به پیشگاه عباس بن علی (ع) کعبه ........... شده چون کعبه عباس و... به گِرد او طوافی بود تمام تیرها و نیزه ها... حاجی! مطافی بود! اگر با بغض و کینه می زدند او را... دلیلی داشت بلی...! از نهروان، دشمن به دنبال تلافی بود عجب باران سنگینی گرفت از علقمه تا او میان تیرها و مشکِ بی جانش، مصافی بود گره افتاد در کار حسین از اَبروی عباس به هم پیچید و... اوضاعش، کلافی بود... نمی دانم چرا اینقدر آشوب است بعد از او چه می گویم!؟ برای او همین یک داغ کافی بود ادب کرد و وفا کرد و نگفت از خویشتن چیزی اگر گفتیم حرفی غیر از این، حرفی اضافی بود بصیرت از نگاهش جاری است و از تولّی مست سرودن از لب و چشمش، نکات انحرافی بود به لطف سجده ی این واژگانِ مست بر دفتر مرا در گوشه ی چشمان او خوش اعتکافی بود همینکه نام زیبایش به لب آمد دلم پر زد دل عاشق به شوق دیدن او بُشر حافی بود قم المقدسه ................................................ ۱. «بُشر حافی» هم عصر امام کاظم (ع) و پدرش به دست امام علی (ع) مسلمان شده بود. او پس از سال ها لهو و لعب با نگاه امام هفتم، توبه کرد و به این دلیل که کفش نمی‌پوشید به «حافی» (پابرهنه) مشهور شد. او را به دلیل زهد فراوان از مشایخ صوفیه دانسته‌اند. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15