بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
[کرامتی: مطلب امروز در عین سخت بودن فهم محتوا، بسیار بسیار مهم است چون جواب شبههای مهم (چرا چند همسری در اسلام رواست.]
#گزیده_تفسیر_سوره_نساء_آیه
و إن خفتم ألاّ تقسطوا في اليتامي فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثني و ثلاث و رباع فإن خفتم ألاّ تعدلوا فواحدة أو ما ملكت أيمانكم ذلك أدني ألاّ تعولوا (3)
برخي مردان به طمع تصاحب ثروت دختران يتيم با ايشان ازدواج مي كردند؛ ولي حقوق ايشان را در مهريه، تأمين هزينه هاي زندگي و مانند آن رعايت نمي كردند؛ و گاه پس از تصاحب اموالشان آنان را از خانه بيرون مي كردند، در حالي كه نه مالي براي آن ها مانده بود كه خود را اداره كنند و نه ديگر كسي به ازدواج با ايشان رغبت مي كرد.
قران كريم در ستيز با اين گونه روش هاي ظالمانه، با تعبيرهايي قهرآميز مردم را از تصرف ظالمانه در اموال ايتام و تضييع حقوق آنان بازداشته و در محور نخست اين آيه نيز در حكمي ارشادي و ترتيبي ـ و بالاتر از حكم حفظ اموال يتيم، بدان لحاظ كه اهميت حفظ پيوند با يتيمان از نظر روحي و عاطفي بيش از حفظ اموال است ـ عدم جواز ازدواج با دختران يتيم در صورت ترس عقلايي از عدم رعايت قسط و عدل درباره حقوق آنان را مطرح فرموده است؛ بدين معنا كه اگر كسي به عدم ارتكاب خلاف قسط و عدل، علم يا اطمينان ندارد، به ازدواج با دختران يتيم نينديشد و از آن بپرهيزد و با زنان و دختران پاك و حلال غيريتيم ازدواج كند. زن و شوهر حقوق مالي و اخلاقي متقابلي دارند و در صورت ازدواج با دختران يتيم نيز بايد اين حقوق رعايت شوند.
جزاي شرط (إن خِفتُم... ) جمله «فلا تنكحوهن» است كه حذف و جمله (فَانكِحوا ما طابَ لَكُم مِنَ النِّساء) جايگزين آن شده است.
منظور از (اليَتامي) در اين آيه، دختران بالغ اند؛ نه خردسالاني كه قابليت ازدواج ندارند. واژه «يتيم» در لغت بر بالغ نيز اطلاق مي شود، همان گونه كه بر اساس علاقه «ما كان»، به كسي كه در گذشته يتيم بوده و اكنون بالغ است يتيم مي گويند. البته يتيم بالغ در حكم غيريتيم است.
محور دوم، جواز ازدواج دائمي با دو يا سه يا چهار زن، در صورت توانايي مرد بر رعايت عدالت بين همسران است؛ وگرنه معذور نخواهد بود: (فَانكِحوا ما طابَ لَكُم مِنَ النِّساءِ مَثني وثُلاثَ ورُباعَ فَإن خِفتُم ألاَّتَعدِلوا فَواحِدَة). يك همسر به گفتن نياز نداشت، افزون بر آنكه ذيل آيه، آن را در صورت هراس عقلايي از عدم رعايت عدالت بين همسران بيان كرده است: (فَإن خِفتُم ألاَّ تَعدِلوا فَواحِدَة).
امر «فَانكِحوا» چون به دنبال توهّم حظر آمده است بر جواز و رفع حظر دلالت مي كند نه وجوب.
اصل نكاح و نيز تعدد آن در صورت وثوق به اجراي عدالت، جايز است نه واجب؛و همانند تحليل اصل نكاح كه ضرورتي اجتماعي است، تجويز تعدد ازواج نيز امري است ضروري، زيرا: 1.نيروي شهوت جنسي در مردان بيش از زنان است و بايد از راه درست ارضا گشته و نبايد آنان را به تعدي و فجور و فحشا بكشاند. 2.در حوادث، جنگ ها و جنايات، مردان بيش از زنان قرباني مي شوند. 3.آمادگي مرد براي توليد مثل، سال ها بيش از زنان است. 4.رشد فكري، بلوغ جنسي، آمادگي و صلاحيت براي ازدواج در دختران زودتر از پسران است و از اين رو شمار دختران آماده ازدواج بيش از پسران است؛ همچنين بايد توجه داشت: 1.اسلام بنيان زندگي و جامعه اسلامي را بر عقل نهاده است و نه فقط بر عاطفه؛ و تربيت اسلامي زن را به گونه اي مي پروراند و غيرت غريزي و طبيعي احتمالي او را با فطرتْ تعديل و هماهنگ مي كند كه از تعدد زوجات با رعايت كامل قسط و عدل نمي رنجد و عواطف او جريحه دار نمي گردد. 2.معيار ارزيابي و كرامت در اسلام، تقواست[1]
نه تعدد زوجات و مانند آن، تا به استناد جواز آن، ارزش يك مرد برابر چند زن پنداشته شود. ازدواج، خريد و فروش نيست كه دو طرف معامله از نظر قيمت و تعداد با هم سنجيده شوند.
ازدواج با زناني جائز است كه «طيّب» يعني حلال باشند: (فَانكِحوا ما طابَ لَكُم مِنَ النِّساء). مراد آيه، زن مرغوب (زيبا) نيست، زيرا منظور از «طيّب»، حلال است، در مقابل خبيث كه همان حرام است.
منظور از «ما» در اين جمله، جنس زنان حلال است نه ذات آن ها، و چون سخن از وصف است نه ذات ( (فَانكِحوا ما طاب) يعني «فانكحوا الطيّب» ) و وصف، كاربرد «ما» را ايجاب مي كند، در اين آيه به زنان بي احترامي نشده است، افزون بر اينكه در قرآن واژه «ما» درباره ذوي العقول، بلكه درباره خداي سبحان نيز به كار رفته است.
«واو» عطف در (مَثني وثُلاثَ ورُباعَ) ناظر به تنويع است و چندهمسري ها را چند صنف و قسم مي كند؛ همچنين برخلاف حرف عطف «أو» كه بر تخيير ابتدايي فقط دلالت دارد، ناظر به جواز اجتماع معطوف و معطوف عليه است؛ بدين معنا كه هر كه دو همسر دارد در صورت داشتن شرايط مي تواند در شمار كساني درآيد كه سه يا چهار همسر دارند.
ادامه دارد👇
===========
[1]ـ سوره حجرات، آيه 13.