#آیلاماهبانو🍀
#داستانواقعی💜
#قسمتدویستپنجاهپنجم🌺
عمو که هنوزم دلخور بود همونجور اخم کرده گفت:-همینطوری میذارین میرین،یه خبری هم بدین بد نیست دلمون هزار راه رفت!
آقام لبخندی زد و دستشو گذاشت روی کمر عمو:-ببخش داداش مجبور شدیم،اما با خبرای خوش برگشتیم!
از این خبر همه حتی لیلا ذوق زده به دهن آقام خیره شدیم و آیاز گفت:-نکنه قبول کرد آب چشمه رو باز کنه؟فقط اینطوری میتونیم برگردیم آبادی!
آقام خندون سرش رو بالا و پایین کرد:-آره پسر اما گفت یکی دو روز زمان میخواد،مجبوریم یکی دو روز دیگم اینجا مهمون ننه اشرف باشیم!
عمو تای ابروشو بالا انداخت و گفت:-زمان؟برای چی؟چرا همون موقع دستور نداد تا آب چشمه رو باز کنن!
-آخه اون طور که میگفت اون دستور بستن آب چشمه رو نداده کشاورزا تو نبود اصغر خان نترس تر از قبل شدن و اعتصاب کردن، گفت زمان میخواد راضیشون کنه!
-به فرضم که راضیشون کرد،با مردم آبادی خودمون چیکار کنیم؟خیال کردی هنوزم میخوان تو خانشون باشی؟
با این حرف آقام جدی گفت:-نیازی نیست خان باشم،فقط برمیگردیم سر خونه زندگیمون،مردم ده هر کسی رو صلاح دونستن انتخاب کنن تا خان ده باشه،خودمم دیگه از مشکلات رعیت خسته شدم هر چند ممکنه برای هموون زندگی توی اون عمارت سخت باشه،نیش و کنایه مردم درد کمی نیست اما عوضش هنوزم سرپناهی داریم!
عمو نفسی بیرون داد و ضربه ای پشت آقام زد:-خیلی خب حالا که همه چیز رو حل کردین بیاین دو لقمه غذا بخوریم که حداقل تا دوروز دیگه سرپا بمونیم!
آنام که حسابی از خبری که شنیده بود خوشحال بود بلند شد و دوباره سفره غذا رو پهن کرد،تموم مدت نگاهم روی آرات بود،انگار همچینم راضی به نظر نمیرسید،حیف که نمیتونستم ازش بپرسم چرا،هنوز این فکر از ذهنم نگذشته بود که عمو دستی به سر آرات کشید و پرسید:-چی شده پسر تو که کار خودت رو کردی چرا هنوز گرفته ای؟
آرات لبخند مصنوعی به لب نشوند و گفت:-چیزی نیست آقاجون فقط کمی خستم!
-بیا پسر بیا بشین سر سفره حتما حسابی گرسنه ای!
آرات سری تکون داد و نیم نگاهی به من انداخت و کاری که عمو ازش خواسته بود رو انجام داد،مطمئن بودم چیزی شده،اما نمیتونست به کسی حرفی بزنه...
منتظر موندم و چند دقیقه قبل از تموم شدن غذاشون دست نوشته رو برداشتمو به بهونه آب دادن به درختای پشت کلبه بیرون اومدم مطمئن بودم الان عمو و آرات برای استراحت به کلبه بی بی حکیمه میرن و همینم شد...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻