#شرح_خطبه۱(بخش۹)
🔸بعثت پيامبران و مسئوليت بزرگ آنان:
در اين بخش از کلام مولا، سخن از بعثت انبيا به ميان آمده است. در واقع مرحله اى است بعد از مرحله آفرينش آدم و گام نهادن او بر روى زمين و در اين بخش، نخست اشاره به علّت بعثت انبيا مى فرمايد و سپس ماهيّت و محتواى دعوت آنها را روشن مى سازد و در مرحله سوّم چگونگى تعليمات آنها را روشن مى کند و در نهايت، سخن از ويژگيهاى انبيا و مقاومت آنها در برابر مشکلات و ارتباط آنان با يکديگر در طول زمان به ميان مى آورد.
✅در مرحله اوّل مى فرمايد: «خداوند سبحان از فرزندان آدم(عليه السلام) پيامبرانى برگزيد و از آنها پيمان گرفت که وحى الهى را به خوبى حفظ کنند و از آنان خواست که امانت رسالت را به مردم ابلاغ نمايند» (وَ اصْطَفى سُبْحانَهُ مِنْ وَلَدِهِ اَنْبياءَ اَخَذَ عَلى الوَحْىِ ميثاقَهُمْ وَعَلى تَبْليغِ الرِّسالَةِ اَمانَتَهُم).
👈در واقع اين سخن اشاره به آيه: «وَاِذْ اَخَذْنا مِنَ النَّبييّنَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَمِنْ نُوح وَ اِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسَى بْنِ مَرْيَمَ وَاَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً; (به خاطر آور) هنگامى را که از پيامبران پيمان گرفتيم و (همچنين) از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم و ما از همه آنان پيمان محکمى گرفتيم (که در اداى مسئوليّت تبليغ و رسالت، کوتاهى نکنند)».
✅سپس به دليل اصلى بعثت انبيا اشاره کرده، مى فرمايد:
«اين در زمانى بود که اکثر مردم پيمانى را که خدا از آنها گرفته بود دگرگون ساختند، حقّ او را نشناختند و همتا و شريکانى براى او قرار دادند و شياطين، آنها را از معرفت خداوند باز داشتند و به هر سو مى کشيدند و آنها را از عبادت و اطاعتش جدا کردند» (لَمّا بَدَّلَ اَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَاللهِ اِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الاَنْداد مَعَهُ وَاجْتالَتْهُم الشَّياطينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبادَتِهِ)».
👈در اين که منظور از اين عهد و پيمان الهى چيست، بسيارى از شارحان نهج البلاغه آن را اشاره به پيمان عالم ذر ـ با تمام گفتگوهايى که در اطراف آن است مى دانند ـ ولى ممکن است آن را اشاره به پيمان فطرت بدانيم که در جمله هاى بعد، از کلام مولا نيز، سخن از آن به ميان آمده است و به تعبيرى ديگر، خداوند، انسان را بر فطرت پاک آفريده که در درون ذاتش با حقيقت توحيد آشناست، به نيکيها علاقه مند و از بديها بيزار است. اگر اين فطرت، پاک باقى مى ماند چه بسا الطاف الهيّه، همه انسانها را به سوى کمال رهنمون مى شد و پيامبران، کمک کاران و ياوران آنها در اين راه بودند و بار مسئوليّت آنان بسيار سبک مى شد ولى انحراف از فطرت چه از جهت معارف توحيدى که نتيجه آن گرايش به شرک و بت پرستى شد و چه از جهت عملى که نتيجه اش تسليم هوا و هوس و شياطين بودن گرديد، سبب شد که خداوند، پيامبران بسيارى را با مسئوليتهاى بسيار سنگين به سوى جامعه بشريّت بفرستد که در بخش آينده کلام امام(عليه السلام)، هم به مسئوليتهاى آنها و هم به ويژگيهاى اخلاقى و عملى آنان اشاره شده است.
✅سپس به فلسفه بعثت انبيا اشاره فرمود، مى گويد: «پس خداوند پيامبرانش را در ميان انسانها مبعوث کرد و رسولان خود را پى در پى به سوى آنان فرستاد تا پيمان فطرت را از آنان مطالبه کنند و نعمتهاى فراموش شده الهى را به آنان يادآورى نمايند و با ابلاغ دستورهاى خدا، حجّت را بر آنها تمام نمايند و گنج هاى پنهانى عقلها را براى آنان آشکار سازند» (فَبَعَثَ فيهِمْ رُسُلَهُ وَ واتَرَ اَلَيْهِم! اَنْبيائَهُ لِيَستَادُوهُمْ ليَستَادُوهُمْ ميثاقَ فِطْرَتِهِ وِ يُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْليغِ وَ يُثيرُوا لَهُمْ دَفائِنَ العُقُولِ).
👈 اين که: نعمتهاى فراموش شده الهى را به ياد او آورند، چرا که در وجود انسان نعمت هاى مادّى و معنوى بسيار است که اگر از آن به خوبى بهره گيرى کند مى تواند کاخ سعادت خود را بر پايه آنها بنا نمايد، ولى فراموش شدن اين نعمتها، سبب از دست رفتن آنها مى شود، درست همانند باغبانى که نه از آبهاى موجود باغ براى آبيارى استفاده مى کند و نه از ميوه هاى درختانش به موقع مى چيند. هرگاه کسى بيايد و اين نعمت هاى فراموش شده را به خاطر او بياورد، بزرگ ترين خدمت را به او کرده است و انبيا چنين بوده اند.
👈گنجينه هاى دانش که در درون عقلها نهفته است براى او آشکار سازند یعنی دست قدرت پروردگار، گنجينه هاى بسيار عظيم و گرانبها در درون عقل آدمى نهاده که اگر کشف و آشکار شوند جهشى عظيم در علوم و دانشها و معارف حاصل مى شود، ولى غفلت و تعليمات غلط و گناهان و آلودگيهاى اخلاقى، پرده هايى بر آن مى افکند و آن را مستور مى سازد. پيامبران اين حجابها را بر مى گيرند و آن گنجينه ها را آشکار مى کنند.