
#سپهر
#شماره_یازده
#تمرین
#احف2
-این خوشتیپ کیه؟؟؟
-تاحالا این طرفها ندیمش..
-چه چشمای معصومی هم داره !!
- نکبت.....
-چقدر قیافهش آشناست......
-گوریل انگوری نیست؟؟
-نه بابا...
به رئیس جمهور فرانسه بیشتر شباهت میده.....
@anarstory