وقت عزای حسین بود.
همه نوشتند:
«
ما ملت امام حسینیم»
وَ چه زیبا هم ترند شده بود.
در میان آن همه واژه ، در میان آن همه پُست یک نفر که هنوز یزید دلش بر او غالب بود، از شدت غضب نوشته بود؛ «چه خبر است این همه گریه و ماتم، چه خبر است این همه اشک و شیوَن.
عجب از شما ، عجب از مردمی که پول مداح میدهندو اشک از او میخَرَند.
وَ نمیدانند چه لبخندها که با همان پول بر لبها میتوان نشاند.»
در میان آن همه پاسخ ،
یک نفر که هنوز ارباب دلش حسین بود، در جواب او که نه، بلکه برای همه نوشته بود؛
«بازهم مُحرم شد ُ چُرتکه انداختن های دلقکانِ عبیدالله، شروع شد.
به گمانم هنوز رسم کوفیها بجاست.حَواستان به مُسلم باشد، نگذارید فریبتان دهند.
کاروان حُسین نزدیک است..
#خزان
#محرم