✨
✅ادامه شرح نامه ۲۴
در دومين دستور مى فرمايد: «و (شرط نمود که) چيزى از اولاد نخل هاى اين آبادى ها را نفروشد تا همه اين سرزمين زير پوشش نخل قرار گيرد (و يک پارچه آباد شود)»;
(وَأَلاَّ يَبِيعَ مِنْ أَوْلاَدِ نَخِيلِ هَذِهِ الْقُرَى وَدِيَّةً حَتَّى تُشْکِلَ أَرْضُهَا غِرَاساً).
«وَدِيّةَ» به معناى نهال کوچکى است که از کنار نخل بيرون مى آيد و تدريجاً ريشه مى دواند و قوى تر مى شود تا زمانى که جدا کردن آن ميسر باشد آن گاه آن را جدا کرده و در جاى مناسبى غرس مى کنند و تعبير به «أَوْلاَدِ نَخِيلِ» به همين مناسبت است و اين کار دو فايده دارد: نخست اينکه فضاهاى خالى نخلستان بدين وسيله پر مى شود و به گفته امام(عليه السلام) «تُشْکِلَ أَرْضُهَا غِرَاساً».
اين جمله همان گونه که مرحوم سيّد رضى در پايان وصيّت نامه آن را توضيح داده مفهومش اين است که آنقدر از نهال هاى جديد نخل استفاده شود و نخلستان پر درخت شود که براى بيننده تشخيص آن مشکل گردد که آيا اين همان نخلستان سابق است.
به هر حال تأکيد امام(عليه السلام) بر گسترش عمران و آبادى اين موقوفات، قابل توجّه است به خصوص اينکه گفته مى شود اگر نهال هاى کنار نخل را به زودى قطع کنند و براى فروش آماده کنند گاهى به خود نخل آسيب مى رساند، بنابراين لازم است آن را تا زمان معينى حفظ کنند و بعد طبق دستور امام(عليه السلام) و مطابق مفاد وقف نامه آن را در همان نخلستان و در همان سرزمينى که پرورش يافته و از همه جا براى رشد و نمو آن مساعدتر است بنشانند.
اين دستور نه تنها براى موقوفات امام(عليه السلام) که براى تمام موقوفات قابل توجّه است، هرچند متأسفانه متوليان سودجو گاه برعکس آن عمل کرده و نخلستان را در معرض آفات قرار مى دهند، چرا که اگر نخلستان پر نخل نباشد سرما و گرما زودتر به آن آسيب مى رساند ; اما هنگامى که تمام زمين نخلستان پر از نخل شود، آفات و آسيب هاى آن کمتر خواهد بود.
اين سخن بدان معنا نيست که فاصله هاى معقول در ميان درختان ناديده گرفته شود که آن هم سبب تضعيف باغ مى شود.
در ضمن به اين نکته بايد توجّه کرد که بچه هاى نخل ممکن است جزء منافع محسوب شوند و حرمت بيع وقف شامل آن نگردد; ولى با اين حال امام(عليه السلام) مى فرمايد تا زمانى که خود نخلستان آن را نياز دارد به خارج از نخلستان نفروشند.
امام(عليه السلام) در پايان اين وصيّت نامه و بعد از بيان مسائل مربوط به موقوفات به مسائل مربوط به همسران کنيز خود پرداخته و وضع آنها را روشن مى سازد، به گونه اى که بعد از او همه آزاد شوند; مى فرمايد: «و هر کدام از کنيزانم که با آنها آميزش داشته ام صاحب فرزند يا باردار است، از سهم ارث فرزندش آزاد مى شود و اگر فرزندش بميرد و او زنده باشد، او نيز آزاد است و بند بردگى از گردنش برداشته شده و به آزاد شدگان ملحق مى شود»;
(وَمَنْ کَانَ مِنْ إِمَائِي ـ اللاَّتِي أَطُوفُ عَلَيْهِنَّ(5) ـ لَهَا وَلَدٌ أَوْ هِيَ حَامِلٌ، فَتُمْسَکُ عَلَى وَلَدِهَا وَهِيَ مِنْ حَظِّهِ، فَإِنْ مَاتَ وَلَدُهَا وَهِيَ حَيَّةٌ فَهِيَ عَتِيقَةٌ، قَدْ أَفْرَجَ عَنْهَا الرِّقُّ، وَحَرَّرَهَا الْعِتْقُ).
در آن زمان امام(عليه السلام) چندين کنيز که حکم همسران آن حضرت بودند در اختيار داشت و فرزندان متعدّدى از آنها متولد شدند و شايد هدف امام(عليه السلام) از تکثير اولاد اين بود که آل على و بنى هاشم فزونى يابند و خطراتى که از سوى دشمنان آنها را تهديد مى کرد سبب انقراض اين نسل شريف نگردد.
به هر حال امام(عليه السلام) در اين بخش از وصيّت نامه تکليف کنيزانى را که فرزندى داشتند يا باردار بودند معين نموده و طبق قاعده فقهى معروف که مورد اتفاق همه فقهاست، اين گونه کنيزان از سهم الارث فرزندشان آزاد مى شوند و يا به تعبير ديگر جزء سهم الارث فرزند قرار مى گيرند و بلافاصله آزادى شامل حال آنها مى شود، زيرا هيچ کس نمى تواند مالک پدر و مادر خود شود.
ولى درباره کنيزانى که صاحب فرزند نبودند، در اين عبارت حکمى ذکر نشده و در روايات ديگرى که از اين وصيّت نامه در کتاب کافى و جز آن به گونه مشروح ترى آمده، تکليف آنها نيز مشخص شده است که امام(عليه السلام) دستور آزادى همه آنها را داده اند و مرحوم سيّد رضى به علت تلخيص و گزينش، تنها به اين بخش قناعت کرده است.
اين نشان مى دهد که تا چه حد امام(عليه السلام) به آزادى بردگان و کنيزان اهمّيّت مى داده و در طول تاريخ زندگى پر برکتش نيز ـ طبق بعضى از روايات ـ هزار برده از دست رنج خود خريد و آزاد کرد (أَنَّهُ(عليه السلام) أَعْتَقَ أَلْفَ نَسَمَة مِنْ کَدِّ يَدِه).(6)
🌱ادامه دارد...
⚘
@Nahjolbalaghe2
#شرحنامههاینهجالبلاغه