✨ یک شب در پادگان دوکوهه خوابیده بودیم، علی گفت: «بیا یه قولی به هم بدیم که اشتباهاتِ همدیگر رو به هم بگیم.. تو مواظبِ من باش من مواظب تو!» گفتم: ول کن بابا من مواظب خودم هم نیستم...! کلی رو مُخ من راه رفت و از خوبی‌های این روش گفت.. از اینکه عیوب از بیرون بهتر مشخص میشود می‌گفت از درون حبِّ نفس وجود دارد و چیزهای دیگر؛ بالاخره قبول کردم و از من قول گرفت..🍃 [راوی: سعید منافی] منبع: کتابِ بی‌خیال؛ صفحه٣۶ ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1