✍ مقوله وحی در سوبژکتیویسم و عقلانیت مدرن/ دکتر عبدالکریمی 🔹در روزگار کنونی، یعنی در زمانه بسط سوبژکتیویسم متافیزیکی و سیطره عقلانیت علمی و تکنولوژیک جدید، پرسش از امکان یا عدم امکان وحی یا به تعبیر حکمای پیشاسقراطی در دوره قبل از ظهور متافیزیک یونانی، هم سخنی بشر با لوگوس یا حقیقت بنیادین این جهان، مهم ترین پرسشی است که متفکران شرقی از جمله اندیشمندان در عالم اسلام با آن روبرویند. 🔸به بیان ساده تر، براساس سوبژکتیویسم متافیزیکی، به خصوص در اوج آن، که خود را در سوبژکتیویسم جديد دکارتی-کانتی آشکار می سازد، آدمی نمی تواند به حقیقتی فراسوی آگاهی خویش نائل شود. بر اساس تجربه كوژيتو، که چارچوبی برای بسیاری از فلسفه های جدید قرار می گیرد، «آگاهی»، نخستین، قابل دسترس ترین و يقينی ترین امر برای آگاهی است و هر آنچه آن سوی آگاهی است همواره محل تردید است و اساسا ما راهی به فراسوی آگاهی و سوبژکتیویته نداریم. براساس سوبژکتیویسم کانتی نیز معرفت ما «پدیداری» است. این سخن بدین معناست که ما صرفا به پدیدارها، یعنی به آنچه در سپهر آگاهی بشری قوام می یابد دسترسی داریم و هیچ روزنه ای به سوی نومن یا ذات و حقیقت این جهان وجود ندارد. 🔻در عالم کنونی، که در آن یک چنین سوبژکتیویسمی سیطره یافته است مقوله وحی یا سخن گفتن با لوگوس که در فقدان آن، آنچنان که تجربه زیست جهان مدرن نشان می دهد، بشر را نیهیلیسمی عمیق فرا خواهد گرفت به قلمرو اسطوره ها و افسانه ها رانده شده است. بدین ترتیب، با انکار امکان مقوله وحی یا هم سخنی بشر با لوگوس و جان این جهان یا با تقلیل آن به مقولاتی روان شناختی و غیرمعرفتی، کل سنن شرقی و مبادی حِکمی آنها، از جمله تمامی سنت عبری - سامی یهودی که اسلام نیز فرزند و حاصل آن است، فرو می پاشد و زمینه برای سیطره تام و تمام متافیزیک غربی که در روند تاریخی خود به بسط سکولاریسم و نیهیلیسم منتهی گردیده است، آماده خواهد شد. 👇👇 @Taammolate_talabegi