. 💠 قناعت روزی سلمان ابوذر را به مهمانی خویش خواند و از کیسه خویش مقداری نان خشک بیرون آورد و برای ابوذر آورد. ابوذر گفت: این نان چه پاکیزه است کاش با او نمکی هم بود. سلمان برخاست و بیرون رفت و کوزه‌اش را در مقابل نمک به رهن (گرو) گذاشت و برای ابوذر آورد. ابوذر از آن نان می‌خورد و از نمک هم بر نان می‌پاشید و می‌گفت: حمد و سپاس خدا را که به ما این قناعت را روزی فرموده است. سلمان گفت: اگر قناعت در کار بود کوزۀ من در رهن نبود. 📔 داستان‌های راستين: ج٢، ص٢۶ 🔰 @DastanShia