پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد ۸۱) #فصل_هشتم(قلعه سرخ ۱۷) #آن_روز_برفی(بخش سوم) ماموری که به داخل رفته ب
(خون دلی که لعل شد ۸۲) (قلعه سرخ ۱۸) (بخش اول) همراه من یک قرآن، تسبیح، دفترچه تلفن دفتر «سفینه غزل» بود، به اضافه ی کتاب تذکره المتقین که حاوی مجموعه ی رسائل و اذکار عده ای از علما و فقهای بزرگ است و همگی پیرامون عرفان شرعی است. این کتاب را آقا سید کمال شیرازی در کرمان به من داده بود و در زاهدان انیس من بود. همچنین چهار تومان و دو قران هم در جیب داشتم. چون در زاهدان که بودم، همه ی پول من پنج تومان بود، که با هشت قران آن وقتی در ساواک زاهدان بودم، نان و تخم مرغ خریده بودم. مرا به سلولی بردند. این سلول، مربعی دو متر در دو متر بود. نیمی از آن کمی بلند تر بود که به عنوان سکویی برای نشستن و خوابیدن در نظر گرفته بودند. روی آن هم تشکی پر شده از کاه قرار داشت. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945