✂️ برشی از یک کتاب (قسمت اول) انسان در تنهاییش حکومتی نمی خواهد و در جامعه اش و در ارتباط اجتماعیش ، حکومتی را می خواهد هماهنگ با شرایط اجتماعی و روابط تولیدی همان جامعه . ولی اگر انسان در رابطه ای دیگر مطرح شود و در وسعتی دیگر بررسی شود ، ناچار موضوع مسئله و شکل مسئله به طور کلی دگرگون خواهد شد . و داستان هم چنین است ؛ که انسان در《هستی》 و کل نظام جهانی مطرح است ، مسأله این است که انسان هم « استمرار » دارد و هم در این استمرار ، اتصال و پیوند دارد ؛ پیوندی با جامعه و پیوندی با کل نظام و با کل هستی . این تنگ چشمی است که انسان در جامعه و در رابطه با ابزار تولید بررسی شود . همین طرح غلط و محدود است که دیدگاه او را در مسأله حکومت و رهبری هم محدود و تاریک می سازد . اگر این دید محدود و این طرح غلط را کنار بگذاریم و انسان را در « کل هستی » مطرح کنیم ، ناچار این انسان با این پیوند و ارتباط ، به حکومتی نیاز دارد هماهنگ با « نظام هستی » و به حاکمی نیاز دارد « آگاه به این نظام » و به قانونی نیاز دارد ، منبعث از این نظام و واقعیت ... در این دید دیگر روابط تولید و یا آراء مردم چه دخالتی می توانند داشته باشند . چه در اصل حکومت و چه در نوع قانون و چه در انتخاب حاکم که از این به بعد سر و کار ما با روابط اجتماعی و آراء انسانی نیست که ما فقط با واقعیت ها و روابط علیتی و علمی سر و کار داریم ؛ واقعیت هایی که پیش از ذهن و پیش از آراء و حتی پیش از علم واقعیت دارند و جلوتر از علم هستند و جلوتر از زمانی که علم در آن شکل می گیرد و پیش می رود . در این دیدگاه و با این بینش وسیع و مترقی است که طرح « امامت » جان می گیرد و مفهوم می شود . در این بینش ، حکومت ، امامت است و حاکم امام و قانون قانونی هماهنگ با کل این نظام . 📚 تو می آیی، علی صفایی حائری ، ص 62 🌺🇮🇷 @Mobin_rfm