از نگاه آینه، یک لحظه دزدیدم تو را کاش! می‌شد روز و شب، پیوسته می‌دیدم تو را در شب تنهایی‌ام، ای کاش! ماهم می‌شدی تا سحر از آسمان ای ماه! می‌چیدم تو را کاش! می‌شد در گلستان، سیر می‌دیدم رُخت مست بویت می‌شدم هر وقت بوییدم تو را با کنایه شاه بیتی در غزل‌هایم شدی استعاره گشتی اما خوب فهمیدم تو را نازنینا! ناز کن، نازت خریدارش منم با دل و جانم قرین هستی، پسندیدم تو را خواب دیدم سر زده، ای ماه! مهمانم شدی روشنی بخش دلم بودی و بوسیدم تو را کعبه‌ی آمال من! عشقم! اجابت کن مرا کز صمیم قلب خود، عمری پرستیدم تو را ۱۴۰۲/۰۲/۰۵