🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۱۱۱۷
به قلم
#کهربا(ز_ک)
اولین بارم بود که پا به خونهی جدید مامان میذاشتم
شاید هم بخاطر همینه که کمی احساس غریبی میکنم
همه از دیدنم خیلی خوشحال بودند و حسابی خودم و پسرم رو تحویل گرفتند...
پوریا هم خیلی غریبی میکرد و مدام کنار خودم نشسته بود اما دخترای داداش که حالا ماشاالله برای خودشون خانمی شده بودند تونستند راضیش کنند که باهاشون به اتاق بره و با بقیه بچهها همبازی بشن...
آخر شب به نیما زنگ زدم
_سلام چه عجب یادی از ما کردی،
_سلام پشت و پناهم... ببخشید خیلی شلوغ پلوغ بود نتونستم بهت زنگ بزنم، ولی دلم همش پیش تو بود...
کمی باهم صحبت کردیم.
یعد از خداحافظی همینکه از اتاق خارج میشدم با لبخند پهن مامان مواجه شدم جلوتر که رفتم آغوشش رو برام باز کرد
من هم از خدا خواسته مقابلش روی زمین نشستم و به آغوشش پناه بردم...
_خداروشکر که دوباره پات به این خونه باز شد مادر... همش از این میترسیدم که منم مثل بابات دیگه نبینمت و آرزوی دیدنت رو به گور ببرم... اگه یه روز باهات حرف نمیزدم و صدات رو نمیشنیدم دلم
می ترکید از غصه...
با یاد بابا دلم گرفت
من چه دختر بی عاطفهای بودم بابای نازنینم به خاطر من بیمار و زمینگیر شد و فوت کرد...
کاش زنده بود و میتونستم براش جبران کنم
باید حتما یه بار در مورد این موضوع با استاد صحبت کنم
_قربون دلت برم مامان... کاش مرده بودم و اینقدر به خاطرم غصه نمیخوردی
منو از آغوشش کمی به عقب هول داد و شاکی گفت
_این چه حرفیه آخه دخترم...
با اینکه چندبار داداشت و نیلوفر اومده بودند دیدنت و از حال خوش زندگیت برام میگفتند بازم غصعی دوریت اذیتم میکرد
اونوقت اگه دور از جون نباشی که منم میمیرم...
لبخندی زدم
_الهی قربونت برم بادمجون بم آفت نداره... حالا حالاها مایهی عذابتون هستم، سُرو مُرُ گنده
_الهی زیر سایهی امام زمان عمر باعزت صدوبیست ساله داشته باشی و عاقبت بخیر بشی...
_فدات بشم مامان ممنون از دعای قشنگت
اسم امام زمان رو آوردی دلم وا شد...
اون شب نیلوفر هم تا دیر وقت پیشمون بود و تا نیمههای شب گل گفتیم و گل شنیدیم ،
وقتی بهمراه شوهرش و بچهها به خونهش رفت برخلاف همیشه که مامان معتقد بود کمی بخوابید که موقع اذان صبح بتونید بیدار شید خودش کنارم نشست و با سوالات مختلف سعی در شکافتن هستهی مجهولات زندگمیم داشت
منم تلاشم رو میکردم طوری براش تعریف کنم تا هم دروغ نگفته باشم و هم خوبیهای اخیر نیما رو در نظرش پررنگ و بزرگتر جلوه بدم.
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل
#رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@shahid_abdoli
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨