عاشقانه ای با خدا
❇️ بازخوانی کتاب سه دقیقه در قیامت 🔻 وقتی با آن صحبت میکردم توصیفات جالبی از آن سوی هستی داشت و اش
❇️ بازخوانی کتاب سه دقیقه در قیامت 🔻 در دوران نوجوانی و زمانی که در بسیج مسجد محل فعال بودم، شبها در قبرستان محل که پشت مسجد قرار داشت، رفت و آمد داشتیم. 🔹️ ما طبق عادت نوجوانی برخی شبها به داخل قبر های خالی می رفتیم و رفقا را می ترساندیم . اما یک شب ماجرای عجیبی پیش آمد! من داخل یک قبر رفتم، یکباره متوجه شدم دیواره قبر کناری فرو ریخته و سنگ لحدهای قبر پیداست. 🔸️ من در تاریکی از حفره ایجاد شده به آن قبر نگاه کردم. اسکلت یک انسان پیدا بود. از نشانه های روی قبر فهمیدم که آنجا قبر یک خانم است. ♨️ همان لحظه یکی از دوستانم رسید و وارد قبر شد. می خواست اسکلت های مرده را بردارد. هرچی باهاش صحبت کردم که این کار را نکن قبول نکرد. من از اونجا رفتم، لحظاتی بعد صدای جیغ دوستم را شنیدم. نفهمیدم چه دیده بود که از ترس اینگونه فریاد زد. 🔹️ من او را بیرون آوردم و بلافاصله وارد قبر شدم. به هر طریقی بود قسمت سوراخ قبر را پوشاندم و با گذاشتن چند خشت و ریختن خاک قبر آن مرحومه را کامل درست کردم. ⚡️ در آن سوی هستی و درست زمانی که این ماجرا را به من نشان دادند، گفته شد، قبری که پوشاندی مربوط به یک زن مومن و باتقوا بود، به خاطر این عمل و دعای آن زن، چندین حوریه بهشتی در بهشت منتظر شما هستند. 🌕 همان لحظه وجود نورانی اهل بیت علیهم السلام در مقابل من قرار گرفتند و من مدهوش دیدار این چهره های نورانی شدم. از طرفی چهره زیبای آن حوریه ها را نیز به من نشان دادند، اما زیبایی جمال نورانی اهل بیت علیهم السلام کجا و چهره حوری های بهشتی؟! ✅️ من در آنجا هیچ چیزی به زیبایی جمال اهل بیت علیهم السلام ندیدم... ... https://eitaa.com/joinchat/3346071849Ccef539ba16 ╰━✧❁🍃🕊🌸🕊🍃✧❁━╯