امروز استاد محمد کوثرانی داستانی در مورد شهیدجهادمغنیه ذکر کرد که شاید خیلیها از آن بیخبر باشند. من آن را با شما در میان میگذارم.
نخست ، جهاد مسئول بسیج در دانشگاه آمریکایی بود، یعنی در جامعهای دور از مقاومت و در یک مکان بسیار حساس. در آن زمان، به یاد رهبران شهید، بهمن ماه بود و به همین مناسبت، بسیج به این مناسبت، نمایشگاهی از مقاومت در دانشگاه برگزار كرد.
در آن زمان یک دانشجوی دانشگاه، در همان جهاد دانشگاه بود که از نظر سیاسی با مقاومت مخالف بود و از نظر جریان سیاسی با جهاد مخالف بود و او در نمایشگاه شروع به گفتن کرد که ما در دانشگاهی هستیم که یک هدف فرهنگی دارد، که آموزش است و ما با سیاست و چیز دیگری کاری نداریم. جهادمغنیه متوجه شد که این جوان روح دانشجویان را تحت تأثیر قرار داده است و جهاد مجبور شد با او مقابله کند.
جهاد با ذکاوت و ذکاوت خود توانست این جوان را به سمت خود جذب کند و او را به بهترین دوست تبدیل کند. جهاد از این جوان بسیار مراقبت میکرد و همه چیز را در مورد او میدانست (چه دوست دارد، چه چیزی متنفر است، چه کتابهایی ترجیح میدهد) و بعد از این تحقیق، جهاد فهمید كه این جوان عاشق یک نویسنده آمریكایی است و او كتابهایش را برای او میخواند.
بنابراین جهاد رمان بسیار نادر این نویسنده Twist را از آمریكا درخواست كرد و آن را برای این جوان آورد و به عنوان یک هدیه در روز تولد او. و جهاد با معاملات خوب خود توانست دوست این جوان باشد و او را به مسیر مقاومت بکشاند.
شایان ذکر است که سال بعد، برپایی نمایشگاه مقاومت در دانشگاه به عهده این جوان بود که مقدمات لازم را برای نمایشگاه فراهم کرد.
شهیدجهادمغنیه♥️
#برادرم_جهاد
#مکتب_جهاد