بهار آمده اما هوا، هوای تو نیست
مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست
به شوق شال و کلاه تو برف میآمد...
و سالهاست از این کوچه رد پای تو نیست
نسیم، با هوس رختهای روی طناب
به رقص آمده و دامن رهای تو نیست
کنار اینهمه مهمان، چقدر تنهایم!
میان اینهمه ناخوانده، کفشهای تو نیست
به دل نگیر اگر این روزها کمی دودلم
دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست
به شیشه میخورد انگشتهای باران... آه
شبیه در زدن تو... ولی صدای تو نیست
تو نیستی؛ دل این چتر، وا نخواهد شد
غمیست باران وقتی هوا، هوای تو نیست ...
#اصغر_معاذی
#حدیث_دل 🌸🍃