ریحانه زهرا:))🇵🇸
نام تو زندگی من #پارت_پانزده با صدایی که خودمم نمی دونستم چطور ب ض دار شده بود، یک قدم به عقب برد
نام تو زندگی من - قربون دختر گلم برم. ما شاا... شیطنتت به خودم رفته. بذار خوا ستگارا برن، ِسپند براپ دود م ا ی کنم. خنده ای کردم که عزیز لبخند مهربونی زد و رو به روم به زانو نشست. با یک رس گردنی دیگه اخمی کردم. - ای بابا! عزیز هر چی که خونده بودم ررید. عزیز خنده ای کرد و گره روسریش رو محکم تر کرد. - چه فیلمی برای ما بازی کردی. این گریه رو از کجا آورده بودی؟! خنده ی بانمکی کرد که بخاطر سفیدی روستش، صورتش سرخ شد. لبخندی زدم. - ولی این فیلم بازی کردنت به آقا جون بداخالقت رفته. ا،عزیزدلتون می یاد به آقا جون این طور می گین؟ ِ- عزیزباز با صودای بلندی خندید و سورمو ب*و*سوید،که نگاهش به گردنبند افتاد. برق عجیبی در چشوماش درخشوید. انگشوتشوو روی گردنبند کشوید و نگاهش و به چ شمام دوخت. از جاش بلند شد. چادرمو که روی زمین افتاده بود برداشت. - عزیز جون؟ - جونم عزیزم. نگاهی به چشمای مهربونش کردم که لبخندی مهمونم کرد. - می ... می شه من ... ازدواج نکنم؟! عزیزدستی به صورتم کشید و چادر رو روی سرم انداخت. - تو که آقاجونت رو بهتر می شناسی! ...