نام تو زندگی من
#پارت_16
- قربون دختر گلم برم. ما شاا... شیطنتت به خودم رفته. بذار خوا ستگارا برن،
ِسپند براپ دود م
ا ی کنم.
خنده ای کردم که عزیز لبخند مهربونی زد و رو به روم به زانو نشست.
با یک رس گردنی دیگه اخمی کردم.
- ای بابا! عزیز هر چی که خونده بودم ررید.
عزیز خنده ای کرد و گره روسریش رو محکم تر کرد.
- چه فیلمی برای ما بازی کردی. این گریه رو از کجا آورده بودی؟!
خنده ی بانمکی کرد که بخاطر سفیدی روستش، صورتش سرخ شد. لبخندی
زدم.
- ولی این فیلم بازی کردنت به آقا جون بداخالقت رفته.
ا،عزیزدلتون می یاد به آقا جون این طور می گین؟
ِ-
عزیزباز با صودای بلندی خندید و سورمو ب*و*سوید،که نگاهش به گردنبند
افتاد. برق عجیبی در چشوماش درخشوید. انگشوتشوو روی گردنبند کشوید و
نگاهش و به چ شمام دوخت. از جاش بلند شد. چادرمو که روی زمین افتاده
بود برداشت.
- عزیز جون؟
- جونم عزیزم.
نگاهی به چشمای مهربونش کردم که لبخندی مهمونم کرد.
- می ... می شه من ... ازدواج نکنم؟!
عزیزدستی به صورتم کشید و چادر رو روی سرم انداخت.
- تو که آقاجونت رو بهتر می شناسی!
#ادامه_دارد...